در سالهاي اخير، موج کرهاي به يکي از پديدههاي نوظهور فرهنگي در دنيا تبديل شده است. اين موج کشور ما را نيز درنورديده و موسيقي پاپ کرهاي و سريالهاي کرهاي در سبد مصرفي نوجوانان و جوانان جاي خود را پيدا کرده است.
علي کوثري، پژوهشگر و مستندساز، با آگاهي از روند تاريخي موج کرهاي و پس از مطالعه دقيق که يکسال به طول انجاميده است ؛ براي نخستينبار مستندي توليد کرده که به توصيف وضعيت موج کرهاي در ايران ميپردازد. او بدون دخيل کردن پيشداوريها و فضاي منفي موجود عليه موج کرهاي پاي صحبتهاي هواداران کيپاپ نشسته است و از زبان خود آنها دلايل جذابيت کيپاپ را به گوش ديگران ميرساند. مستند «کيپاپ»، با نگاه تحليلي به موضوع ميپردازد تا بتواند فضاي گفتوگو و مفاهمه را در ميان خانوادهها، فعالان فرهنگي، معلمان و کنشگران حوزه نوجوان فراهم کند. به بهانه اکران مستند به همت حوزه هنري در تبريز، گفتوگويي با کارگردان مستند انجام شد:
- براي شروع بفرماييد چه چيزي باعث شد سراغ ساخت مستند درباره موج کرهاي در ايران برويد؟ آيا تجربه يا دغدغه شخصي پشت اين انتخاب بود؟
در ابتدا قصد من ساخت مستند درباره موج کرهاي نبود. در واقع قبل از اينکه به ساخت مستند فکر کنم درباره کيپاپ و کيدراما پژوهش ميکردم. اين نگاه پژوهشي از سال 1400 شروع شد و از طرفي خودم هم از دبيرستان با سريالهاي کرهاي و فضاي کره آشنا بودم و در دانشگاه هم ميزان محبوبيت موج کرهاي را ديده بودم. در آن دوره پژوهش ميکردم و مقاله ميخواندم و... تا جايي که سال 1400 ايده اوليه ساخت مستند به ذهنم آمد، اين ايده اوليه الهام گرفته از مديريت فرهنگي کره جنوبي بود. يعني ايده کلي اين بود که از مدل مديريت کره جنوبي بتوان الهام گرفت و براي خودمان چنين مدلي را بوميسازي کنيم. اينکه چطور کره جنوبي توانست فرهنگش را به کل دنيا با محصولات فرهنگي نشان دهد برايم جالب بود. در جريان پژوهش درباره سبک مديريت فرهنگي کره جنوبي بودم که ديدم مسئله مهمتري وجود دارد، مسئله هويت هواداران و به طور دقيقتر هويت دختران است، چون اکثر هواداران دختر هستند. با چندنفر که درباره دغدغهام صحبت کردم بنا شد که مستندي با همين خط ساخته شود.
- در مستند شما نگاه به نوجوانها نگاهي همدلانه بود. اين انتخاب آگاهانه بود يا در مسير ساخت مستند به آن رسيديد؟
جداي از اين که اگر نگاه به نوجوان در کار فرهنگي غيرهمدلانه باشد خيلي جواب نميدهد، اينکه در مستند اين ادبيات را با نوجوانها داشته باشيم در طي پژوهشها و سيري که در ساخت مستند طي شد به آن رسيدم. يعني از زماني که ايده اين مستند شکل گرفت و شروع کردم با هوادارها و افراد مختلف صحبت کردن، هرچه بيشتر پيش ميرفتم خط مستندي که منتشر شد بيشتر شکل گرفت و در نهايت تبديل به مستند «کيپاپ» شد. در واقع براي اينکه دقيقتر و بهتر بتوانم فضاي نوجوانان و هواداري را بشناسم با هواداران و فعالان فرهنگي و مشاوران و روانشناس و مربي و جامعهشناسها و تقريبا با هر کسي که راجع به اين مسئله کار کرده بود صحبت کردم.
