اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

هدف گسترش همکاري نظامي آذربايجان- اسرائيل، ايران و درياي خزر است نه ارمنستان

همکاري اسرائيل و جمهوري آذربايجان در زمينه نظامي، بازتابي از همگرايي منافع ژئوپليتيکي، تداوم روابط انرژي، و تلاش گسترده‌تر اسرائيل براي حفظ شرکاي قابل‌اعتماد در پيرامون ايران است.

هدف گسترش همکاري نظامي آذربايجان- اسرائيل، ايران و درياي خزر است نه ارمنستان

روابط نظامي اسرائيل و جمهوري آذربايجان به عاملي تأثيرگذارتر در چشمانداز امنيتي در حال تحول قفقاز جنوبي تبديل شده است.

به گزارش تابناک، مرکز تحقيقات توران به بررسي روابط نظامي رژيم صهيونيستي و جمهوري آذربايجان پرداخته که در ادامه آمده است.

لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجي به معناي تاييد محتواي آن از سوي تابناک نيست.

در چند سال گذشته، جمهوري آذربايجان بهطور چشمگيري توان نظامي خود را ارتقا داده و براي سال 2025 حدود 5 ميليارد دلار بودجه دفاعي تعيين کرده که يک رکورد محسوب ميشود.

اين گسترش شامل جنگندههاي چندمنظوره مدرن مانند JF-17 بلوک 3، نيروهاي زميني ارتقايافته، شبکههاي پدافندي تقويتشده، پهپادهاي پيشرفته، توپخانه  دقيق و سامانههاي موشکي است.

نوسازي جمهوري آذربايجان بهطور جدي توسط سامانههاي اسرائيلي پشتيباني شده است. در نوامبر امسال، دکتر دانيل گولد، طراح بسياري از پيشرفتهترين سامانههاي اسرائيل، سفري سطحبالا به باکو داشت؛ سفري که نشريه اسرائيلي «معاريو» آن را نشانهاي از «همکاري در عميقترين سطوح» توصيف کرد.

به گفته رسانههاي اسرائيلي، سفر گولد با مناقصه بزرگ آذربايجان براي ساخت يک ماهواره ارتباطي پيشرفته مرتبط است؛ پروژهاي که ارزش آن احتمالا تا 800 ميليون دلار ميرسد. صنايع هوافضاي اسرائيل (IAI) يکي از فيناليستهاست و در کنار اسپيساکس، تالس آلنيا و صنايع هوافضاي ترکيه (TAI) رقابت ميکند.

در رژه روز پيروزي در 9 نوامبر، آذربايجان موشک دورايستاي «آيسبرِيکِر» ساخت رافائل را به نمايش گذاشت؛ موشکي که از دقت مبتني بر هوش مصنوعي بهره ميبرد و بازدارندگي دريايي و ساحلي اين کشور را تقويت ميکند.

در دهه گذشته، اسرائيل بهطور فزايندهاي همکاري نظامي خود با جمهوري آذربايجان را گسترش داده و موقعيت باکو را بهعنوان يکي از مهمترين شرکاي امنيتي خود تثبيت کرده است.

آذربايجان مجموعه روبهرشدي از سامانههاي اسرائيلي - بهويژه پهپادها، مهمات سرگردان، سامانههاي نظارتي و فناوري دفاع هوايي - را خريداري کرده که به نوسازي نيروهاي مسلح و تقويت موقعيت راهبردي اين کشور کمک کرده است.

اين شراکت در حال تعميق، بازتابي از همگرايي منافع ژئوپليتيکي، تداوم روابط انرژي، و تلاش گستردهتر اسرائيل براي حفظ شرکاي قابلاعتماد در پيرامون ايران است. از اينرو، روابط نظامي اسرائيل و جمهوري آذربايجان به عاملي تأثيرگذارتر در چشمانداز امنيتي در حال تحول قفقاز جنوبي تبديل شده است.

رژه نظامي 2025 آذربايجان در باکو، سهم فزاينده سامانههاي پيشرفته اسرائيلي را در زرادخانه اين کشور به نمايش گذاشت؛ از مهمات سرگردان مانند «هاروپ» و «اسکاياسترايکر» گرفته تا سامانههاي موشکي دوربردي مانند «آيسبرِيکِر» و «لورا».

