محمدتقي سبکدل
مقدمه : استاد شهريار يکي از شاعران بسيار ارزنده ايران همواره با کمک گرفتن از مخزن اندوختههاي اجتماعي ، ادبي و فرهنگي خود منشأ تاريخي ، شخصيت و هويت ملي خويش را آشکار نموده و به معرفي پايگاه و حافظه تاريخي مردم ايران زمين پرداخته است . از اين رو زبان فارسي ، عامل هويت بخش تفکر ملي و فرهنگي استاد شهريار بوده است . شعر نيز بازتاب فرهنگ ، تاريخ ، آداب و رسوم يک ملت است و هويت آنرا تشکيل مي دهد . بنابراين بررسي شعر شهريار ضمن اينکه تصويري از تحولات فرهنگي و فکري مردم ايران را نشان مي دهد آيينه اي است که مي توان رويکرد شاعران اين سرزمين را نيز به خوبي در آن مشاهده نمود .
شهريار در اکثر اشعارش از ايران ياد مي کند و هويت ايراني را گرامي مي دارد و هويت ايران و ايراني در اشعار استاد شهريار از جايگاه بسيار والايي برخوردار است علاقه و شيفتگي شهريار به ايران پس از اسلام بسيار ارادتمندانه است و بعبارت ديگر گذشته هاي بسيار دور توجه شاعر را جلب مي نمايد و او را مفتون عظمت و شکوه دوران باستان مي سازد .
اما بالاترين سطح هويت ، در شعر شهريار هويت ملي و ايراني است که رابطه شاعر با کشورش را تجلي مي نمايد در شعر شهريار هويت ايراني ثابت است و ساختارش از ديگر هويت ها محکم تر است .
اما در بحث هويت ايران و ايراني چند نکته ضروري است :
1 ـ اسطوره هاي ايراني : در تاريخ ايران ، چه بخش اسطوره اي و چه تاريخي واقعي آن ، اسطوره هاي ايراني در يک دوره هايي شکل گرفته و عامل تداوم هويت ما بوده است . اگر با دقت به مطالعه تاريخي بپردازيم خواهيم ديد که مسئله ذهنيت و هويتي که ايراني ها براي خودشان قايل مي شدند در قالب همان داستان هاي اسطوره اي دوره قبل از اسلام وجود داشت .
2 ـ جغرافيايي ايران : اين پديده عامل بسيار مهمي است و از عناصر مهم هويت ايران و ايراني است .
3 ـ دولت ايراني : هميشه تداوم داشتند و نقش مهمي در هويت ملي ايراني داشته است . يک زمان اين دولت ، اسطوره اي مي شود و يک زمان بروکراسي ، به خصوص از زمان هخامنشي به بعد که چند صدسال تداوم دارد . اين پديده دولت مورد تقليد ديگران قرار مي گيرد . مفهوم دولت ايراني عامل مهمي در تداوم خود ايران و هويت ملي ايراني بوده است . ايرانيان خود را با اين پديده دولت شناسانده اند .
4 ـ ميراث فرهنگي : ايران يک ميراث قوي فرهنگي دارد که به صورت کتاب در زمينه تاريخ و آثار ادبي ( شعر و نثر ) تبلور پيدا کرده است . در اين ميراث ادبي به نظر من مسئله زبان مطرح مي شود و زبان فارسي يکي از عناصر مهم هويت ملي است .
شرح حال استاد شهريار :
سيدمحمد حسين بهجت تبريزي متخلص به شهريار در سال 1285 ه . ش درشهر تبريز و در خانداني از سلاله سادات پاي به عرصه گيتي گذارد ، پدرش حاجي مير آقا خشکنابي از سادات تبريز بود و مردي متدين و وارسته بود که با علم و دانش آشنايي ديرينه داشت .
