اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

پيشينه تحريف هويت تاريخي نظامي گنجه‌اي

- بخش دوم

* دکتر محمد طاهري خسروشاهي - مدير بنياد ايرانشناسي. تبريز

14:38
پيشينه تحريف هويت تاريخي نظامي گنجه‌اي

ديوان جعلي تركي

 

در پي فروريزي اردوگاه سوسياليستي در شوروي سابق و روي كار آمدن برخي كشورهاي تازه به دوران رسيده، دروغ گويان و جاعلان، به منظور مفاخرتراشي و هويتسازي، اقدام به آفرينش اسناد خيالي و تاريخ جعلي نمودهاند.

در اين ميان، برخي عناصر سست عنصر داخلي نيز آب به آسياب اين هويتسازان ريختهاند. يكي از مضحكترين اقدامات كه ابتدا با سر و صداي بسيار همراه شد و بعدها با روشن شدن ساختگي بودن آن، از هياهوي حبابياش فرو كاست، «انتشار ديوان تركي نظامي گنجهاي» بود. اگرچه اين بار، آش به قدري شور شده بود كه صداي برخي هويتسازان كه خود سابقهاي دراز در «تاريخسازي» دارند نيز درآمد، لكن نگاهي كوتاه به ماجراي «ديوان جعلي تركي نظامي» با هدف آشنا شدن با اقدامات سخيفانه اين گروه، خالي از فايده نيست.

در يكي از روزهاي تابستاني سال 1381 خورشيدي، انتشارات «انديشهنو» كه در سايهبيتوجهي متوليان وزارت ارشاد، در چاپ و نشر آثار مغاير با وحدت ملي، كارنامه درخشاني دارد، كتابي به نام «ديوان نظامي گنجوي؛ توركجه يئني تاپيلان»(ديوان نويافته تركي نظامي گنجوي)را روانه بازار نشر كرد. اين كتاب كه بر روي آن عبارت غيرعلمي و ناشيانه «براي اولين بار در دنيا» درج شده بود، توسط فردي به نام «صديار وظيفه، ائل اوغلي» به اصطلاح كشف شده بود.

حسين محمدزاده صديق كه در پيدا كردن چنين نسخههايي يد طولايي دارد، در پيشگفتاري كه بر پيشاني اين اثر جعلي نوشته است، كشف آن را «مژدهاي به جهان نظامي پژوهشي»(!) دانسته و «اين حادثه مبارك» را تبريك گفته است. وي بدون اين كه درباره شجرهنامه و نشاني نسخههاي خطي و دستنويس اين اثر توضيح علمي بدهد، تنها با اين استناد ناشيانه كه:«قطعاً نظامي به زبان مادري خود، بايد سرودههاي نغزي داشته باشد»؛ اين اثر را به طور قطع ازآنِ نظامي گنجهاي دانسته است!

به گفتهوي، تنها كسي كه با «دقتي موشكافانه» در پي پيدا كردن «ديوان تركي نظامي» بوده، آقاي «ائل اوغلي» است و ظاهراً پيش از ايشان هيچ نظامي پژوه برجسته ديگري نبوده است كه از وجود نسخه خطي ديوان تركي نظامي گنجوي خبر داده باشد!

محمدزاده صديق پا از اين فراتر نهاده و حتي در صحّت ديوان فارسي نظامي نيز تشكيك كرده و نوشته است: «سعيد نفيسي، ديوان فارسي براي نظامي در بيش از سيصد صفحه ترتيب داد و منتشر ساخت، گرچه بسياري از قصيدهها، غزلها و رباعيات آن، در آثار شعراي مشهور هم تكرار شده است.» (وظيفه، 1381: مقدمه)

ائل اوغلي در مقدمه كتاب با بيان اين كه اين ديوان حاوي اشعار تركي نظامي گنجهاي است، اين اثر را نخستين چاپ اشعار تركي شاعر ميداند: «الينيزده اولان ديوان نظامي، آذربايجانين بويوك شاعيري الياس بن يوسف (گنجهلي نظامي)نين توركجه يازديغي شعرلري ايلك دفعه چاپ اولور» [ترجمه: ديوان نظامي كه اينك در دست خواننده است، حاوي اشعار تركي نظامي گنجهاي شاعر بزرگ آذربايجان است كه براي نخستين بار منتشر ميشود]. وي براي اين كه براي اثبات و لاپوشاني جعل خود نامي از بزرگان نيز آورده باشد، اين ديوان را همان ديوان شعري ميداند كه سعيد نفيسي از آن ياد كرده است.