در کنار اينها پهپادهاي کلاس MALE (نظير «هرمس 900» و «هِرون») و سامانههاي دفاع هوايي پيشرفته شامل «باراک-8» و «باراک MX» قرار دارند که با شبکههاي راداري پيشرفته يکپارچه شدهاند.

فراتر از تسليحات متعارف، باکو همکاري خود با نهادهاي اسرائيلي را در حوزههاي شناسايي فضايي و امنيت سايبري گسترش داده است؛ امري که نشان ميدهد اين شراکت فراتر از يک رابطه معمول خريدار- فروشنده بوده و بازتابدهنده ملاحظات راهبردي، فناورانه و ژئوپليتيکي است.

در حالي که تقويت نظامي آذربايجان اغلب به آمادگي در برابر ارمنستان نسبت داده ميشود، اما اگر موضوع را از دريچة ويژگيهاي فني، منطق جغرافيايي، الگوهاي خريد تسليحات و محرکهاي راهبردي منطقهاي بررسي کنيم، توسعه نيروي نظامي آذربايجان پس از سال 2020 بهوضوح به سمت ديگري اشاره دارد.

آنچه نمايان ميشود نه يک برنامه جنگي متمرکز بر ارمنستان، بلکه دگرگونياي گستردهتر است: گذار به يک حالت بازدارندگي چندبُعدي و مبتني بر دقت که براي مديريت چالشهاي ناشي از ايران، حفاظت از زيرساختهاي حياتي در درياي خزر، و تأمين «دالان مياني» در حال ظهور - که آسياي مرکزي را از طريق قلمرو آذربايجان به اروپا متصل ميکند - طراحي شده است.

درک اين موضوع مستلزم تفکيک روايتهاي سياسي از تحليل نظامي مبتني بر داده است. تفسيرهاي ارمنستانمحور عمدتاً بر برجستگي رابطة اسرائيل و آذربايجان و خاطرات استفاده از پهپادهاي اسرائيلي در جنگ قرهباغ 2020 و عمليات 2023 تکيه دارند.

اما اين رويکردها از واقعيت مهمي غافل ميمانند: اکثريت قاطع سامانههاي جديدي که آذربايجان از آن زمان به بعد بهدست آورده، در صحنة نبرد با ارمنستان کاربردي ندارند و در يک عمليات احتمالي براي تصرف سرزمينهاي ارمنستان، قابل استفاده نيستند.

در عوض، اين سامانهها کاملاً با نگرانيهاي آذربايجان درباره نقش فزايندة ايران در خزر، آسيبپذيري داراييهاي انرژي دريايي و اهميت ژئوپليتيکي زيرساختهاي ترانسخزري همخواني دارند.

خريدهاي پيش از 2020 آذربايجان از اسرائيل عمدتاً شامل سامانههاي شناسايي و حملات دقيق بودند  مهمات سرگردان مانند «هاروپ» و «هارپي»، پهپادهاي سري «اوربيتر»، «اسکاياسترايکر» و مجموعهاي از ابزارهاي اطلاعات، نظارت و شناسايي (ISR). اينها ابزارهاي جنگ هدفمندند، نه ستون فقرات عمليات مانوري گسترده که براي تصرف سرزميني بزرگ لازم است.

اگر آذربايجان قصد داشت وارد خاک ارمنستان شود، تا سال 2020 ابزار لازم براي خنثيسازي بخش بزرگي از پدافند هوايي و زرهي ارمنستان را در اختيار داشت، چنانکه در قرهباغ نيز نشان داد. با اين حال، باکو حتي در زمانهايي که دفاع ارمنستان آشفته و فرسوده بود، به عمليات عميق در خاک ارمنستان دست نزد.

معمولاً اين خويشتنداري با عوامل سياسي توضيح داده ميشود، اما يک نکته تحليلي مهم را نيز برجسته ميکند: سامانههاي حمله دقيق بهتنهايي براي يک تهاجم پرتلفات و پرهزينه در زمينهاي کوهستاني کافي نيستند. آنچه آذربايجان داشته و همچنان خريداري ميکند، بيشتر فناوريهايي مناسب بازدارندگي و دفاع است، نه جنگ تهاجمي.

