انقلاب اسلامي به دو علت؛ ذات ديني و ماهيت فرهنگي خود، تاثير گستردهاي در تحول شعر و ادب ايران و تقويت و شکوفايي جريان شعر آييني و انقلابي داشت.
شعر و شاعران، سالها پيش از پيروزي انقلاب اسلامي و حداقل از سالهاي دهة چهل (1340) در حمايت از نهضت امام خميني (اعليالله مقامه الشريف) وارد ميدان شدند. شاعران آييني آذربايجان از حوالي قيام 15 خرداد 1342 و حتي پيشتر از آن به حمايت از نهضت اسلامي امام خميني پرداختند. به بيان ديگر، شعر آييني با رويکرد انقلابي در آذربايجان ريشهدار است و از آغاز نهضت اسلامي (انقلاب اسلامي) در مبارزه با حاکميت طاغوت نقش خود را ايفا کرده است. البته مبارزة شاعران شيعة آذربايجان با حاکميت طاغوت، تاريخي دور و دراز دارد. ابزار شاعران در اين مبارزة مقدس عليه حاکميت طاغوت و براي نشر اصول معارف تشيع، شعر بوده است. شاعران شيعة آذربايجان در اين زمينه، علاوه بر سرودن شعر به زبان فارسي که همواره زبان عمومي ايرانيان بوده، به زبان آذري و ديگر زبانها نيز شعر ميسرودند.
شعر آييني انقلابي و مبارز، شعري است که در آن تنها به مدح و مرثيهي حضرات معصومين«عليهمالسلام» اکتفا نميشود، و شاعر با درک وضعيت سياسي جامعه و محيط، به مبارزه با ستم و انحرافات و اقدامات ضد ديني و فساد و تباهي موجود بويژه فساد حکومت، يا ستم دولتهاي استعماري نسبت به جامعهي خود و حتي جوامع ديگر واکنش نشان ميدهد و دربارهي سرنوشت و وضعيت جامعهي خود و مسلمين جهان احساس مسئوليت ميکند و مضامين مرتبط با اين موضوعات را در شعر خود به کار مي بندد و اعتراض و انتقاد و پيام خود را به مخاطب ابلاغ ميکند. اين گونه از شعر آييني، با اهداف قيام عاشورا تناسب افزونتري دارد و نشانگر درک عميق شاعر از ماهيت و اهداف اين قيام است. در واقع شعر آييني مبارز و انقلابي، تنها به ستايش قيام عاشورا و توصيف وقايع و مدح و رثاي ائمهي اطهار«عليهمالسلام» قانع نيست، اگرچه ستايشگري ائمه«عليهمالسلام» را بسيار ارج مينهد. شاعر آييني انقلابي و مبارز ميکوشد هدف قيام عاشورا و مبارزات معصومين«عليهمالسلام» را با توجه به واقعيات جامعه و محيط و حتي جهان در شعر خود منعکس کند، چرا که در انديشه و نگاه او، قيام عاشورا و مبارزات امامان تمام شده نيست، و «کلّ ارض کربلا و کلّ يوم عاشورا» بدين معناست که هر کس در هر کجاي زمين، همسو با اهداف حسين«عليهالسلام» حرکت کند و رو در روي يزيدها و يزيديان زمان بايستد.
شعر آييني انقلابي يا شعر مبارزه، همان شعر جهادي است، و همين صبغهي جهادي و انقلابي بودن آن است که ارزش اين گونه از شعر و شاعر آن را بسيار بالا ميبرد.