- در روند تحقيق و فيلمبرداري، چه چيزي بيشتر از همه برايتان شگفتانگيز يا غافلگيرکننده بود؟
روند ساخت مستند بيشتر فاز پژوهشي داشت و اين روند به کندي پيش ميرفت؛ در واقع از دو سالي که براي ساخت مستند وقت صرف شد يک سال فقط پژوهش انجام شد و چون دوست دارم در پژوهش عميق باشم و در جريان اتفاقاتي که ميافتد باشم تا بعدا که ميخواهم تبديل به فيلم کنم از قلم نيفتد، يا اگر بخشي قرار است در فيلم نباشد آگاهانه باشد، شگفتانگيزي و غافلگيري به آن صورت نداشتم. اما چيزي که ترسناک بود نگاههاي ترسناک به موج کرهاي بود. از موج کرهاي يک هيولا ساخته شده بود در حالي که ده برابر محتواي بدي که در موج کرهاي داريم در هاليوود و فيلم و موسيقي آنها داريم ولي چنين نگاهي به هاليوود نداريم. انگار به محتواي هاليوود عادت شده بود و در مقابل واکنشها به موج کرهاي خيلي بد بود، در حالي که شايد واقعا اينطور هم نبود.
چيزي هم که براي من جالب بود طيف گسترده هواداران بود. گستره به اين منظور که هرکسي با هر اعتقادي با هر شرايط خانوادگي و روحي در هر سني جزو هواداران پيدا ميشد. من با سوژههايي مصاحبه کردم که سن آنها تقريبا از هفت تا ده سال شروع ميشد و حتي به خانمهاي بالاي 30 سال ميرسيد و همه را تقريبا درگير کرده بود. اين درگيري هم که چند دليل مشخص داشت، همه از محتوا خوششان ميآمد و سرگرم ميشدند، احساس همذات پنداري ميکردند و... . اينکه کره جنوبي توانسته چنين محتوايي توليد کند که همه علاقه داشته باشند به آن و همه اقشار را در بر بگيرد و جذب کند خيلي شگفتانگيز بود. مصرفکننده محتوا که مثلا فقط نوجوان فقط نيست، بزرگسال هم مصرفکننده اين توليدات رسانهاي است! بزرگسالي که وارد جريان اصلي زندگي شده، سر کار ميرود، صاحب فرزند است جذب توليدات کرهاي ميشود. کلا اين توليدات فرهنگي براي من عجيبغريب و خيلي شگفتآور بود.
- از نظر شما چرا کيپاپ و کيدراما اينقدر بين نوجوانان ايراني محبوب شده؟
اين سوال توضيح مفصل دارد و ممکن نيست در چند کلمه خلاصه کرد. براي اين سوال اگر بخواهم مختصرا توضيحي بدهم بايد حداقل بيست دقيقه مورد آن صحبت کنم. اگر هم بخواهم به طور خلاصه مطرح کنم باز مواردي از قلم خواهد افتاد. اما در حالت کلي چند مورد از دلايل را بخواهم نام ببرم؛ يکي اينکه کره جنوبي توليدات خيلي خفني دارند و منظور من از خفن چيست؟ يعني اينکه پشت هر توليد رسانهاي کرهاي صدها تخصص از جمله روانشناس و دينشناس و جامعهشناس و... وجود دارد و دقيقا ميدانند که بايد چه چيزي توليد کنند. به طور مثال خلاهاي هويتي را شناسايي کردند، المانها را درون فيلم و سريال جايگذاري کردند و... . دليل ديگر اين است که ما در داخل، محتوايي براي سرگرمکردن نوجوانان نداريم يعني کلا محتوايي که مختص بانوان باشد نداريم، براي نوجوانها هم که نميشود گفت اصلا محتوايي نداريم ولي نزديک به صفر حساب ميشود. يعني برعکس محتوايي که ما براي کودک و بزرگسال داريم و حجم توليدات بالاست، در جايگاه توليدات کودک از نظر کمي در جايگاه خيلي خوبي هستيم، بزرگسال هم همينطور، يعني مثلا هر ماه يک سريال بزرگسال در شبکه پخش خانگي منتشر ميشود يا هر دوماه صداوسيما يک سريال جديد پخش ميکند. فارغ از محتوا، آهنگها و موسيقي هم که داريم اکثرا براي بزرگسال است، يعني مضامين، مضامين بزرگسالانه است و مضاميني نيست که مثلا دختر چهاردهساله يعني دختري که هنوز وارد جريان اصلي زندگي نشده نياز داشته باشد. همه راجع به شکست عشقي است...
