رييس کل دادگستري استان آذربايجان غربي گفت: حکم اعدام محکوم عليه اجرا و برخي اعضاي خانواده به 15 سال حبس محکوم شدهاند.
با گذشت حدود شش ماه از فاجعه قتل دختربچه 6 ساله اهل بوکان، حکم اعدام متهم اصلي که به تجاوز و قتل او اعتراف کرده بود، صبح روز شنبه 21 تير 1404 در ملاءعام و با حضور خانواده و شهروندان اين شهرستان اجرا شد؛ در همين راستا «ناصر عتباني»، رييس کل دادگستري استان آذربايجان غربي گفت: «حکم اعدام محکوم عليه اصلي و رديف اول پرونده تجاوز و قتل دختر بچه بوکاني اجرا شد.
به گزارش اعتماد، دادگاه، پس از رسيدگي به پرونده، متهم رديف اول را به لحاظ اقدامات مجرمانه به مجازات اعدام در ملاءعام محکوم کرد. راي صادره پس از فرجامخواهي در ديوان عالي کشور تاييد و حکم در سحرگاه روز شنبه 21 تير ماه با مطالبه اولياي دم و شهروندان و به لحاظ جريحهدار شدن عواطف و احساسات عمومي در ملاءعام اجرا شد.»
ماجراي تجاوز و قتل نيان
پنجشنبه 27 دي ماه 1403، رسانههاي محلي شهرستان بوکان واقع در آذربايجان غربي اعلام کردند که دختربچهاي 6 ساله به نام «نيان جبرئيلپور (چلبيان)» بر اثر آزار جنسي و شکنجه پدر و نامادري خود جان خود را از دست داد، اما يک روز بعد همان رسانهها نوشتند متهم اصلي آزار جنسي يک پسر جوان 19 ساله بوده تا اينکه ناصر عتباني، رييس کل دادگستري استان آذربايجان غربي در واکنش به اين خبر اعلام کرد: «متهم اصلي کودکآزاري و تعرض به يک کودک که منجر به فوت او شده، شناسايي و دستگير شده است.
در بازپرسيهاي دقيق و فني به عمل آمده توسط بازپرس ويژه اين پرونده معلوم شده است که پدر خانواده با خانمي روابط ناسالم برقرار کرده و برادر اين خانم با سوءاستفاده از اين روابط وارد آن خانه شده و کودک را مورد تعرض قرار داده است. خانم نامحرمي که با پدر طفل روابط ناسالم داشته به همراه برادرش (متهم اصلي کودکآزاري و تعرض)، کودک را براي جلوگيري از افشاي موضوع مورد ضرب و جرح شديد قرار دادهاند که منتهي به فوت کودک در بيمارستان شده است.»
پس از انتشار اين خبر، 5 بهمن ماه 1403، جمعي از مردم بوکان به خاطر مرگ خشونتآميز اين دختر 6 ساله، مقابل فرمانداري اين شهرستان تجمع ميکنند. 23 اسفند ماه 1403، رييس کل دادگستري آذربايجان غربي در مورد مجازات متهمان ديگر پرونده گفت که برخي اعضاي خانواده او به 15 سال حبس محکوم شدند.
ماجرا از زماني آغاز شد که مادر نيان به دليل خشونت خانگي، مجبور به ترک خانه و بازگشت به خانه مادرش شد. پدر، حضانت دختر را برعهده گرفت و در ادامه، خانه را در اختيار زني اهل سقز قرار داد که با او روابطي خارج از چارچوب خانواده داشت. بنا بر تحقيقات دادسرا، برادر 19 ساله اين زن که گاه به خانه رفتوآمد ميکرد، در مدت 6 ماه بارها نيان را مورد تعرض و شکنجه قرار داد. در روز حادثه، پس از آخرين مورد آزار، کودک در حالي به بيمارستان منتقل شد که آثار سوختگي با آب جوش، کبوديهاي گسترده و جراحات جدي بر بدنش ديده ميشد. کادر درمان، با وجود ادعاي پدر مبني بر خوردن قرص به موضوع مشکوک شدند، اما نيان جان باخت و روند بازداشت و پيگيري قضايي آغاز شد.
يک منبع آگاه گفت: «مادر نيان حدود چهار سال پيش به خانه مادرش بازگشت. در اين مدت پدر نيان نميگذاشت همسرش دخترشان را ببيند تا اينکه يکسال قبل پدر نيان با خانمي که اهل سقز بوده، آشنا ميشود. پدر نيان خانه را در اختيار اين خانم قرار داده و اين خانم هر از گاهي به خانه پدر نيان ميآمده و در آنجا مدتي زندگي ميکرده. پدر نيان آرماتوربند بوده و از صبح تا عصر بيرون از خانه مشغول به کار بوده است.» اين منبع مطلع در ادامه ميگويد: «از 6 ماه قبل برادر اين خانم هم پايش به خانه پدر نيان باز شده و نيان از همان 6 ماه قبل توسط برادر اين خانم مورد آزار جنسي و شکنجه قرار گرفته، اما به نظر ميرسد اين افراد نيان را شکنجه و تهديد ميکردند که به پدرش حرفي نزند. البته پدر نيان هم نسبت به آثار کبودي و سوختگي که بر بدن دخترش مشاهده ميشده، بيتفاوت بوده و از نيان حمايتي نميکرده تا اينکه اين افراد روز حادثه بعد از آزار جنسي، نيان را مورد شکنجه قرار داده و او را به بيمارستان رساندهاند.
