حاج صادق تائب تبريزي(1303-1386 شمسي) از شعراي معاصر آييني آذربايجان و از چهرههاي معروف انقلابي بود که به صورت مستمر با رژيم ستمشاهي مبارزه ميکرد.
وي در محرّم سال 1342 نيز فعاليت گستردهاي داشت و پس از آن نيز به خاطر مبارزات و سرودن اشعار آييني - انقلابي بارها زنداني و تحت فشار و آزار رژيم قرار گرفت. تائب در قالب اشعار آييني، پيامهاي انقلابي را به مردم ابلاغ ميکرد و آنها را به مبارزه برميانگيخت. گنجاندن پيامهاي انقلابي و ضدّحکومتي در لابلاي اشعار و متناسب با موضوع شعر، شيوهاي بود که بسياري از شاعران آييني و انقلابي آذربايجان از آن استفاده ميکردند. کشف حجاب، تصويب قوانين غيراسلامي، همدستي با کفار و ذلتپذيري حکومت و شاه و مضاميني از اين دست در اشعار شعراي انقلابي از جمله مرحوم تائب ديده ميشود. براي نمونه شعري به زبان آذري و با عنوان «از فرمايشات حضرت علي(ع) در آخرين ساعات عمر شريفش» در جلد سوم «ارمغان تائب» درج شده که براي آشنايي با تفکر ديني و انقلابي شاعر، نمونهي زيبايي است. چند رشته يا بند از اين شعر چنين است:
من فدا اولدوم نمازه، حقّ کتمان اولماسون
پايدار اولسون نماز، انکار قرآن اولماسون
من نماز اوسته بويانديم قانه، دوشدوم زخمدار
کسب ائده اهل نماز، عالمده مندن اعتبار
تا نفس وار دوشميه مؤمن نمازيندن کنار
دينينه بياعتنا دين اهلي بير آن اولماسون...
من دئديم قرآن ديور عورتده لازمدور حجاب
ائيلسون عورت کيشي بيربيرلريندن اجتناب
داندي بو حکمي قطامه، سالدي کونه انقلاب
ائيله قان تؤکدوردي عالمده اونا قان اولماسون
من دئديم قانون قرآن پايدار اولسون گرک
دين اموراتينده عامل مردِ کار اولسون گرک
دين ايشيندن نامسلمانلار کنار اولسون گرک
مسلمينين سرپرستي نامسلمان اولماسون...
تابع قرآن گرک ديناره ديني ساتماسون
طرح قانون ائيليوب، قانون دينه قاتماسون
ياتماسون، اسلامياني يأسيله يوخلاتماسون
دهرده جمعيت قرآن پريشان اولماسون...
گئتمهسون اسلاميان عالمده خواب غفلته
اختيارين وئرمَسون هر عنصر بيغيرته
فاسد عنصر چکمهسون تا خلقي تحت بيعته
جبرايله حيثيت و ناموسي تالان اولماسون...
پايمال اؤز حقيني اهل شريعت ائيلهمز
عزت نفسين آتانماز، ميل ذلت ائيلهمز
دين يولوندا باش وئرر، کفاره بيعت ائيلهمز
کفر مذهبدن، دييَر اسلامه سلطان اولماسون...
عبدالعظيم اميرذهني(1274- 1359 شمسي) متخلص و معروف به «ذهنيزاده» فرزند علياصغر ذهني شاعر معروف آييني آذربايجان، ديگر شاعري است که با سرودن شعرهاي حماسي و اعتراضي آييني به مخالفت با رژيم ضداسلامي شاهنشاهي برخاست. ذهني و ذهنيزاده از شاعران بزرگ معاصر آذربايجان در ساحت شعر آييني و عاشورايي ميباشند و اشعار اين دو شاعر پيوسته در مجالس حسيني آذريها خواندهميشود. کلام ذهنيزاده داراي روح حماسي و انقلابي و تأثيرگذار است و اين ويژگي در ايجاد ارتباط شعر او با مخاطب اثر خاصي دارد. همچنين اشعار ذهنيزاده بخصوص جمعي از اشعار معروف او از لحاظ بلاغت و استفاده از آرايههاي ادبي و استحکام زبان و عاري بودن از کلمات زايد در مراتب بلندي قرار گرفته و برجستگي کلام او را در ميان بسياري از شاعران آييني آذريگوي معاصر به رخ ميکشد. ابياتي از يک مسمّط معروف و حماسي او چنين است :
ائيله دون عالمده عالملرجه نهضت، يا حسين
اولموش عالملر سنه مرهون منت، يا حسين
اولماسيدي نهضتون اي نهضتون فرد جهان
ديندن، انسانيت دن کيمسه تاپمازدي نشان
قهقرا ائيلردي قبل از بعثته پير و جوان
يئر يوزون چولقاردي کفر و بربريّت، يا حسين...