«مرحوم سعيد نفيسي ديوان قصايد و غزليات نظامي گنجوينين مقدمهسينده بئله يازير: «در اين كه نظامي ديوان اشعاري هم داشته است، شكي نيست و بهترين دليل گفتهاوست:

 

غزلهاي نظامي را غزالان

زده بر زخمهاي چنگ نالان

 

و يا:

 

روزي به مباركي و شادي

ابروي هلاليام گشاده

 

بودم به نشاط كيقبادي

ديوان نظاميام نهاده»

 

دليل ديگر اظهار صريح تذكرهنويسان است. (همان: 2)

ائل اوغلو اين استنادات را دليلي بر وجود ديوان تركي نظامي دانسته است!حال از كجاي اين ابيات، تركي بودن ديوان دانسته ميشود، ظاهراً فقط خدا و آقاي ائل اوغلو ميداند.

پس از انتشار اين ديوان كه موجب حيرت اهل علم و ادب به ويژه دلسوزان، از اقدام سئوالبرانگيز وزارت ارشاد، در اعطاي مجوز نشر به اين قبيل آثار، پيش از اثبات درستي يا نادرستي موازين علمي آنها گرديد، موج اعتراضها در داخل ايران و حتي انتقاد برخي محققان حقيقت دوست در كشور همسايه؛ جمهوري آذربايجان به راه افتاد.

نگارنده نيك به ياد دارد كه چند روزي پس از انتشار اين كتاب با استاد فقيد زندهياد يحيي شيدا كه در احياي آثار و مآثر زبان و ادبيات آذري سابقه درخشان و كارنامه روشني دارند، ملاقات نمودم.

استاد شيدا كه از مدتها قبل در جريان كار «ائل اوغلو» و «محمدزاده صديق» بودند، بلافاصله فرمودند كه كتاب، جعلي است و اين ديوان متعلق به شاعري به نام «نظامي قارامانلي» از سخنسرايان سده هشتم و اوايل سده نهم هجري در آسياي صغير است. بنده حاصل اين ملاقات و چكيده نظر استاد را در مطبوعات آن روزها منتشر نمودم كه خوشبختانه بازتاب وسيعي داشت.

البته ناگفته پيداست كه مصحّح اين اثر براي اين كه سرقت ادبياش بيش از اين آبروي او را نبرد، در مقدمهاثر نامي از «نظامي قارامانلي» نيز برده و اظهار داشته كه بخشي از ديوان، متعلق به سرودههاي اوست، در حالي كه بر روي جلد اثر و پيشگفتارِ محمدزاده صديق، سخن از «ديوان تركي نظامي گنجهاي» رفته است!

باري، با انجام تحقيقات و مطالعات بسيار روشن شده است كه اين ديوان متعلق به شاعري از قونيه تركيه امروزي به نام «نظامي قارامانلي/ قونيوي» است كه در حدود 1435 تا 1440 ميلادي در قونيه به دنيا آمده است.

وي فرزند واعظي شهير به نام «ملا وليالدين»است. نظامي قونيوي در حدود سال 1469 تا 1473 بدرود زندگي گفته و به سه زبان فارسي، عربي و تركي شعر سروده است.