نکتة مهم ديگر اين است که انتقال سلاحهاي اسرائيلي پس از عمليات 2023 قرهباغ نيز ادامه يافت. گزارشهاي منابع باز نشان ميدهد که در طول 2024 و تا 2025، پروازهاي باري آذربايجان از اسرائيل همچنان ادامه داشته و پهپاد، مهمات و تجهيزات پيشرفتة ديگري انتقال دادهاند.

اين خريدهاي پس از عمليات نشان ميدهد نوسازي نظامي باکو همچنان ادامه دارد و اولويتهاي راهبردي آن فراتر از ارمنستان است؛ بهويژه در حوزه امنيت دريايي و حفاظت از زيرساختهاي حياتي.

خريدهاي پس از 2020 حتي گوياتر هستند. تحقيقات رسانههايي مانند هاآرتص و همچنين تحليلهاي متنباز از سامانههايي که در رژههاي نظامي نمايش داده شدهاند، نشان ميدهند که بسياري از واردات جديد آذربايجان بر جنگ الکترونيک، رادارهاي نظارت هوايي دوربرد، پهپادهاي دريايي و فناوريهاي پايش ساحلي و دريايي تمرکز دارند. کارشناسان DefenseArabia اشاره ميکنند که آذربايجان اکنون يک شبکه پدافند هوايي غيرمعمولي قوي در مقايسه با اندازه کشورش ايجاد کرده است.

اين تسليحات مکمل سامانههايي هستند که براي شناسايي هواگردهاي ارتفاعپايين بر فراز آب، رهگيري شناورهاي دريايي کوچک، پايش فعاليت الکترومغناطيسي مناطق ساحلي و اجراي عمليات شناسايي در سراسر خزر بهينه شدهاند.

ارمنستان، بهعنوان يک کشور محصور در خشکي بدون نيروي دريايي و بدون ساحل، اساساً هيچ هدفي براي چنين توانمنديهايي ارائه نميدهد. منطق عملياتي اين تجهيزات به حوضه خزر مربوط است؛ جايي که آذربايجان با آسيبپذيريهاي طبيعي  ميدانهاي نفت و گاز فراساحلي، پايانههاي صادراتي و مسيرهاي حياتي تجارت دريايي و همچنين حضور فزاينده و تهاجمي ايران روبهرو است.

ايران حضور دريايي مهمي در جنوب خزر دارد، توان پهپادي شناسايي خود را گسترش داده و ناوشکنهاي جديدي را وارد ناوگان دريايي خزر کرده است. تنها دو سال پيش، تنش ميان جمهوري اسلامي ايران و آذربايجان به حدي افزايش يافت که برخي تحليلگران علناً احتمال جنگ را مطرح کردند.

اکنون که باکو و ايروان با دولت ترامپ براي اجراي «مسير ترامپ» TRIPP همکاري ميکنند، برخي مقامات ارشد ايران تهديد کردهاند که منطقه را به «گورستان مزدوران دونالد ترامپ» تبديل خواهند کرد.

در چنين فضايي، تلاش آذربايجان براي بهدست آوردن رادارهاي پيشرفته ساحلي، سامانههاي ISR دريايي و فناوريهاي شناورهاي بدونسرنشين کاملاً قابل درک ميشود.

اينها عناصر ضروري يک وضعيت دفاع ساحلي و بازدارندگي دريايياند - دقيقاً معماري نيرويي که يک کشور در صورت نگراني از فشار نامتقارن ايران، خرابکاري در سکوهاي فراساحلي يا ايجاد اختلال در کشتيراني تجاري ايجاد ميکند. هيچيک از اين سامانهها نقشي معنادار در يک سناريوي مرتبط با ارمنستان ندارند، اما در چارچوب راهبرديِ خزر، کاملاً حياتياند.

عامل دوم، حفاظت از «دالان مياني» است. با توجه به اينکه دولتهاي اروپايي و آسياي مرکزي بهدنبال مسيرهايي هستند که تحت سلطة روسيه نباشد، آذربايجان به ستون فقرات شاهراه تجاري ترانساوراسيايي تبديل شده است که قزاقستان را از طريق درياي خزر به باکو و سپس از قفقاز جنوبي به ترکيه و اروپا متصل ميکند.

