اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

گذري بر زندگي علمي و سياسي آقاي سيد کاظم شريعتمداري - 3

به گزارش منابع امنيتي رژيم پهلوي حتي طلاب و روحانيون نيز به ارتباط آقاي شريعتمداري با دستگاه پهلوي در آن سال‌ها مشکوک شده بودند و «بين روحانيون و وعاظ و طلاب مقيم تهران شايع شده است که دولت از آيت‌الله شريعتمداري حمايت مي‌کند و متقابلاً آقاي شريعتمداري نيز از طرفداران دولت شده است.» لذا کم‌کم موقعيت او متزلزل مي‌شد.

گذري بر زندگي علمي و سياسي آقاي سيد کاظم شريعتمداري - 3

در 22 فروردين 1344 ساواک در گزارشي با تأکيد بر همکاري آقاي شريعتمداري با اين سازمان امنيتي، درباره اضمحلال جايگاه وي ابراز نگراني کرده و مينويسد: «محترماً به استحضار ميرساند آيتالله سيد کاظم شريعتمداري که يکي از روحانيون طراز اول ايران محسوب است از آن جهت که مدتها است با دولت مخالفت ننموده و تا حدي نيز با ساواک همکاري دارد، مورد افترا و تهمت واقع شده و به تدريج وجهه و شخصيت مذهبي خود را از دست ميدهد. اطلاعيههاي متعددي که در اين زمينه واصل شده مؤيد اين مطلب است که روحانيون کم و بيش به همکاري او با دستگاه دولت پي برده و عليه وي تبليغ ميکنند و بديهي است اين تبليغات بينتيجه نبوده و دير يا زود جمعيت کثيري از اطراف مشاراليه پراکنده خواهند شد. عليهذا با توجه به مراتب فوق و اين که ياد شده در جريان مخالفتهاي روحانيون با دولت، همکاريهاي ارزندهاي با مقامات مسئول دولت نموده و ارزش اين همکاريها با شخصيت مذهبي و نفوذ ياد شده در بين مردم بستگي دارد، چنان چه اجازه فرمايند به منظور احتراز از سقوط قريبالوقوع و حتمي نامبرده، طــرحي مبتني بر ايجاد صحنههــايي براي تقويت معنوي روحــاني مذکـور تهيه و به مورد اجرا گذارده شود.»

در مهر 1344 با افتتاح دارالتبليغ اسلامي توسط آيتالله شريعتمداري، شائبهها درباره همکاري او با رژيم پهلوي بيش از پيش قوت گرفت. به تعبير جاسوس سفارت آمريکا، طلاب و روحانيون طرفدار امام عقيده داشتند «اين مرکز تبليغات مذهبي که به وسيله آقاي شريعتمداري در قم بنيان نهاده شده، بايستي الزاماً کمک مخفي دولت را داشته باشد؛ چرا که آقاي شريعتمداري سرمايه شخصي کافي براي پرداخت جهت مدرسه جديد را ندارد.»[26]

اين شائبهها ادامه داشت تا اين که در مهر 1347، سيد صادق شريعتمداري برادر سيدکاظم دست به افشاگري درباره اين ارتباط زد. در گزارشي محرمانه از ساواک که تاريخ 27 / 7 / 1347 بر آن درج شده آمده است:

 

«موضوع: اظهارات سيد صادق شريعتمداري

 

 عصر روز 26 /  7 /  47 سيد صادق شريعتمداري برادر آيتالله شريعتمداري در منزل سيد حسن حجت اظهار داشت: آقايان! برادر من شخصي است بيدين و عضو سازمان امنيت ميباشد و هميشه بر عليه روحانيت فعاليت مينمايد و شما وظيفه داريد مردم را از خيانتهاي وي مطلع سازيد. کما اين که من خودم در اين مورد اقداماتي به عمل آورده و تجار آذربايجاني مقيم تهران را از عمليات بيرويه برادرم آگاه ساختهام و امسال هم قصد دارم به تبريز و رضائيه رفته و مردم را بيدار کنم.