جريان شعر آييني و عاشورايي آذربايجان از ابتدا نسبت به اوضاع زمان و حاکميتهاي ستمگر بيتفاوت نبودهاست. نمونه را سيدعمادالدين نسيمي، شاعر آييني شهيد و شهير قرن هشتم در قصيدهي بحرالاسرار خود، پس از مدح اهلبيت«عليهمالسلام»، اوضاع محيط را معترضانه ترسيم کردهاست. نسيمي به عنوان يک شاعر شيعه، به مدح اهلبيت«عليهمالسلام» اکتفا نکرده و اعتراض خود را به وضعيت حاکم ابراز داشتهاست:
آن شهنشاهي که مداحش خداي داور است
ساقي روز جزا، قسّام خلد و آذر است
شهسوار لافتي يعني عليّ مرتضي
آن که شهرستان علم مصطفي را او در است...
خاندان مصطفي و مرتضي را تا ابد
بندهام از جان، چه حاجت بر گواه و محضر است
گر کسي پرسد که بعد از مصطفي، سالار کيست ؟
گويمش از قول ايزد، شاه مردان حيدر است ...
شاعر پس از آنکه يک يک امامان را به صراحت نام بردهاست، چون به نام مبارک صاحبالزمان«عجلالله تعالي فرجه» رسيده، چنين گفتهاست:
نوبت مهدي شد و وقت ظهور او رسيد
عالمي در انتظار و دهر پرشور وشر است ...
نسيمي که در اظهار تشيع بيپروا بوده و بدين جرم نيز سرآخر جام شهادت به سر کشيدهاست، با شجاعتي که از شاعري چون او سزاوار است، «دهر پرشور وشر» را چنين توضيح دادهاست:
نيست يک دم شاه را بر مسند دولت قرار
هم اکابر را دلي لرزان چو برگ عرعر است
طفل ، بيپروا ز دين و پير فارغ از نماز
محتسب همچون عسس دايم پي شور وشر است
مانده مظلومان چو موران هم به زير دست و پاي
از وطن گشته جدا هر سو فقيري ديگر است...
برّه در چنگال گرگ و کبک در چنگال باز
آهوي مسکين به صحرا خسته از شيرِ نر است
قاضيان رشوت ستان و واعظان مرسوم خوار
شاه را از نو خيال عدل کامل در سر است!
گر کسي از بهر حق، گويد حديثي آشکار
نشنوند از وي که مجنون است يا خود ابتر است...
البته به نظر ميرسد، قبل از صفويه اغلب شاعران شيعي در مدح و منقبت اهلبيت«عليهمالسلام» شعر ميسرودند و ميخواستند مردم را با منزلت و معارف خاندان وحي آشنا کنند و عقايد حقه را در قالب شعر به آنها بياموزند. بخصوص اينکه شعر در آن روزگار يک رسانهي مهم به شمار ميرفت و آموزش عقايد حقه به مردم در قالب شعر شيوهاي کارآمد تلقي ميشدهاست. با اين همه چنانکه از برخي اشعار نسيمي و ديگر شاعران شيعهي ايران مانند ناصر خسرو و سنايي غزنوي پيداست، در مواردي که شاعر ضروري و مناسب تشخيص ميداد، وضعيت جامعه و اعتراض خود به حاکميت جور را نيز بيان ميکرد.