ذكر اين نكته جالب است كه بدانيم ديوان تركي نظامي قونيوي در سال 1958 (1337 خورشيدي) يعني حدود چهل سال پيش از «ديوان سازي» بيگانهگرايان، توسط «هانوك ايپكتن» در تركيه و از سوي انتشارات دانشگاه استانبول منتشر شده و معرفي جامعي در خصوص اين ديوان تركي در شماره سيزدهم نشريه «توركيه » اين دانشگاه صورت گرفته است.

همين استاد دانشگاه استانبول، در سال 1974 (1353 خورشيدي) كتاب ديگري در شرح احوال و آثار نظامي قونيوي نوشته و در آنكارا منتشر كرده است.

وي در اين كتاب از وجود شش نسخه خطي براي ديوان تركي نظامي قونيوي خبر داده كه ششمين نسخه در «دارالكتاب قاهره» مصر نگهداري ميشود.

اين نسخه كه ظاهراً همان ديوان جعلي نظامي گنجهاي است، در كتاب ساختگي ائل اوغلو، تحت عنوان «نسخهخديويهمصر» معرفي شده است.

پس از افشاي اين اقدام غيرفرهنگي، وقتي كه عناصر هويت تراش با موج انتقادات داخلي و خارجي مواجه شدند، درصدد تطهير اقدام خود برآمدند. به همين جهت برخي از همقلمان ايشان وارد ميدان شدند و به توجيه اقدام دوستان خود پرداختند.

ازجمله حسين فيضاللهي وحيد كه به «دكتر فيضاللهي» معروف است! و پيش از افشاي اين سرقت ادبي، از موافقان انتساب ديوان به نظامي گنجهاي بود، در جايي نوشت: «نسخه قاهره را كه برايش 12 ـ 10 سال دوندگي و خرج كرده بودم، كناري نهاده و به قول سعدي با خود گفتم:

 

اي دل نه هزار جهد كردي

كس را چه گنه تو خويشتن را

 

هم چاره تحمّل است و تسليم

كاندر طلب هوا نگردي

 

بر تيغ زدي و زهر خوردي

ورنه به كدام جهد و مردي

 

بنشينم و صبر پيش گيرم

دنبالهكار خويش گيرم

 

موضوع براي من خاتمه يافته بود ولي براي بعضي دوستان هنوز اول عشق بود. آنها دلسوزانه توصيه ميكردند كه تجديد نظري نمايم و انتساب ديوان را به نظامي تائيد كنم. گفته ميشد كه ما به قدرت قلمي و استدلال تو آشنايي داريم و ميدانيم كه اگر بخواهي ميتواني ثابت كني كه ترك است. كافي است كه اراده كني؛ ولي من فاقد آن اراده بودم و «مسلكگرايي» را بر «مصلحتگرايي» ترجيح ميدادم.» (به نقل از سايت اينترنتي آذرآبادگان)

 

پايان سخن

عليرغم هياهوي غوغاسالاران و بيگانهگرايان، نظامي، خود از شيفتگان ايران و دلبستگان به زبان فارسي است. چند بيت زير، نمونهاي از دهها سروده وي در اين وادي است:

 

همه عالم تن است و ايران دل

چون كه ايران دل زمين باشد

 

نيست گوينده زين قياس خجل

دل ز تن به بود يقين باشد

 

زان ولايت كه سروران دارند

دل تويي وين مثل حكايت توست

 

همه مرزي به مهرباني تو

بهترين جاي بهتران دارند

 

كه دل مملكت ولايت توست

به تمنّاي مرزباني تو

(هفتپيكر/ 31)

 

و يا:

 

ميانگيز فتنه ميافروز كين

تو را ملكي آسوده بيداغ و رنج

 

خرابي مياور در ايران زمين

مكن ناسپاسي در آن مال و گنج

(شرفنامه/ 158)

 

او زبان فارسي را «دُرّ دَري» ميداند:

سخن پيماي فرهنگي چنين گفت

به وقت آن كه او دُرّي دَري سفت

(خسرو و شيرين)

 

چو در من گرفت آن نصيحت گري

زبان برگشادم به دُرّ دري

(شرفنامه/ 54)

 