- آيا خودتان هم در دورهاي طرفدار جدي کيپاپ يا سريالهاي کرهاي بوديد؟
من هيچ موقع طرفدار جدي نبودم ولي بيننده بودم و به اندازهاي بود که هم بتوانم با هواداران ارتباط بگيرم و هم نياز به تماشاي فيلم و سريال بيشتر براي پژوهش داشته باشم، چون به اندازه کافي محتوا ديده بودم و در جريان فضاي موج کرهاي بودم.
- مستند شما به نوعي از متفاوت از توليداتي است که راجع به موج کرهاي در ايران ساخته شده است. شايد بتوان گفت نسبت به قضاوتهاي بيروني از طرفداران اين فضا دفاع هم ميکند. واکنشها به اين رويکرد چه بوده؟
اجازه بدهيد در ابتدا من يک توضيح در مورد صورت سوال بدهم و بعد به جواب بپردازم. شما ميگوييد که در مستند از هواداران نسبت به سوگيريها و قضاوتهايي که وجود دارد دفاع ميشود. ببينيد من در مستند دارم فقط شرح ميدهم که چه اتفاقي افتاده و در حال افتادن است و فضاي سريالهاي کرهاي و محتواهاي کرهاي به چه صورتي است که بچهها طرفدار آن ميشوند. وقتي من دارم درباره طرفدار شدن نوجوانان صحبت ميکنم قاعدتا بنابه دلايلي بچهها طرفدار محتواي کرهاي شدند؛ و بچهها طرفدار چيزهاي فاجعه يا بد که نميشوند. خب پس طبيعتا بايد نکات خوب و مثبت را بگويم يعني چرايي طرفداري را از ديد نوجوان طرفدار روايت کنم.
من نکات منفي را هم در مستند روايت کردم ولي به اندازه نکات مثبت نبوده است و اين به دو دليل بود: 1. مخاطب مستند ما فعالان فرهنگي، مربيان پرورشي، معلمان، خانوادهها و کساني بودند که در تعامل روزمره با يک نوجوان هستند. يعني خود نوجوان مخاطب مستند نبود و مثلا مدير فرهنگي هم مخاطب مستند نبود. البته براي آن دسته هم محتوا داشتيم در فيلم مستند، چون قطعا مدير فرهنگي هم تماشا خواهد کرد کار را.
وقتي مخاطبان اصلي اطرافيان يک نوجوان هستند، ديدگاههاي موجود نسبت به اين مسئله را بايد در نظر گرفت. ديدگاه اطرافيان تماما منفي و به اين صورت است که «يا از اين ور بوم افتاديم يا از اون ور بوم». يعني اشخاصي ميگفتند اصلا همه چيز خوب است و مشکلي نيست و واقعا هم اينطوري نيست يعني اشکالاتي به محتواي کرهاي وارد است و اشکالات جدي هم هست، ولي از آن طرف هم ديدگاهي که در بين معلمان بود ديدگاهي بود که يک غول بيشاخ و دمي از محتواي کرهاي ساخته بودند و با هرگونه المان و طرفداري از آن مبارزه ميکردند.
محتواي اين فيلم مستند فضاي موجود را توضيح ميدهد که موج کرهاي و بهويژه کيپاپ از کجا آمده، چگونه رشد کرده و مخاطب هدفش چه کساني هستند و چه محتوايي را توليد ميکند و چرا اين همه طرفدار دارد. من دلايل طرفداري را نتوانستم در فيلم نشان دهم، طبيعتا وقت نميشد. در نهايت من کيپاپ را شرح ميدهم و دفاعي هم در کار نيست.
در مورد واکنشها نسبت به رويکرد مستند، هم واکنشهاي مثبت و هم واکنشهاي منفي وجود داشت اما از سمت خانوادهها و معلمان خيلي از واکنشها مثبت بود. برخي هم معترض بودند که فيلم از کيپاپ دفاع ميکند و اينهمه نکات بد و منفي درباره آن وجود دارد. اما من ميگفتم ميدانم تو راجع به کيپاپ چه ميداني و من بهتر از تو از بديهاي کيپاپ خبر دارم اما هنوز وقت صحبت درباره نکات منفي کيپاپ نيست.
بودند از بين معلمان و مربيان که گفتند من الان فهميدم که چرا مثلا بچهها دوست دارند کيپاپ را و دنبال راهکار بودند که حالا چکار کنيم؟ نپرداختن به راهکار هم در فيلم تعمدي بود.