سيد صادق اضافه کرد هر يک از روحانيون که از سازمان امنيت پول دريافت ميدارند به توصيه برادرم ميباشد و ... چون من با اقدامات برادرم مخالفت کردم، مشاراليه ناچار مبلغ يکصد هزار تومان نيز به من سفته داد که مقداري از آن را پرداخته و من بقيه آن را اخيراً به اجرا گذاردهام.» در ذيل همين گزارش، نظريه رهبر عمليات بدين شکل درج شده است: «مفاد گزارش فوق صحت دارد و به نظر ميرسد سيد صادق جهت اخذ حق سکوت چنين اقداماتي به عمل ميآورد تا بدين وسيله از آقاي شريعتمداري وجوهي دريافت نمايد.»

همکاري شريعتمداري با دستگاه پهلوي گاه در عرصه بينالمللي نيز صورت ميگرفت. مثلاً در سال 1349 هنگامي که شهرت امام خميني مرزهاي ايران را در مينورديد و در عمق کشورهاي همسايه ايران نفوذ ميکرد، رژيم به شدت به هراس افتاد. اخبار واصله حاکي از آن بود که مردم افغانستان شيفته امام خميني ميشدند. در چنين شرايطي دربار از آقاي شريعتمداري کمک گرفت تا نمايندگان خود را «جهت تبليغات مذهبي به نفع مراجع مورد نظر» به افغانستان اعزام کند. ساواک همچنين با نظر آيتالله شريعتمداري، پيشنماز و مبلّغ به کشورهاي همجوار همچون بحرين اعزم ميکرد.

به منظور تبليغ هرچه بيشتر آقاي شريعتمداري، در سال 1349 ساواک طي بخشنامهاي به مراکز خود، «توزيع رساله و عکس آقاي شريعتمداري» را بلامانع اعلام کرد. اسناد نشان ميدهد که طي سالهاي 43 تا 57، آيتالله شريعتمداري مرتب با نمايندگان ساواک در ارتباط بوده و نظرات خود را به سمع کارکنان و مقامات اين اداره ميرسانده است. اين نظرات درباره مسائل مختلف سياسي، فرهنگي و اجتماعي بود و چنان که از فحواي آن برداشت ميشود، آقاي شريعتمداري ميکوشيد با ارائه راهکار، رژيم را در تحمل فشار اجتماعي و سياسي موجود کمک کند. تبادل نظرات وي با ساواک درباره مسائلي چون افتتاح سينما در قم و يا بازي فوتبال بانوان ايران و ايتاليا از همين دست است.

بر اساس اسناد، آيتالله شريعتمداري در مسير حمايت از سياستهاي رژيم گاه حتي از ديدگاههاي فقهي نيز تا حدودي عدول ميکرد. منوچهر آزمون - نماينده مجلس شوراي ملي و وزير کار در کابينه هويدا طي نامهاي به نخستوزير وقت ـ هويدا با اشاره به تماس خود با آقاي شريعتمداري، درباره نظرات و ديدگاههاي وي نوشت: «ساعت يازده روز دوشنبه دوم مهرماه 52 آيتالله شريعتمداري از قم با اينجانب تماس گرفتند و مطالبي به شرح زير عنوان کردند و خواستند که عيناً به عرض جنابعالي رسانده شود و پاسخ ايشان نيز ارسال گردد. ايشان گفتند:

- روحانيت ايران با تمام امکانات و علاقه خود، مؤمن و معتقد به پيشرفتهاي مملکت است و به همين جهت انتظار دارد که مسئولان اجرايي کشور به اين مسئله بسيار اساسي توجه داشته باشند که اگر تذکراتي نسبت به پارهاي از اقدامات داده ميشود صرفاً از جهت خيرانديشي و علاقه به مملکت است.

- من (آقاي شريعتمداري) هميشه تلاش کردهام به نحو مقتضي در جهت حمايت از دستگاه اجرايي باشم و بدون ترديد علاقه من به اين مملکت که مأمن مستقل شيعيان است از هيچ کس ديگر کمتر نيست و چون کاملاً به اوضاع گذشته و حال کشور آگاهي دارم، در موارد مختلف نظريات خودم را خاطرنشان ساختهام و انتظار دارم به اين نظريات توجه شود.