شهريار در طول تمام دوران طفوليت و نوجواني و جواني از مهر و محبت پدر برخوردار بود . او تحصيلات ابتدايي خود را در شهر تبريز گذراند و در آغاز نوجواني براي کسب معلومات بيشتر به تهران رهسپار ودر مدرسه دارالفنون ادامه تحصيل داد، ضمن اينکه در اين مدت به شعر و شاعري نيز علاقه مند بود و مورد توجه محافل ادبي نيز قرار داشت . در سال 1308 در 23 سالگي اولين مجموعه شعر خود را به چاپ رسانيد که اشعار نغز و آبداري چون « بوي پيراهن »، «سوزوساز»، « مسافرت شاعرانه » و ... در آن از جذابيت بيشتري برخوردار بود و اين مجموعه چندين بار تجديد چاپ شد .
در اين سالها شهريار مشغول تحصيل در مدرسه طب بود و علاوه بر تحصيل از سرودن شعر نيز غافل نبود ، بطوريکه استاد ملک الشعراي بهار او را افتخار عالم شرق مي داند و آينده اي تابناک درعالم شعري رابرايش پيش بيني مي کرد ، شهريار شاعر جوان ، خوش قريحه ، با ذوق و طالب موضوعات نو در حال پرواز است ، پرواز به سوي قله شهرت و خوشنامي و در سال آخر مدرسه طب گيسوان دختري آشوبگر او را به دام مي اندازد آري شهريار عاشق مي شود و در عشق شکست مي خورد و درس را رها مي کند و در خط شاعري مي افتد و اشعارش شورانگيز مي شود و در اين ميان نه تنها به عشق خود نمي رسد که اين امر باعث تغيير مسير زندگي او نيز مي گردد .
شهريار در سال 1315 به خدمت اداره ثبت اسناد در مي آيد و در نيشابور و مشهد چند سالي را در اين حرفه مي گذراند سپس به تهران آمده و به استخدام بانک در مي آيد .
شهريار ضمن اشتغال به کار دولتي به سرودن شعر نيز ادامه مي دهد و حاصل عشق ناکامش اشعار به يادماندني چون «ماه سفر کرده » ، « غروب نيشابور » ، « ناله نوميدي » است.
ديوان شهريار شامل غزليات ، قطعات ، رباعيات ، قصيده ، مثنوي ، اشعار فارسي ، ترکي که در اين ميان حيدرباباي شهريار واقعاً اعجاز است و از جمله شاهکارهاي شعر معاصر به شمار مي رود .
شهريار اصولاً آدم عاشق پيشه اي بود و هرچيز را که انتخاب مي کرد و يا هر مرام و عقيده اي را که مي پذيرفت تا سر حد نهايت و عاشقانه پيش مي رفت و يک بار که عشق دنيوي او را به کام کشيد شوري ديگر در او ايجاد کرد و بهجت را شهريار کرد ، آخر تخلص اوليه شهريار بهجت بود و او با تفألي که با ديوان سر سلسله عاشقان جهان حضرت حافظ زد تخلص شهريار را برگزيد .
شهريار به غالب شعراي بزرگ دوران گذشته احترام مي گذارد و به برخي ارادت خاص دارد و شعرايي چون سنائي ، فردوسي ، مولوي ، نظامي ، سعدي و حافظ را عاشقانه دوست دارد و در اشعارش غالباً تأثيرپذيري او از اين بزرگ مردان مشهود است اما حافظ را به گونه اي ديگر نگاه مي کند و تقريباً در سرودن اشعارش مرشدش حافظ است .
شهريار شعر نو نمي سرايد اما آن را رد هم نمي کند و به نيما پدر شعر نو احترام مي گذارد . شهريار در موسيقي نيز دستي توانا دارد و به هنر خوشنويسي نيز علاقه مند است و خودش خط بسيار نيکويي دارد ، شهريار پس از شکست در عشق اول خود و ناکامي از آن ، با دختري از بستگان ازدواج نمود ، که حاصلش سه فرزند بود و سرانجام در 27 شهريور 1367 خزان عمر استاد به پايان رسيد پيکر مطهرش در مقبره الشعراي تبريز در کنار ديگر بزرگان علم ادب و شعراي نامدار خطه آذربايجان به خاک سپرده شد که از آن پس ميعادگاه دوستدارانش گرديده است .