به نظر ميرسد راز تأکيد و تصريح مکرر شاعراني مانند نسيمي قبل از تشکيل حکومت فراگير شيعه در ايران بر «ولايت علي و آل علي عليهمالسلام» و نام بردن از يکايک اوصياي پيامبر اسلام، از اعتقاد اين شاعران براي تبليغ و ترويج تشيع اثني عشري و عدم مشروعيت حاکميتهاي برآمده از مکتب سقيفه نشآت مييافت:
يا رب به حقّ مصطفي، سلطان جمع انبيا
تاج الوري، نورالهدي،شمس الضحي، بدرالدجي
يا رب به حقّ حيدرِ صفدر اميرالمؤمنين
تاج سپهر «هل اتي»، خورشيد برج «انّما»
يا رب به حقّ فاطمه، امّ الحسين و الحسن
بنت النبي، زوج الولي،فخرالبشر، خيرالنسا
يا رب به مرديّ حسن، هاديّ دين ذوالمنن
سبط النبي، بدرالسخي، چشم و چراغ مرتضي
يا رب به ناحق ريخته خون حسين بن علي
شاه شهيد تشنه لب، مظلوم دشت کربلا
يا رب به حقّ طاعت و اخلاص زين العابدين
آن نوح کشتيّ نجات، آن آدم آل عبا
يا رب به حقّ دانش باقر، امام مؤمنين
آن کاشف علم اليقين، وان والي ملک ولا
يا رب به حقّ جعفر صادق که صدّيقان همه
هستند مولايش ز جان اندر سر صدق و صفا
يا رب به حقّ موسي کاظم که آمد وصف او
«والکاظمين الغيظ والعافين» از ربّ العلا
يا رب به حقّ مرقد پاک امام هشتمين
سلطان جمع اوليا، سلطان علي موسي الرّضا
يا رب به حقّ آن که شد ختم همه پيغمبران
يعني تقي المتقي، آن شاه جمله اتقيا
يا رب به اخلاص علي بن محمد کز شرف
آمد هميشه نامور نامش به ملک کبريا
يا رب به حقّ عسکري، سلطان جمع سروري
موسي کف و عيسي نفس، احمد دل و حيدر لقا
يا رب به حقّ خاتم آل نبيّ هاشمي
مهديّ هادي کو بود بر کلّ عالم پيشوا
يا رب به حقّ چارده معصوم کايشانند بس
خود دستگيرِ در جهان، هم شافع يوم جزا
کز لطف خود بر عاصيان امّت احمد ببخش
خاصه به جمع حاضرين، يا ربّنا واغفر لنا...
از بيت آخر نيز به روشني معلوم است که اين شعر نسيمي در مجامع شيعيان يا علاقمندان به مذهب تشيع خوانده ميشد و کاربرد تبليغي داشت.
بعد از تشکيل حکومت فراگير شيعي (صفويه) نيز انتظار اين نبود که شاعران شيعي و آييني رو در روي اين حکومت نوپاي شيعي بايستند، چرا که نفس تشکيل حکومت فراگير شيعي، با تمام نقصانها و ضعفهاي آن يک دستاورد تاريخي بزرگ براي شيعه محسوب ميشد و طبيعي است که بعد از تشکيل حکومت شيعي، شاعران شيعه به حمايت از آن برخيزند. طي هشت قرن پيش از صفويه، بزرگترين موفقيتهاي شيعيان در دولت سازي، تشکيل حکومتهاي محلي در بخشهايي از ايران بود که اين حکومتهاي محلي نيز در معرض تهاجم حکومتهاي بزرگتر و وابسته به خلافت چندان دوام نميآوردند و به سقوط کشيده ميشدند. با تشکيل حکومت فراگير و قدرتمند، آزادي مذهب شيعه و شيعيان در ايران تحقق يافت و همين دستاورد بعد از صدها سال، براي شاعران شيعه غنيمتي بزرگ به حساب ميآمد که ميتوانستند بيهراس از دار و تيغ و تهمت و تکفير و زنجير و زندان براي اهلبيت«عليهمالسلام» شعر بسرايند.
