شعر از جلال محمّدي
کپی آدرس
اشتراک گذاری در فیس بوک
اشتراک گذاری در تویتر
پست الکترونیک
اشتراک گذاری در لینکداین
اشتراک گذاری در واتساپ
اي کعبة اوليا، اباالفضل
اي قبلة قلبها، اباالفضل
اي مظهر غيرت و حماسه
روح ادب و وفا، اباالفضل
بر قلة عاشقي نيافراشت
همچون تو کسي لوا، اباالفضل
آيينه و آب از تو دارد
پاکيزگي و صفا، اباالفضل
تو تشنه گذشتي از سر آب
آب، آب شد از حيا، اباالفضل
با تشنگي، آبروي ديگر
تو يافتي از خدا، اباالفضل
تو تشنة آب بودي آيا
يا تشنه‌ات آبها اباالفضل؟
مي‌رفتي و موج ناله مي‌کرد
مي‌گفت؛ بيا بيا اباالفضل!
دست از تن تو جدا شد امّا
مشک از تو نشد جدا اباالفضل
کردي تو به يک اشارت از دوست
دست و سر و جان فدا، اباالفضل
يک نام تو «ناصرالحسين» است
در دفتر کربلا، اباالفضل
از ماتم تو در اهتزاز است
هر جا علم عزا، اباالفضل
اي دست تو دستگير عالم
برگير ز دست ما، اباالفضل
از مجد و کرامت تو گويند
بيگانه و آشنا، اباالفضل
اي کهف امان بي‌پناهان
در شدت و ابتلا، اباالفضل
در فتنة روزگار ما را
مگذار به خود رها، اباالفضل
درمانده نشد هر آنکه چون من
نام تو کند صدا، اباالفضل
افتاده بر آستانه‌ات باز
اين نوکر بينوا، اباالفضل
وقتي درِ توست باب حاجات
ديگر بروم کجا اباالفضل؟
وقت کرم است و دستگيري
وقت مدد است يا اباالفضل ...
کپی آدرس
اشتراک گذاری در فیس بوک
اشتراک گذاری در تویتر
پست الکترونیک
اشتراک گذاری در لینکداین
اشتراک گذاری در واتساپ
جلال محمدی
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.