حفاظت از اين دالان تنها به نگهباني جاده و ريل محدود نميشود؛ بلکه نيازمند آگاهي کامل دريايي، هماهنگي امنيتي ترانسخزري و حفاظت از گرههاي انرژي است که بنيان اقتصادي اين مسير را تشکيل ميدهند.

آذربايجان براي اين منظور همکاري خود را با بازيگران منطقهاي مانند قزاقستان گسترش داده است؛ کشوري که براي دسترسي به بازارهاي غربي، به بندرها و امنيت دريايي آذربايجان وابسته است.

بخش قابل توجهي از سامانههايي که باکو خريداري ميکند، دقيقاً ابزارهايي هستند که براي تضمين امنيت پيوند ترانسخزري لازماند، نه براي جنگ زميني در کوهستانهاي فلات ارمنستان.

حتي حجم بودجة دفاعي آذربايجان نيز نشانة بازدارندگي است. باکو 7/2 برابر ايروان براي ارتش هزينه ميکند و برتريهاي کيفي و کمي گستردهاي دارد. اما خريدهاي اخير تقريباً همگي شامل سامانههايي هستند که قدرت ضربه از فاصله دور، برتري الکترومغناطيسي و آگاهي چندبعدي از محيط عملياتي را افزايش ميدهند  نه تجهيزات مهندسي سنگين، توان جابهجايي مکانيزه، انبوه زرهي، و زيرساختهاي لجستيکي که هرگونه تهاجم به ارمنستان نياز دارد.

کشوري که قصد اشغال کشور ديگري را داشته باشد، تيپهاي رزمي، شبکههاي حملونقل و تدارکات، نيروهاي ژاندارمري براي تثبيت پس از اشغال، و يگانهاي مهندسياي ميسازد که قادر به پيشروي در درههاي باريک و گذرگاههاي کوهستاني باشند. آذربايجان چنين کاري نميکند. در عوض، در حال ساخت نيرويي است که بتواند تشديد تنش با همساية بزرگتر را مديريت کند، تهديدهاي دريايي را بازدارندگي نمايد، و زيرساختهايي را که کيلومترها دورتر از مرز ارمنستان قرار دارند، حفاظت کند.

قطعه نهايي اين پازل، منطق سياسي است. حمله به ارمنستان خطراتي دارد که آذربايجان هرگز حاضر به پذيرش آن نبوده است: سوق دادن ارمنستان دوباره به سمت روسيه، واکنشهاي غيرقابلپيشبيني غرب، و احتمال شعلهور شدن يک آتشافروزي منطقهاي گسترده که ايران را نيز درگير کند.

هزينههاي سياسي چنين جنگي بسيار بيشتر از ارزش راهبردي سرزمين ارمنستان است. در مقابل، مزاياي تأمين امنيت دالان مياني، مصونسازي صادرات انرژي و مقابله با اهرم فشار ايران بسيار چشمگير و مستقيماً با موقعيت اقتصادي و ژئوپليتيکي بلندمدت آذربايجان گره خورده است؛ بنابراين قابل انتظار است که باکو سرمايهگذاري سنگيني بر توانمنديهايي انجام دهد که براي اين مأموريتها مناسب هستند.

وضعيت نظاميِ در حال تحول آذربايجان تحت تأثير نياز به بازدارندگي در برابر فشار نامتقارن ايران، حفاظت از زيرساختهاي فراساحلي و ترانسخزري، و دفاع از نقش اين کشور بهعنوان يک مرکز تجارت منطقهاي شکل گرفته است. تمرکز اصلي، بازدارندگي دريايي و چندبُعدي است، نه گسترش سرزميني به داخل ارمنستان.

درک اين خريدهاي نظامي در چارچوب راهبردي درست آنها روشن ميکند که باکو در حال ساخت يک نيروي مدرن و دقيقمحور است؛ نيرويي که براي دفاع از آسيبپذيرترين منافعش - در سراسر خزر و در امتداد دالانهاي حياتي - طراحي شده، نه براي آغاز جنگي در مرزهاي کوهستاني.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.