- چقدر تلاش کرديد در مستند مرزي بين نقد و ستايش نگه داريد؟ به خصوص در فضايي که مخاطب ممکن است يا خيلي موافق يا خيلي مخالف باشد؟
براي نگهداشتن اين مرز خيلي تلاش شد، شايد در طول فيلم آشکار نباشد ولي در فيلمنامه خيلي تلاش شد که مستند طرفدار کيپاپ نباشد و ضد کيپاپ هم نباشد. يعني سعي کنيم دو وجه را هم بيان کنيم و الان هم شما در مستند ميبيند که راجع به محتواي منفي صحبت ميکند و حتي به المانهاي همجنسگرايي يا نمادهاي شيطانپرستي هم ميپردازد که چرا مردم چنين تصوري درباره کيپاپ داشتند.
از طرف ديگر به نکات مثبت و خوبيهاي کيپاپ هم پرداخته ميشود. در واقع سعي من بيشتر اين بود که فضا را توصيف کنم با رويکردهاي متنساب با فرهنگ ايران. براي اين مرز باريک طوري برنامهريزي کرديم که هدف ما در فيلم اين بود که معلم و فرهنگي وقتي مثلا تماما المانهاي منفي از کيپاپ را ديده و شنيده، فيلم يک مهر تاييد بزند در ذهن اين فعال فرهنگي و بعد جنبه ديگر کيپاپ را نشان دهد.
- آيا با خانوادهها يا کارشناساني که با اين جريان مخالف بودند هم گفتوگو داشتيد؟ چرا در مستند کمتر به آن پرداخته شده؟
بله با مخالفان اين جريان هم صحبت کردم هم کارشناس و هم خانواده، نگراني خانوادهها را شنيدم که مثلا ميگفتند اين توليدات متناسب با فرهنگ ما نيست و دختر ما در حال عوض شدن است و ديگر اتفاقات. کارشناسان هم که صحبتهاي ديگري داشتند در باب مخالفت با اين مسئله.
دليل اينکه در مستند کمتر به آن پرداخته شده اين است که فضاي حاکم فضاي نقد بر کيپاپ است، اما چه زمان نقد معنا پيدا ميکند؟ زماني که ما شناخت از مسئله داشته باشيم. وقتي که ما شناختي نداريم چطور پيرامون مسئله حرف بزنيم؟
- براي ساخت مستند با چه چالشهايي روبهرو بوديد؟ از نظر فني، اجتماعي، مجوزها؟
مستند تقريبا همواره با چالش روبهرو بود. چه در زمان پژوهش، چه در زمان توليد و چه در پساتوليد. از چالشهاي مجوز که بگذريم طبيعتا براي فيلمبرداري خياباني و... چالش هست ولي چالش اصلي در بخش پژوهش بود و اينکه بهعلت ديدگاه بسيار منفي و تجربهاي که کيپاپرها از هرگونه توليد محتوا راجع به خودشان داشتند چون محتوايي صداوسيما توليد کرده بود يا هر رسانهاي راجع به کيپاپرها کار کرده بود همه عليهشان بود و هوادارن اصلا اعتماد نميکردند و خيلي سخت بود صحبت با هواداران و اينکه بتوانيم از آنها داده بگيريم. يعني کسي را معرفي نميکردند و شايد فکر کنم نزديک يک ماه ما فقط داشتيم تلاش ميکرديم اعتماد پنج نفرشان را جلب کنيم که بتوانيم از طريق آنها با دوستانشان صحبت کنيم.
- اگر قرار بر ادامه براي اين مستند باشد، به چه موضوعي در اين فضا ميپرداختيد؟
اين خيلي سوال سختي است چون همين الان هم به دنبال ايده هستم. در ادامه دوست دارم در فضاي نوجوان و در فضاي هويت و در اين فضاها مستند بسازم. اما اگر ادامه اين مستند باشد قاعدتا در ادامه کار عميقتري ميسازم تا باب گفتوگويي باز شود.
- در نهايت، اگر بخواهيد پيامي از زبان مستندتان به خانوادهها يا مسئولان فرهنگي منتقل کنيد، آن پيام چيست؟
پيام مستند دقيقا در ده دقيقه آخر آن است. در ده دقيقه آخر تقريبا هر ديالوگي که حتي کارشناسان مطرح ميشود همان صحبتهايي است که حاصل يک سال پژوهش من بود. اينکه قبل از نقد بايد پديده را شناخت و بدون شناخت نقد نکنيم.
* مصطفي محمدي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.