1 ـ تعريف مفاهيم
1-1 ـ هويت
هويت از مفاهيم بنيادين در علوم اجتماعي است و در جامعه شناسي آنرا به معني « چيستي » مي دانند و تعبير پاسخ به ماهيت را براي آن بازگو کرده اند .
هويت افراد طي فرآيند رشد شکل مي گيرد و در اين مسير مراحل چندي نيز قابل تفکيک است . در بعضي از نظريه ها شکل گيري هويت افراد به صورت خودکار فرض شده است و از رشد به عنوان يک اصل ذاتي نام برده مي شود که در هر موجود زنده اي وجود دارد . بدين ترتيب هويت يک محصول ماهوي و ذاتي است اما ديدگاه بيشتر جامعه شناسان و روانشناسان بر تأثير محيط فرهنگي ـ اجتماعي فرد بر هويت دلالت دارد[1] .
اولين معنايي که از هويت بر مي آيد اين است که هويت ، شيوه شناسايي خود توسط عوامل و متغيرهاي ديگر است تا فرد خودش را بشناسد يا خود را به ديگري بشناساند . بنابراين انسان در برابر متغيرهاي متعددي قرار دارد که هويت او را مي سازند . هويت در رابطه با سرزمين ، قوم ، قبيله ، ملت يا در مورد خانواده در سطوح مختلف مطرح است .
بحث هويت نه به عنوان بخشي از گفتمان مدرنيزاسيون بلکه به عنوان بخشي از گفتمان پسامدرن و انتقادي قرار دارد ، يعني در جنبشهاي اجتماعي از ديدگاه انتقادي مسئله هويت بررسي شود ، همچنين در نظريه هاي انتقادي بخصوص در نظريه پست مدرنيسم ، مسئله هويت بطور جدي مورد بحث قرار مي گيرد[2] .
2-1 ـ هويت ملي
بالاترين سطح هويت را هويت ملي توصيف کرده اند که در حقيقت وابستگي و تعلق يک فرد به يک « جامعه ملي » را نشان مي دهد . اين تعلق را مي توان در احساس وفاداري به ميهن ، عشق به هموطنان و حراست از هويت ملي دانست که مانع از سلطه ديگران بر سرزمين خود مي شود و به پيشرفت علمي ، ادبي صنعتي و تقويت مباني فرهنگي مي انجامد .
وجود هويت ملي به عنوان ميراث مشترک انساني ، عاملي است براي همبستگي افراد يک سرزمين و آنرا در برابر بيگانگان تسليم ناپذير مي سازد . هويت ملي يک جامعه زماني شکل مي گيرد که تصور اجتماعي و ملي از خود در تک تک افراد آن جامعه به صورت شخصيت پايه متجلي شود ، به نحوي که در همه افراد جامعه قابل رؤيت باشد ، بنابراين هويت ملي امري ارادي است که از متن جامعه بيرون آمده و بر سر آن وفاق ملي وجود دارد . هر ملتي که از ديرباز در سرزمين مشخص استقرار يافته باشد طي تاريخ خود داراي مجموعه اي از علايق و ويژگي هاي منحصر به فرد شده که موجب تشخص يافتن و تمايز آن از ملت هاي ديگر شده است . و در تعريف خود و شناساندن خود به ديگران به چنين ويژگي هايي توسل مي جويد . اين ملت را مي توان داراي هويت ملي دانست که از ترکيب تدريجي ارزشها و هنجارهاي پذيرفته شده آن طي نسلهاي متوالي ايجاد شده است .
بنابراين هويت ملي ، دريافت باورها و اعتقادات جمعي مردم يک کشور است که برگرفته از ويژگي هايي مانند گذشته تاريخي و فرهنگي آن مردم مي باشد و مردم آن کشور را داراي نوعي شخصيت و منش تاريخي ساخته است که جهانيان ، مردم آن کشور را با آن ويژگي ها مي شناسند[3] .