در دورهي صفويه حتي شاعران بزرگ تاريخ ادبيات ايران مانند صائب تبريزي، حزين لاهيجي، فياض لاهيجي، محتشم کاشاني و ديگران حامي حکومت بودند. اغلب اين شاعران در مدح شاهان و حاکمان صفوي شعر سرودهاند. اين روند حمايت از حکومت، به صورت کلي از صفويه تا قاجار ادامه داشت. اين سخن به معناي نفي نارضايتيها از حکومت و کاستيها و ستمگريهاي حاکمان يا به معناي سکوت شاعران در برابر جور و ظلم حاکمان شيعي و کجرويهاي آنها در اين دورهها نيست، چه بسا شاعراني که در بيان ستمهاي حاکمي ظالم شعر سرودهاند يا اوضاع زمان را تيره و تار ترسيم کردهاند. در اين دورهها که ايران همواره در معرض تهاجم و اشغالگريهاي ترکان عثماني و روسيهي تزاري و مهاجمان ديگر بوده، و اساس حکومت و کشور شيعه در خطر قرار داشتهاست، انديشهي مبارزه با حکومت و تلاش براي سقوط و تغيير آن، يک انديشهي داخلي و ايراني و شيعي نبود و شاعران و خاصه شاعران آييني نيز فيالجمله عليه حکومت شعر نميسرودند، بلکه در مواقعي که کشور آماج تهاجم دشمن خارجي و اشغالگر قرار ميگرفت، با سلاح شعر به مصاف مهاجمان و اشغالگران ميشتافتند، چنان که در ماجراي تهاجم روس و جنگهاي روس - ايران و جدايي قفقاز، جرياني از شعر عليه اشغالگري شکل گرفت.
با برآمدن رضاخان، نگرش سياسي در جامعهي ايراني به حکومت آرام آرام تغيير يافت و بخصوص بعد از ماجراي کشف حجاب و تلاش حکومت براي برانداختن حوزههاي علميه و مظاهر شيعي و ممنوعيت عزاداري براي سيدالشهداء«عليهالسلام» و کشف حجاب، مسئلهي تغيير حکومت به تدريج در انديشهي ايراني شکل گرفت و عاقبت در قالب نهضت شيعي به رهبري امام خميني«قدس سرّه» عينيت يافت. پيش از قيام خرداد 1342 نيز نارضايتيها از اقدامات ضدّ اسلامي حکومت در بين نخبگان دينگرا و بخصوص جريان شاعران آييني هويدا شدهبود و شاعران آييني آذربايجان با سرودن اشعار معترضانه دربارهي کشف حجاب و ديگر اقدامات ضدّ اسلامي حکومت، نارضايتي و مخالفت خود را با حکومت روشن ميساختند.
از شاعران آييني معاصر آذربايجان که در مبارزه با طاغوت جديت و پشتکار داشت، ميتوان از مرحوم کهنمويي نام برد.
مرحوم سيدحسين کهنمويي(1280 - 1354 شمسي) متخلص به «کهنمويي» و «رياضي» از شاعران عاشورايي آذربايجان است که سالهاي سال به مبارزهي فرهنگي و ادبي با رژيم استبدادي و وابستهي پهلوي پرداختهاست. وي شاعري انقلابي و متدين بود که علاوه بر شاعري، فعاليت مذهبي و سياسي نيز داشت و با عناصر برجستهي نهضت امام خميني«ره» مانند علامهي شهيد آيتالله قاضي طباطبايي همفکر و همراه بود.
در مقالهي «سيري در زندگي و آثار مرحوم سيّدحسين کهنويي؛ پدر ادبيات مقاومت شيعي آذربايجان» نوشتة مرحوم رحيم نيکبخت ميرکوهي از قول علامهي شهيد آيتالله سيدمحمدعلي قاضي طباطبايي آمدهاست:
«روز 25 شوالالمكرم 1395 قمري مطابق 9/8/54 شمسي روز شهادت امام جعفرصادق(ع) وفات يافت و در تبريز در قبرستان مارالان(بقائيه) به خاک سپرده شد و برايش نماز خواندم. مردي بيدار و سيد بزرگوار، عالم فاضل جليلالقدر و ديندار بود و با اينجانب دوستي و صداقت كامل و ثابت داشت و در تفسير قرآن مجيد و اطلاع بر تفاسير كلامالله تعالي يد طولائي داشت.»