- سربلندي کشور اسلامي ايران در جهان خواسته قلبي من و هر ايراني ديگر است و به همين مناسبت اعتقاد دارم نبايد دست به اعمالي بزنيم که دشمنان مملکت در خارج آن را مستمسکي براي تبليغات غلط عليه کشور ما کنند. از اين جهت معلوم نيست توسل به اعمال خشونتآميز براي رفع حجاب دختران در مدارس اسلامي صحيح باشد. اعليحضرت بارها نسبت به حفظ ديانت مردم اوامر مؤکد صادر فرمودهاند و به همين جهت هم مدارس جامعه اسلامي در کمال رفاه و آزادي قادر به اجراي برنامههاي تعليماتي و آموزشي خود بودهاند و چه بسيار افراد با ارزش مملکت و مادران و پدران ارزندهاي که در همين مدارس تربيت شدهاند. به علاوه نبايد از نظر دور بداريم که دنيا اصولاً به سمت کشف حجاب ميرود. کما اين که اگر يک روزي در کشور ما اعمال قدرت براي کشف حجاب لازم بود، ديگر امروز آن اعمال قدرت ضرورت ندارد زيرا زنان ما به خودي خود چادرها را از سر برداشتهاند و اگر هنوز تعدادي هم هستند، زندگاني آينده آنان را به سوي کشف خود به خودي حجاب راهنمايي ميکند. پس چرا ما بياييم وضعي ايجاد کنيم که به عنوان تجاوز به آزادي مردم از طرف دشمنان ما عنوان شود؟ به خصوص که دانشآموزان مدارس اسلامي همه از خانوادههايي هستند که داراي تعصبات بيشتر مذهبي ميباشند و اين رفتار نسبت به فرزندان آنها موجب عدم رضايت اين خانوادهها را فراهم خواهد ساخت. به اين دلايل است که به نظر من اقداماتي که در مورد اين مدارس صورت گرفته است به صلاح نخواهد بود.

- تقاضا دارم جناب آقاي نخستوزير منت سر ما بگذارند و دستور فرمايند درمورد رفع حجاب دختران مدارس اسلامي عمل شديد صورت نگيرد. زيرا جامعه روحانيت ترديد ندارد که اعليحضرت همايوني هرگز اجازه چنين خشونتهايي را نخواهد فرمود.

در خاتمه آيتالله شريعتمداري درخواست کردند جناب آقاي نخستوزير با نظر مساعد، مطالب را به نحوي مورد مداقه قرار دهند که موجبات اين ناراحتي از ميان برود. و تأکيد کردند اوامر اعليحضرت همايوني براي همه ما مطاع است و روحانيت وظيفه خود ميداند که اوامر معظمله را به مورد اجرا گذارد. ولي اعليحضرت اجازه نفرمايند که براي رفع حجاب دختران مدارس اسلامي به اين نحو و با اين شدت رفتار شود. لازم است وزارت آموزش و پرورش فوراً به اين رويه نامطلوب خاتمه دهد.»

ارتباط آقاي شريعتمداري با ساواک و مأموران رژيم پهلوي طي نيمه اول دهه 50 بيشتر پيرامون مسائل اجتماعي و فرهنگي و بعضاً سياسي بود. بعد از قيام 19 دي 1356 و اوجگيري مواجهه مستقيم رژيم با مردم، آقاي شريعتمداري با صدور اعلاميههايي آتش گشودن به روي مردم را محکوم ميکرد (البته چنان که اسناد نشان ميدهد، اين اقدام نيز اغلب با ساواک هماهنگ ميشد) اما او همچنان در خفا به ديدارهاي خود با فرستادگان دربار ادامه ميداد. مثلاً در ديداري که يکي از کارمندان ساواک قم در 16 بهمن 56 با او داشت، تأکيد کرد که با موضعگيريهاي امام خميني موافق نيست. او در همين ملاقات بقاي سلطنت را ضروري دانست. آقاي شريعتمداري سپس از درج مقاله توهينآميز در روزنامه اطلاعات گلايه و تصريح کرد که اين اقدامِ اشتباهي بود که باعث تقويت امام خميني شد. او صريحاً «بر اين نکته تأکيد کرد که موجوديت مملکت، مذهب و خودش را ملزوم موجوديت شاهنشاهي ميداند و آماده است که به سهم خود مجري منويات رهبري مملکت باشد.»