3-1ـ زبان فارسي
زبان فارسي يکي از زبانهاي ايراني محسوب مي شود که آن نيز از خانواده زبانهاي « هند و اروپايي » است هند و اروپايي به اقوامي اطلاق مي شده که در روزگاران کهن در نواحي واقع در جنوب سيبري و شمال درياي خزر زندگي مي کردند آنها در اواخر هزاره سوم پيش از ميلاد از سرزمين اصلي خود مهاجرت کردند و هر دسته از آنها به منطقه اي جداگانه رفتند و در سرزمين هايي از جنوب آسيا تا شمال اروپا ساکن شدند . بدين جهت بنام « هند و اروپايي » شهرت يافتند .
زبان فارسي مهمترين عامل هويت ملي و ايراني محسوب مي شود و در بررسي هويت ايراني نقش اساسي دارد و يکي از عوامل پايداري هويت ايراني ، زبان فارسي است .
کاربرد زبان فارسي در ايران يکي از ارکان اصلي اتحاد ملي و حفظ هويت فرهنگي تاريخي کشور کهنسال ايران محسوب مي شود . و هرگونه خلل وصدمه اي به زبان ملي ايران که جدايي طلبان از آن به عنوان پان فارسيسم ياد مي کنند بي ترديد يکپارچگي و وفاق ملي ايران را در معرض تهديد جدي قرار خواهد داد .
در ايران گويش هاي متعدد محلي وجود دارد که اکثريت قريب به اتفاق اين گويش ها به عنوان بخشي از زبان کهن آريايي ( هند و اروپايي ) در گوشه گوشه ايران به کار گرفته مي شود . علاوه بر زبان فارسي که در پهنه وسيعي از ايران با لهجه هاي مختلف از جمله خراساني ، اصفهاني ، آذري ، کرماني ، يزدي ، شيرازي و ... بدان سخن گفته مي شود ، گويش هاي هم خانواده مازندراني ، کردي ، گيلکي ، بلوچي و لري نيز در بخشهايي از ايران متداول است .
هويت ملي هر کشوري را زبان ملي آن تشکيل مي دهد و زبان فارسي هم به عنوان يکي از کهن ترين و پايدارترين زبانهاي زنده دنيا ، عامل اصلي پيوند دهنده ارتباطات اجتماعي قوميّت هاي مختلف ملت واحد ايران است .
اهميت تاريخي زبان فارسي براي تمامي ايرانيان از هر قوم و گويشي تا بدان حد بود که پس از استقرار قدرتمندترين حکومت ايراني پس از اسلام حکومت صفويه که خاستگاه آن آذربايجان بود ، تنها فارسي را در کنار مذهب شيعه اثني عشري به عنوان زبان و مذاهب رسمي ايران رسميت بخشيد .
2 ـ هويت بخشي زبان
زبان به عنوان محور فرهنگ و بُعد مهمي از ميراث هر ملت است که نه تنها به عنوان يک محصول اجتماعي ، ابزار و وسيله ارتباط به شمار مي رود بلکه خود به عنوان يکي از ابعاد مهم هويت هر جامعه نقش مهم و اساسي دارد .
زبان يک ملت در دنياي هويت و هويت شناسي ، نظام معنايي يک ملت را تشکيل مي دهد و هويت افراد در سطح جامعه را معرفي مي کند که فرد با استفاده از آن تمايز خود را با اقوام و ملل ديگر مطرح مي سازد ، بنابراين از آنجا که فرهنگ ، هستي ملتها را تشکيل مي دهد و زبان آيينه تمام نماي فرهنگ هر جامعه است ، مي توان ابعاد مختلف زندگي اجتماعي مردم جامعه را در آن تماشا کرد . زبان هر کشور ، يک عنصر فرهنگي پوياست که همراه با تحولات و تغييرات اجتماعي هر کشور متحول مي شود و تغيير و تکوين مي پذيرد تا بتواند همپاي تغيير و تکميل اندوخته هاي دانش اجتماعي جامعه ، از نسلي به نسل ديگر منتقل شودو اين اندوخته هاي دانش اجتماعي را ـ که برآمده از حافظه تاريخي مردم آن سرزمين است ـ در دسترس افراد قرار دهد[4] .