شعر معروف ديگري از ذهنيزاده در اذهان مداحان اهلبيت ع و علاقمندان سرودههاي آييني آذري جاي دارد. اين شعر دربارهي قرةالعين پيامبر اسلام، فاطمهي زهرا«سلامالله عليها» ميباشد:
اي يگانه گوهر گنج حيا يا فاطمه
عصمتي عين مراد کبريا يا فاطمه
نور ذاتون ائتمهسيدي خلق اگر، خلق آفرين
بير يارانميش خلق اولونمازدي، ولو عرش برين
سنله سايدي علت ايجادي جبريل امين
بو بياني شرح ائدر فصل کسا يا فاطمه...
آن مرحوم به واسطهي اشعار برجسته، حماسي و معروف و نيز شخصيت پاک خود، جايگاه بلندي در شعر معاصر آييني آذربايجان و در جامعهي هيئتهاي حسيني و مداحان اهلبيت«عليهمالسلام» دارد. طبيعي است که با داشتن چنين جايگاهي، اشعار وي مورد توجه عام و خاص و به ويژه گروه کثيري بوده که با محافل و مجالس و هيئتهاي حسيني در ارتباط بودهاند و از اين رهگذر پيامهاي انقلابي و اعتراض شاعر نسبت به وضعيت حاکم بر جامعهي قبل از انقلاب اسلامي، به مخاطب ابلاغ ميشد. اينک ابياتي از اشعار او را ميآوريم که اعتراض شاعر نسبت به وضع قوانين غيراسلامي، بي توجهي به قانون قرآني قصاص، رواج بيحجابي و شرب خمر و ضعف استقلال ملي را در روزگار پهلوي باز ميگويد. شعر به مناسبت ولادت رسول اکرم«صلواتاللهعليه وآله» سروده شده، اما شاعر به تناسب موضوع، پيامهاي خود را که در واقع پيامهاي ديني و بيدارگر است، در همين شعر گنجاندهاست:
مژده گتدي صبحدم باد سحر، کاي نيکنام
بو گونون مثلينده دنيايه گلوب خيرالانام...
ژرف درياي جهالت ايچره دنيا غرقيدي
محض ظلمت، ظلمت کفريله غرب و شرقيدي
جهل و دانش بير بيريله دهرده بيفرقيدي
طالع اولدي مکهدن بو نيّر علم تمام...
چکدي بير عمري جهاندا رنج و درد بيحساب
گتدي اهل عالمه خلاق عالمدن کتاب
بو کتابي ائتدي کفر و جهل بنيادين خراب
نور گلسه، ظلمته قالماز بلي جاي دوام
بو کتابيندا، حقوق اجتماع عالمي
کاملا منظور ائدوب قانون شرع اعظمي
ائتدي مستغني قوانين بشردن آدمي
تا جهان وار، نه بئله قانون اولار، نه بو کلام
زينتِ دينايله دنياني مزّين ائيلهدي
قتله قتلي، حفظ جانه حد معين ائيلهدي
سارقه قطع يدين حدّين مبيّن ائيلهدي
تا اولا محفوظ جان و مال آزاد و غلام...