از اوايل سال 57، رخدادهاي سياسي به صورت زنجيروار پيش ميرفت و هر روز پايههاي سلطنت پهلوي سستتر ميشد. چلهها به سان نخ تسبيح، مبارزات استانهاي مختلف را به يکديگر متصل ميکرد. در تابستان همان سال دو رخداد مهم يعني انفجار سينما رکس آبادان و کشتار 17 شهريور، موج مبارزه را قوت بخشيد و متعاقب آن، هجرت امام خميني از عراق به فرانسه نهضت را جهاني کرد. در چنين شرايطي که زمزمه بازگشت امام خميني به کشور نيز در محافل سياسي مطرح بود، آقاي شريعتمداري طي مذاکراتي با عوامل رژيم پيشنهادهاي لازم را به گوش مسئولين نظام شاهنشاهي و بعضاً خود شاه ميرساند. در گزارش بولتن ويژه ساواک به تاريخ 16 مهر 57 درباره «مستدعيات آيتالله سيد کاظم آقاي شريعتمداري از پيشگاه اعليحضرت همايون شاهنشاه آريامهر در مورد خميني» آمده است: « آيتالله سيد کاظم شريعتمداري در يک مکالمه تلفني مطالب زير را در رابطه با وضعيت روحالله خميني عنوان و استدعا نموده است که مراتب به شرف عرض پيشگاه مبارک ملوکانه برسد: در چند روز اخير مراجعات زيادي از جانب طبقات مختلف مردم به من ميشود که در خصوص مراجعت خميني به کشور اقدام نمايم. من صريحاً به عرض اعليحضرت ميرسانم که به هيچ وجه با اين امر موافق نيستم لکن براي کاهش اين فشارها و تشنجات که عکسالعملهاي براندازي نيز داشته است، پيشنهادي را در اين مــورد دارم که چنان چه اعليحضرت همايوني اراده فرمايند شـايد به مصلحت هم باشد. پيشنهاد من اين است که دولت اعلام نمايد با توجه به مشکلاتي که از نظر اقامت خميني به وجود آمده، با اين که هفته گذشته نظر صريح خود را در مطبوعات راجع به مراجعت خميني به کشور داده است، معهذا بر حسب اوامر ملوکانه به سفارت ايران در فرانسه ابلاغ گرديده که با آيتالله خميني تماس گرفته و گفته شود که آمدن ايشان به ايران بلامانع است. البته من (آقاي شريعتمداري) اطمينان دارم که خميني پيشنهاد مراجعت به کشور را نخواهد پذيرفت. زيرا اولاً او فرد لجبازي است و در ثاني بر فرض که پذيرفت، ملاقاتي بين او و نماينده سفارت صورت گيرد. مسلماً نماينده دولت ايران همان شرط قبلي را که وفاداري به قانون اساسي باشد به او ابلاغ خواهد نمود و چون خميني اصولاً به قانون اساسي اعتقاد ندارد لذا اين شرط را قبول ننموده و مسئله آمدن او به ايران منتفي است.

صدور چنين اعلاميهاي از جانب دولت ايران اثربخشي مثبتي در افکار تودههاي مردم چه در داخل و چه در خارج از کشور داشته و متضمن منافع تبليغاتي زير ميباشد: 1- اعليحضرت همايوني که مقدسترين و والاترين مقام در کشور اسلامي ايران ميباشد بدينوسيله بزرگواري و گذشت خودشان را نشان دادهاند. 2- دولت نيز عملاً نشان ميدهد که هيچگونه نگراني از خميني ندارد و توهم طرفداران خميني در اين زمينه نيز برطرف ميگردد. 3- تشنجات و تحريکاتي که زائيده جريانات اخير است تخفيف پيدا خواهد کرد. 4- صدور اين اعلاميه برتري و آمريت شاهنشاه را در دنيا و به خصوص در بين مسلمانان جهان نشان خواهد داد و موضع خميني ضعيفتر خواهد گرديد.»

در ماههاي منتهي به پيروزي انقلاب اسلامي، آيتالله شريعتمداري همچنين در راستاي «منعطف ساختن» نظرات و خواستههاي امام خميني، با سفارت آمريکا همراه شد. به استناد يک گزارش «سري و غير قابل رويت براي خارجيان» که از سفارت آمريکا در تهران به واشنگتن مخابره شده است، در 19 مهر 1357 «نماينده آيتالله شريعتمداري با کارشناس سفارت به منظور تحقيق درباره موضع آمريکا در قبال دولت حاضر ملاقات کرد. [نماينده آقاي شريعتمداري] ميخواست معامله بالقوه محتملالوقوعي را بين دولت ايران و رهبران ميانهرو مذهبي به رهبري آقاي شريعتمداري [صورت دهد] و خاطرنشان سازد که معامله شامل کوششهايي است براي قانع کردن آيتالله خميني در پاريس که کمي در مخالفت کوتاه بيايد.»[27] اگر چه آقاي شريعتمداري هرگز در اين امر موفق نشد، اما مذاکرات نمايندگان وي با سفارت آمريکا نشان از عزم جدي او براي متوقف کردن مبارزات مردم ايران داشت.