در يک عبارت کلي مي توان گفت : زبان مجموعه اي از نمادها و نشانه هايي است که مهمترين دستگاه نشانه اي بشر محسوب مي شود و از طريق انتقال اندوخته هاي اجتماعي و فرهنگي بشر ، عامل پيوند انسانها با هم شده و از وسايل عمده تعبير و تفسير واقعيتها بشمار مي رود که در شکل دادن هويت اقوام و ملل بسيار مؤثر است ؛ بنابراين افراد در طول تاريخ ، با استفاده از زبان مشترک به بازيابي و بازخواني هويت ملي خود مي پردازند .
3 ـ نسبت زبان فارسي و هويت ملي ايرانيان
ايرانيان نسبت به هويت ملي خود کاملاً حساس بوده و آنرا بخشي از موجوديت و بقاي ملي خود تلقي مي کنند ؛ زيرا در ادوار گذشته تاريخ ، جايگاه ويژه اي در نظام سياسي ، اجتماعي ، فرهنگي و اقتصادي جهان داشته اند . بنابراين خود را وارث دوران باشکوه گذشته مي دانند و قادر به ناديده انگاشتن تجربه و هويت تاريخي خود نيستند . به همين سبب در ضرورتهاي حفظ بنيانهاي فرهنگي و هويتي خود تأکيد دارند .
گذشته از مؤلفه هاي ديگر ، زبان فارسي مهمترين عامل حفظ و بقاي هويت ايراني در طول تاريخ بوده است ايرانيان با تکيه اصولي بر زبان فارسي از آغاز قرن چهارم هجري ، سبب استحکام پايه هاي هويت ايراني شدند . زيرا با توجه به وسعت سرزمين ايران پراکندگي جغرافيايي و سياسي ، تشتت و بحرانهاي فرهنگي ـ اجتماعي و فرمانروايي اقوام عرب و ترک ، هويت ملي ايرانيان با بحران مواجه شده بود و زبان فارسي تنها عاملي بود که آنها توانستند در پناهش هويت خود را حفظ کرده و به قرنهاي بعد منتقل کنند . بنابراين زبان فارسي براي ما ايرانيان از دو جنبه اهميت دارد :
نخست اينکه زبان فارسي با تاريخ فرهنگ و تمدن ما پيوندي ديرينه و ناگسستني دارد و ميراث مشترک ، زبان ملي و سراسري ايران است ؛ به صورتي که امروزه يکي از مهمترين ارکان هويت ملي ما محسوب مي شود .
زيرا ايرانيان که بعد از حمله اعراب از شيوه هاي معمول بيان محروم شده بودند ، به زبان به عنوان تنها عامل وحدت بخش که براي آنان باقي مانده بود نگريسته و با تکيه بر آن ، به بيان تفکر خود مي پرداختند . از اين دوران به بعد زبان فارسي در تحکيم پيوندها و هويت ايرانيان بين نسلهاي قديم و جديد نقش اساسي بر عهده داشت ، به عنوان نماد هويت ايراني در مقابل خلافت بغداد قرار گرفت و نقش تعيين کننده در فرآيند شکل گيري هويت ملي ايفا کرد تا ارتباط ايرانيان را با محيط فرهنگي گذشته و آينده فراهم سازد ، اين زبان ، با تاريخ ، فرهنگ و هويت ما ايرانيان پيوندي عميق و تام عيار داشته و ما بخشي از آينده فرهنگي خويش را در گرو سرنوشت آن مي دانيم . دوم اينکه ، زبان فارسي ، زبان رسمي کشور ما و زبان ارتباطات فکري و علمي ما مي باشد و بخش مهمي از چارچوب تفکر ما در حوزه اين زبان شکل مي گيرد ؛ بنابراين کيفيت ارتباطهاي فکري و رشد و شکوفايي علمي و فن آوري ما کاملاً به کيفيت زبان فارسي وابسته است . به همين دليل پاسداشت و تقويت آن ، ارج نهادن به ميراث مشترک فرهنگي و استحکام بخشيدن به بنيان هويت ملي است[5] .
ادامه دارد
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.