هر تعدّيدن اولا محفوظ اولاد بشر
اهل ناموسه، حجاب آياتي گتدي سربسر
عالمه کشف حجابي بيلدي ناموسه خطر
خوش بولر بو نکتهني هر صاحب ناموس و نام
بير حجاب امرينده صادر عمده احکام ائيلهدي
حکميني حکم ضروريات اسلام ائيلهدي
ردّ ائدن هر بير کسي مرتدّ اعلام ائيلهدي
خون مرتدّي هدر اعلام ائدوب شرع کرام!
حفظ گنج گوهر عصمت حجابه بستهدي
فرددن تحصيل جمعيت حجابه بستهدي
چوخ فجايعدن مصونيت حجابه بستهدي
هر مفصّل شرحدن بير عرض مجملدور مرام...
حفظ استقلال مليّت بو دينه بسته دور
کسب و تحصيلات حيثيت بو دينه بسته دور
هر عدالت، جمله حرّيت بو دينه بسته دور
دين يعني حافظ حيثيت اهل سلام...
شاعر اين شعر را در روزگار حاکميت طاغوت و دربارة حجاب گفته است و خلاصهي ترجمهي آن چنين است که: «در روزگاري که جهان در امواج ظلمت غرق بود و شرق و غرب را سياهي فرا گرفتهبود و علم از جهل تميز داده نميشد، نور وجود نازنين پيامبر اسلام از افق مکه طلوع کرد. آن حضرت در سراسر عمر خود براي هدايت بشر رنج ودرد بيحساب کشيد و کتابي از سوي خداوند آورد که اين کتاب بنيادِ جهل و کفر را ويران کرد. آري چون نور ميآيد، ظلمت رخت برميبندد. در اين کتاب (قرآن کريم) قوانين اجتماع بشر آمدهاست. با نزول قرآن، اجتماع از قوانين بشري (قوانين غيرمبتني بر آموزههاي وحياني) بينياز شد و تا جهان هست، قوانيني چون قوانين قرآني و کلامي چون قرآن پيدا نميشود.
پيامبر اسلام، قانون قصاص را آورد تا مال و جان انسانها از آزاد و عبد محفوظ ماند.
براي حفظ ناموس بشر، قانون و آيات حجاب را آورد که از ضروريات دين است و هر کس آن را رد کند، مرتد است و در قانون شرع، خون مرتد هدر است.
حفظ گنج گوهر عصمت در پرتو حجاب ميسر است.
پاسداشت استقلال ملي و برپايي عدالت و حرّيت انسان وابسته به دين است...»
در هر حال، روشن است که شاعران آييني آذربايجان در طول تاريخ همواره در ميدان مبارزه با مخالفان و دشمنان اهل بيت عليهمالسلام حاضر بودهاند.
چنانکه در ابتداي اين مقاله اشارت رفت، انقلاب اسلامي تاثيري تحولآفرين بر شعر و ادب ايران نهاد و خلاقيت شاعران آييني و آفرينش ادبي در حوزهي شعر آييني به ويژه در آذربايجان به برگ و بار نشست و شکوفاتر شد.
در استان آذربايجانشرقي، شهر تاريخي تبريز که نخستين پايتخت تشيع در حکومت ملي صفوي است، از دورهي قاجار تاکنون در حوزهي شعر آييني در دو ساحت زباني، زبان فارسي و زبان آذري نقشآفرين بوده است.
پس از پيروزي انقلاب اسلامي، ساختمان سازمان تبليغات اسلامي واقع در اول خيابان دانشسراي تبريز به يکي از کانونهاي فروزان شعر آييني و انقلابي تبديل شد. در سالهاي نخست دهة 60 جلسات هفتگي ادبي با حضور مرحوم استاد محمد عابد و جمعي از شعراي تبريز در سازمان تبليغات تشکيل ميشد. از حوالي سال 1364 جلسات شعر به دولت منزل استاد عابد منتقل شد. اين جلسات مدتها در منزل استاد برگزار ميشد و بعدها به پيشنهاد برخي دوستان، هر هفته در منزل يکي از شعرا تشکيل ميشد که پس از مدتي باز هم به طور مستمر در منزل استاد استقرار يافت.