نظامي كه دُرّ دَري كار اوست

دَري نظم كردن سزاوار اوست

(شرفنامه/ 56)

 

او همچنان كه شيفتهايران اسلامي است، به ايران باستان هم علاقه دارد و حتي طرح عموم داستانهاي خود را در جغرافياي زماني پيش از اسلام ريخته است. اسكندرنامه در نظر نظامي، ادامهدهنده راه شاهان كياني است:

سكندر كه شاه جهانگرد بود

به هر تختگاهي كه بنهاد پي

 

خردنامهها را ز لفظ دري

به كار سفر توشه پرورد بود

 

نگه داشت آيين شاهان كي

به يونان زبان كرد كسوت گري

(شرفنامه/ 70)

 

وي دل در گرو دهقانان و نژادگان آن دوران دارد و خود را نيز «زاده انسانهاي فصيح» ميداند، نه گرگ!:

دهقان فصيح پارسي زاد

از حال عرب چنين كند ياد

(ليلي و مجنون/ 149)

 

چنين گفت آن سخنگوي كهنزاد

كهنكاران سخن پاكيزه گفتند

 

سخنهاي كهن زالي مطّراست

كه بودش داستانهاي كهن ياد

 

سخن بگذار مرواريد سفتند

وگر زال زر است انگار عنقاست

(خسرو و شيرين/ 445)

 

نظامي در ستايش عظمت ايران دوران كهن چنان پيش رفت كه حتي گاه مورد اعتراض برخي دوستانش كه خواهان توجه بيشتر شاعر به مباني دوره اسلامي بودند نيز قرار گرفت:

 

يگانه دوستي بودم خدايي

درآمد سرگرفته سرگرفته

 

پس از پنجه چهله در چهل سال

چرا چون گنج قارون خاك بهري

 

درِ توحيد زن كاوازه داري

به صد دل كرده با جان آشنايي

 

عتابي سخت با من درگرفته

مزن پنجه در اين حرف ورق مال

 

نه استاد سخن گوياي بهري؟!

چرا رسم مغان را تازهداري

(خسرو و شيرين/ 35)

 

«نظامي در بحران حملههاي اقوام مختلف تركان از شمال و جنوب آذربايجان و حكومت سلجوقيان در سرتاسر كشور ايران با هزاران افسونگري و چارهگري ميكوشد تا چراغي را از آن توفان بادي نگه دارد؛ در اين كار بيتوفيق نميماند و رسوم و عادات و آداب زمان خود را به زبان شيرين فارسي به ثبت ميرساند.» (ثروتيان، 1390: 69)

كوتاه سخن اين كه با تمام تلاشهاي تفرقهانگيزانهاي كه از سوي زبونان و سست عنصران در جهت انتساب نظامي به فرهنگ غيرايراني صورت ميگيرد، هنوز در خاك پاك گنجه در قفقاز ـ كه اين روزها نشيمنگاه محوري آن سست عنصران و زبونان شده است ـ آواي آن كبك دري به گوش ميآيد كه آمدگان و رفتگان را به لحن عبرت، نصيحت ميكند.

مقبرهنظامي در اين شهر ايراني كهن، همچنان در طي عمر نسلها، زيارتگه دوستداران شعر و انديشه باقي مانده و باقي هست.

«هماكنون نيز كه نزديك هشتصد و اندي سال از خاموشي ابدي او گذشته است، در هواي گرگ و ميش صبحگاهان گنجه و در فضاي اطراف اين خاك جاي مقدس، پژواک صدايِ گرم و پرشكوه و بيداريانگيز نظامي را كه چون بانگ يك خروس عرشي، دنيايي را از خواب برميانگيزد، ميتوان به گوش جان واشنيد.

پژواک صدايي را كه با خطاب به كبك دري هر گوش پذيرايي را مخاطب خويش مييابد و انجام روزگار ستمكاران و انجام روزگار كلاغان غوغاگر و پخته خوار را كه بر گرد مردار گنديدهاي غارغار دارند و يكديگر را تك ميزنند.