مرحوم كهنمويي در جريان مبارزات نهضت ملي نفت نيز نقش فعالي داشت، ضمن اين كه آثار خير بسياري از خود برجاي گذاردهاست، از آن جمله تاسيس اولين نماز جمعه دانشگاه تبريز در سال 1339 شمسي است. علاوه بر اين او با برپايي جلسات تفسير قرآن و نهجالبلاغه و صحيفهي سجاديه به تربيت جوانان مبارز و مسلمان تبريز همت گماشت كه هر يک نقش مهمي در انقلاب اسلامي ايفا كرد. آيتالله شهيدقاضي طباطبايي در ادامه نوشتهاند:
«و بر تربيت جوانان همت گماشت و درس تفسير و صحيفهي سجاديه داشت و علاقه به قرآن كريم و اهلبيت طاهرين عليهمالسلام به نحو وافر ابراز مينمود و محبت حقيقي قلبي به قرآن و عترت معصومين عليهمالسلام داشت. اشعار آبدار در مراثي سيدالشهدا(ع) سرود و نوحهسرائي بر آن حضرت به زبان تركي و فارسي نمود و [کتاب] مكتب كربلا به چاپ رسانيده و منظومه در صرف طبع شده، [دارد] و آثار به نظم انتشار داده كه اگر جمع گردد كتاب ضخيم ميشود. عقايدش در اصول دين و معارف اعتقادي كاملاً درست و صحيح بود. عشق فراوان به مطالعه تفاسير قرآن ميورزيد و تا آخرين نفس خويش در ترويج دين كوشيد...
اين که شاگرد امام راحل و شهيد محراب، علامه قاضي طباطبايي از مرحوم کهنمويي با عنوان «مرد بيدار» در روزگار ستمشاهي ياد ميکند، اشارتي روشن به شخصيت انقلابي آن شاعر بزرگوار است.
مرحوم کهنمويي در رشتهي آخر شعري که در احوالات حرّ بن يزيد رياحي سروده، ميگويد :
کهنمويي! بندهي حق سن، ولي آزاده سن
بوينووا گل سالما ذلت طوقيني دنياده سن
( کهنمويي! تو بندهي حقي و آزادهاي، پس هرگز در دنيا طوق ذلت بر گردن خود ميانداز...)
کهنمويي در لابلاي اشعار عاشورايي و آيينياش، افکار سياسي خود را بيان ميکرد و ميکوشيد با اين روش، مخاطب را بيدار کند. براي مثال در شعري که با عنوان «احوالات سقيفه» در ديوانش درج شده، و با بيت زير آغاز ميشود:
مصطفي رحلت ائدن گون مجلس شورا قورولدي
رأي شورادن اساس يوم عاشورا قورولدي
(در روز رحلت مصطفي«صلياللهعليه وآله» مجلس شورا برپا شد! و با همان رأي شورا، سرگذشت روز عاشورا رقم خورد.)
اعتراض و ناراحتي خود از عرفيگري و متابعت از غربيها در قانون گذاري و بيتوجهي به احکام قرآني در دورهي پهلوي را اينگونه بيان کردهاست:
«کهنمويي» حق سؤزون ياز، دورما سنده، باخما حيران
گؤرموسن اسلامي ائيلير ملعبه هر نامسلمان
اولدي قانون اروپا ناسخ احکام قرآن
اونداکي مشروطه آلدوز، مجلس شورا قورولدي
( اي کهنمويي! حيران و تماشاگر مباش و سخن حق را بنويس، آيا نميبيني که هر نامسلماني اسلام را به بازي گرفتهاست؟ قوانين اروپايي را به جاي احکام قرآن نشاندند و درواقع احکام قرآن را با تصويب قوانين اروپايي در کشور اسلامي نسخ کردند، و اين اتفاق وقتي رخ داد که در مشروطيت، مجلس شورا برپا کردند.)