پدر نيان که در همان ابتدا فرار کرده، پس از بازگشت مجدد به بيمارستان دستگير و سپس آن خانم به همراه مادر و برادر 19 سالهاش دستگير شدهاند. اين جوان 19 ساله به آزار جنسي اقرار کرده است. به نظر ميرسد پدر نيان از ماجراي آن روز خبر داشته و همراه آنها نيان را به بيمارستان رسانده و فرار کرده است، اما بعد از اين حادثه پدر نيان، آن خانم و مادرش، همچنين برادر 19 ساله آن خانم بازداشت ميشوند.»
صحبتهاي مادر نيان
«فرزانه رحماني»، مادر نيان در مورد اين حادثه گفته بود: «هجده، نوزده سالم بود که با کيوان يعني پدر نيان ازدواج کردم. مرد محترمي به نظر ميرسيد، اما بعد از ازدواج رفتارهايش عوض شد. مشروبات الکلي مصرف ميکرد و شبها به خانه نميآمد؛ اعتراض هم که ميکردم مرا کتک ميزد. وقتي نيان به دنيا آمد، متوجه شدم همسرم با زن ديگري در ارتباط است. اختلافات و درگيريها ادامه داشت تا اينکه يک شب حدود ساعت يک مرا به خانه مادرم برد و گفت نميخواهم با تو زندگي کنم. البته دفعه اولش نبود که مرا از خانه بيرون ميکرد. من قصدم زندگي بود. نميخواستم فرزندم را آواره کنم. خودم بچه طلاق بودم و نميخواستم نيان به سرنوشت من دچار شود. اگر هم درخواست طلاق ميکردم، دادگاه حضانت نيان را به من نميداد. من ميخواستم به خاطر دخترم هر طور شده زندگي کنم. فکر ميکردم همسرم درست ميشود، اما سه سال و نيم، همسرم نگذاشت نيان را ببينم. حتي يکبار براي تولد نيان، کفش و لباس خريدم و به خانه يکي از دوستان همسرم رفتم تا آنها با او تماس بگيرند، بلکه راضي شود نيان را به آنجا بياورد، اما نيان را که نياورد هيچ، به آنها فحاشي هم کرد. من در اين سه سال و نيم از نيان هيچ خبري نداشتم. حتي نميدانستم کجاست. هر قدر هم به کلانتري و دادگاه مراجعه ميکردم به من ميگفتند خودت برو دخترت را پيدا کن و وقتي پيدا کردي ما دخترت را ميگيريم و تحويلت ميدهيم. از طرف دادگاه حکم داشتم، ولي همسرم يک ماه در يک منطقه و دو ماه در منطقه ديگر زندگي ميکرد.»
مادر نيان گفته بود: «من از همسرم شکايت کردم. تمام بدن نيان زخم بوده و کبود؛ يعني پدر نيان در اين مدت متوجه اين زخمها و کبوديها نشده بود! همسرم آن شب نيان را پيش پزشکي به نام [..]در بوکان برده و به آن پزشک گفته دخترم اشتباهي قرص خورده، اما پزشک به ماجرا مشکوک شده و به همسرم گفته بايد حتما دخترتان را به بيمارستان برسانيد. آنها هم نيان را به بيمارستان رسانده و فرار کردهاند. وقتي همسرم براي بار دوم که نميدانم به چه علت بوده به بيمارستان مراجعه کرده کادر درمان به او مشکوک شده و او را تحويل پليس دادهاند. آن خانم به همراه مادرش هم دستگير شده، اما اعلام کردهاند برادر خانمي که با همسرم رابطه داشته مرتکب اين جنايت شده که البته ما اين موضوع را قبول نداريم.»
رحماني گفته بود: «بعد از اين ماجرا زماني که شناسنامه دخترم را خواستند، مرا به جايي بردند تا آنجا را بگردم و شناسنامه را پيدا کنم. جايي که رفتيم واحدي از يک آپارتمان بود و غير از يک موکت و وسايل نيان هيچ وسيله ديگري داخل خانه نبود؛ شبيه جايي بود که انگار محل زندگي اعضاي يک باند بوده است. شنيدم اينها چند خانه کرايه کرده بودند. نميدانم اينها شغلشان چه بوده و چه کار ميکردند!»
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.