از اوايل دهة 70 «انجمن ادبي استاد شهريار» در سازمان تبليغات آذربايجانشرقي تشکيل شد. در آن زمان، در شهر تبريز، انجمن ادبي فعالي وجود نداشت و انجمن ادبي استاد شهريار تنها انجمن ادبي تبريز محسوب ميشد و اغلب شعراي تبريز به ويژه شعراي آييني و انقلابي در جلسات آن شرکت ميکردند.
فعاليت انجمن ادبي استاد شهريار تا سال 1384 ادامه يافت و در اين دورة 14 ساله، علاوه بر برپايي جلسات هفتگي شعرخواني و نقد شعر، کنگرههاي سالانة شعر محرم نيز با حضور شعراي سراسر کشور و در مواردي شعراي افغانستان و تاجيکستان برگزار شد و پس از آن نيز، فعاليتهاي سازمان تبليغات استان در حوزة شعر آييني با برپايي همايشهاي ادبي با عنوان کنگرة شعر عاشورايي تداوم يافت.
از مهر ماه 1390 شمسي، دور نويني از فعاليتهاي ادبي سازمان تبليغات اسلامي آذربايجانشرقي با تشکيل «انجمن شاعران اهل بيت عليهمالسلام» آغاز شد که تاکنون ادامه دارد. اين انجمن که مرحوم حاج مجتبي زادصادق نيز از اعضاي فعال و تاثيرگذار آن بود، تنها انجمن تخصصي شعر آييني در تبريز است و جلسات هفتگي آن، طي چهارده سال اخير، عصر روزهاي يکشنبه در محل اداره کل تبليغات اسلامي در تبريز برگزار ميشود.
طي سالهاي گذشته، جمعي از اعضاي ارجمند انجمنهاي ادبي شهريار و شاعران اهل بيت عليهمالسلام از بند عالم خاکي رهيده و در جوار رحمت حق آرميدهاند. تاليف يادنامة روانشاد حاج مجتبي زادصادق، مجالي فراهم کرد که با آوردن فهرست اسامي شاعران درگذشتهاي که با انجمنهاي ياد شده، همکاري داشتند، زندگينامة کوتاه تني چند از آن ستارههاي تابان آسمان ادب به همراه قطعاتي از سرودههايشان زينتبخش اين يادنامه شود.
اسامي اساتيد و شاعران درگذشته بدين قرار است:
1- محمد عابدي خيابان (عابد) 2- يحيي شيدا 3- علي نظمي اديب (نظمي تبريزي) 4- عباسعلي شبخيز قراملکي (شبخيز) 5- عزيز دولتآبادي (درويش) 6- دکترمحمود پديده 7- احمد خاني ساتلو (شکيب) 8- حيدر گنجعلي خسروشاهي (حزين) 9- حيدر شبگرد (خوندل) 10- محسن عسکري 11- دکتر رحيم نيکبخت ميرکوهي 12- فيروز جوانشير (خادم) 13- علياکبر عبدي قراملکي 14- عبدالله اصلي 15- موسي هريسينژاد 16- محمدعلي بلوري 17- اصغر پورعلي 18- مسعود عالمپور رجبي 19- جعفر فاضلي (فاضل) 20- غلامحسين خوشمرام 21- بيوک آقا عليپور (کبير) 22- حسن روضهخواني 23- حسن فندروسي 24- اصغر راحمي 25- حمدالله شکري 26- محمد يادگاري 27-شايق 28- سعادت مجد (سعادت) 29- بشير فرهخت 30- شايق 31- محمد سهرابي (صديق) و...
ذکر اين نکته ضروري است که اسامي شعراي درگذشته در منبع خاصي نيامده است و فهرست ذکر شده بر اساس شناخت نويسندة اين سطور که در تشکيل و فعاليت هر دو انجمن ياد شده نقش داشتم، تنظيم شده است.
اينک زندگينامه و قطعاتي از سرودههاي برخي از شعراي سفر کرده را به نيت گراميداشت ياد و نام آنان ميآوريم، بدين اميد که در آينده کساني که بضاعتي افزونتر و همتي بلندتر دارند، يادنامهاي درخور و مبسوط براي اين نغمه سرايان گلستان عصمت و ولايت فراهم سازند.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.