شعر زير نيز از سرودههاي مرحوم کهنمويي است. پيش از آوردن شعر، ترجمهي رشتهي اول آن خواندني است :
اگر در روز «شورا» در خانهي زهرا از شرار ستم نميسوخت، خيمهگاه زينب نيز در «عاشورا» شعلهور نميشد. اگر به حکم قرآن (اشاره به آيهي شريفهي «اليوم اکملت لکم دينکم» و آيات ديگر مبني بر اطاعت از رسول خدا«صلواتاللهعليه وآله» و وصايت اميرالمؤمنين«عليهالسلام») در آن روز عمل ميشد، جنگ جمل و صفين هرگز برپا نميشد و در کربلا سر حسين«عليهالسلام» توسط ستمگران دست به دست نميشد و زينب کبري«سلاماللهعليها»، آفتاب را به عنوان پرده بر رخ نميگرفت...
در رشته يا بندي ديگر از شعر که با مصرع «گر خليفه ائتمهسئيدي غصب املاک فدک...»(اگر خليفه املاک فدک را غصب نميکرد) آغاز ميشود، به ماجراي فدک از منظري عميقتر مينگرد و آن را تنها غصب باغ و بستان نميداند، بلکه ميگويد؛ اگر فدک غصب نميشد، کسي نميتوانست در امر خلافت القاي شک و شبهه کند (خلافت در جاي خود مستقر ميشد) و کار به آنجا نميکشيد که حسين«عليهالسلام» در کربلا بيياور بماند...
جدا از اينکه در اين شعر، زبان مرحوم کهنمويي، شاعرانه و پخته و بليغ است، مضمون و محتوا نيز تأييدي است بر بيداري فکري شاعر:
يانماسئيدي باب زهرا ظلميله شورا گوني
خيمه گاهي زينبين يانمازدي عاشورا گوني
حکم قرآنه او گونکي گونده اولسئيدي عمل
مطلقا اولمازدي برپا جنگ صفين و جمل
هم دولانمازدي حسينين قانلي باشي ال به ال
ائيلمزدي پردهي رخ زينب کبري، گوني...
ائتمه سئيدي حقيله باطل او گون جنگ و جدل
بير به بير احکام قرآنه ائدردي خلق عمل
دين اسلامه يتوشمزدي بو نوعيله خلل
روشن اولمازدي جهاندا کافر و ترسا گوني
چوخلارين خارج ائدوب دنياي جيفه ديندن
نفسينه تابع اولوب چيخدي او گونده ديندن
چيخماسئيدي سرنشينان سقيفه ديندن
دين ائوين يخمازدي شمر بيحيا هيجا گوني
زوريله غصب اولماسئيدي بو خلافت منصبي
قورخودان گيزلتمهسئيدي مردم اصل مطلبي
دستگير اشقيا اولمازدي اولادِ نبي
گؤزلرينده ائيلمزدي ليلهي يلدا، گوني
چيخماسئيدي هر ستمگر منبر پيغمبره
وورماسئيدي بند ذلت بازوان حيدره
کوفهدن گلمزدي بو فرمان امير لشکره؛
باغلا اطفالي طناب ظلميله ايذا گوني
گر خليفه ائتمهسئيدي غصب املاک فدک
بير کس ائتمزدي خلافت امرينه القاي شک
کربلاده روز عاشورا حسين قالمازدي تک
تيره گون اولمازدي گؤزده زينب کبري گوني
اوندا که گؤردي اولوب قارداشي خندان گل کيمي
سينه سينده باش باشا اوخلار چاتوب سنبل کيمي
باشلادي شور و نوا شوريده سر بلبل کيمي
ائيله دي بئيله مخاطب بلبل شيدا گوني؛
اي گون! اينجيتمه حسيني، بيکفن دور بيکفن
گؤرموسن رحم ائيلين يوخدور اونا؟ رحم ائيله سن
اولما راضي تابشيندن اينجيسين باشسيز بدن
ممکن اولسا گئت بولود آلتدا حق يکتا گوني
«کهنموئي» گون کيمي قالماز حقيقت ابريده
عاقبت شيرين ثمر وار ناگوارا صبريده
اهل حق اؤلمز اگر ياتسا مين ايللر قبريده
سربلند ائيلر اوني حق محشر کبرا گوني
ادامه دارد
* جلال محمّدي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.