در پردهرمز و كنايه ميسرايد و در دنيايي كه «گنجهدر سراسر عالم گسترده» آن، همچنان دستخوش فتنهجويان است، حضور نامرئي و جاودانهخود را اعلام ميكند و اميد خود را به تحقّق نهايي و قطعي طلايه شهر نيكان در دنيايي كه از شور و شعفهاي بيهوده رهايي يافته باشد و در آيندهاي كه براي عمر اثيري و جاودانهاو چندان دور نمينمايد، مژده ميدهد.» (زرينكوب، 1377: 301)

 

به ياد آور اي تازه كبك دري

گيا بيني از خاكم انگيخته

 

همه خاك فرش مرا برده باد

نهي دست بر شوشة خاك من

 

فشاني تو بر من سرشگي ز دور

مرا زنده پندار چون خويشتن

 

مدان خالي از همنشيني مرا

لب از خفتهاي چند خامش مكن

 

كه چون بر سر خاك من بگذري

سرين سوده پائين فرو ريخته

 

نكرده ز من هيچ هم عهد ياد

به ياد آري از گوهر پاك من

 

فشانم من از آسمان بر تو شور

من آيم به جان گر تو آيي به تن

 

كه بينم ترا گر ببيني مرا

فروخفتگان را فرامش مكن

پايان

کتابنامه:

ـ آقاجانيان، سرگئي (1371) پنجاهمين سالگرد يك تحريف فرهنگي، مجلّه ايرانشناسي، سال 4، شمارة 1، بهار 1371

ـ پورنامداريان، تقي (1389) گزيده مخزنالاسرار، (با همكاري مصطفي موسوي)، تهران، علمي و فرهنگي.

ـ ثروتيان،بهروز(1390) شهربند گنجه، به كوشش عليرضا قوجهزاده، تبريز، آيدين.

ـ دياكونوف، م (1995) زندگينامه، بينا، مسكو.

ـ زرين کوب،عبدالحسين (1377) پير گنجه در جستجوي ناكجاآباد، تهران، علمي.

ـ ع مبارز (1360) زندگي و انديشة نظامي، با همكاري م. آ قليزاده و م. سلطاناف، ترجمة حسين محمدزاده صديق، تهران، توس.

ـ علياف، رستم (1991) نظامي گنجوي، ترجمة فرهاد حاتمي، باكو، انتشارات يازيچي.

ـ متيني، جلال (1371) بزرگداشت نظامي گنجوي در مسكو و سنپطرزبورگ، مجله ايرانشناسي، سال 4، شماره دوم،

تابستان 1371

ـ  ، (1380) تحريف تاريخ ايران توسط بيگانگان، مجلّه ايرانشناسي، سال سيزدهم، شماره دوم، تابستان 1380

ـ محمدزادة صديق، حسين (1370) نظامي گنجوينين تركجه ميزده كي دوامچيلاري، ويژهنامه روزنامه فروغ آزادي، به اهتمام قاسم تركان، تبريز، انتشارات مهدآزادي.

ـ نظامي گنجوي (1947) اقبالنامه، به تصحيح ي. ا. برتلس، باكو، فرهنگستان علوم جمهوري شوروي سوسياليستي آذربايجان.

ـ  (1362) كليات حكيم نظامي، با حواشي و تصحيح و شرح لغات وحيد دستگردي، تهران، علمي.

ـ  ، (1375) كليات اشعار نظامي، از روي نسخة وحيد دستگردي، تهران، زرّين.

ـ نوشابي، ارسلي (1980) نظامي و ادبيات تركي، نشريات علم، باكو

ـ وحيد دستگردي، حسن (1385) گنجينة گنجهاي، به كوشش دكتر سعيد حميديان، تهران، قطره.

ـ وظيفه، صديار (1381) ديوان نظامي گنجوي؛ توركجه يئني تاپيلان، تهران، انديشة نو.

منبع: روزنامه اطلاعات

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.