طي ماههاي بعد، مذاکرات مخفيانه اعضاي سفارت آمريکا با آيتالله شريعتمداري ادامه داشت. به عنوان مثال، در 20 دي ماه 57 دو تن از کارمندان سفارت به نامهاي «پرت» و «اسکودرو» با او ديدار کرده و نظرات وي را درباره خروج شاه از کشور و اوضاع ارتش جويا شدند. در اوج مبارزات مردم ايران با دولت غيرقانوني بختيار هم آقاي شريعتمداري «تا حدي از بختيار دفاع کرده و اصرار داشت که شوراي انقلاب اسلامي بايد براساس قانون اساسي باشد.»[28]

با اين وجود گزارش مأموران سفارت آمريکا حاکي از آن بود که «ميانهروهايي مانند آيتالله شريعتمداري در اين شرايط خودشان را براي مخالفت آشکار با خميني توانا نميبينند. اگرچه به طوري که گزارش شده آنها هنوز براي متعادل کردن جنبش مذهبي تلاش ميکنند.»[29] چنان که از محتواي اسناد لانه جاسوسي برداشت ميشود، در حــــالي که امام خميني بر محو کامل نظام شاهنشاهي تأکيد ميکــردند، آقاي شريعتمداري «خواستار نقش کــاهش يافتــهتري بـــراي شــــاه و اجراي نظارات بر قوانين از ســــوي يک کميتـــه روحانيون» بــــود.[30]

در آذرماه 1357 درست زماني که رژيم شاه با اعلام حکومت نظامي در صدد مقابله با مردم ايران برآمد، آيتالله شريعتمداري ضمن برقراي ارتباط با مقامات دستگاه پهلوي، خواستار اعمال محدوديتهاي مشابهي براي مردم قم نيز شد. در گزارشي از ساواک قم به تاريخ 11 آذرماه: «آيتالله شريعتمداري پس از آگاهي از وقايع شب گذشته تهران، ضمن تماسي که شخصاً برقرار نمود اظهار داشتند: يک نفر رابط از طرف تيمسار ارتشبد اويسي و نيز يک رابط ديگر از طرف فرماندار نظامي قم به اطلاع ايشان رسانيدهاند که در نظر است در ماه محرم براي قم از لحاظ احترام به آقاي شريعتمداري، آزادي عمل نسبي استثنايي قائل شوند.

آقاي شريعتمداري اضافه مينمايد مطلبي را صلاح ندانستم به طور صريح به رابطين بازگو نمايم و اينک به طور خصوصي ميگويم اين است که اولاً قائل شدن چنين استثنايي براي قم جلب توجه خواهد نمود. در ثاني من آنقدر که به امور ساير نقاط ميرسم، در امور قم دخالت چنداني ندارم و در ثاني در شرايط کنوني معلوم نيست که در صورت استثنا قائل شدن براي قم و دادن آزادي عمل نسبي چه وضعي پيش آمد نمايد و به نظر من خوب است که در قم هم مانند ساير نقاط، مأمورين يکسان عمل نمايند...»

مراودات آقاي شريعتمداري با ساواک تا آستانه پيروزي انقلاب اسلامي ادامه داشت. در برگه معرفي آيتالله شريعتمداري که در سالهاي منتهي به پيروزي انقلاب توسط ساواک تنظيم شده، آمده است: «باطناً (با ساواک) همکاري دارد، ولي در ظاهر امساک مينمايد. وي تيزهوش و زرنگ است و به مقتضيات زمان رنگ عوض ميکند.»

ادامه دارد

پي نوشت:

[25] روحالله حسينيان، سه سال ستيز مرجعيت شيعه در ايران، ص 391.

[26] اسناد لانه جاسوسي آمريکا، کتاب سوم، ص 195.

[27] همان، ص 234.

[28] همان، کتاب اول، ص 507.

[29] همان، ص 660.

[30] همان، 662.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.