اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

نشست آلاسکا؛ ايستگاه جديد بازي آمريکا با منافع ملي اوکراين

نشست اخير آلاسکا، با حضور دونالد ترامپ و ولاديمير پوتين، روساي جمهور آمريکا و روسيه، بي‌ترديد يکي از مهم‌ترين تحولات ديپلماتيک پس از سه سال جنگ ويرانگر در اوکراين بود.

نشست آلاسکا؛ ايستگاه جديد بازي آمريکا با منافع ملي اوکراين

آيا ايالات متحده آمريکا از اين کشور تنها بهعنوان ابزار فشار عليه روسيه استفاده کرده و اکنون آماده است که با ناديده گرفتن حاکميت و تماميت ارضياش، آن را معامله کند؟ براي پاسخ به اين پرسش، بايد نگاهي به سير تحولات بيندازيم. نگاهي که از بروز بحران تا مواضع کنوني واشينگتن را پوشش مي دهد.

 

ناتو، خط قرمز روسيه و آغاز بحران

 

پس از فروپاشي اتحاد جماهير شوروي، وعدههايي غيررسمي از سوي ناتو به مسکو داده شد مبني بر اينکه اين پيمان نظامي به سمت مرزهاي روسيه گسترش نخواهد يافت. اما واقعيت، مسير ديگري را به نمايش گذاشت. لهستان، مجارستان، جمهوري چک، کشورهاي بالتيک، و سرانجام گرجستان و اوکراين، يکي پس از ديگري در مدار ناتو قرار گرفتند يا در مسير عضويت قرار داده شدند.

در سال 2008، اجلاس بخارستِ ناتو اعلام کرد که اوکراين و گرجستان در نهايت به عضويت ناتو درخواهند آمد. اين موضوع، به وضوح خط قرمز کرملين را ناديده گرفت. از نگاه مسکو، تبديل اوکراين به پايگاه ناتو در مرزهاي غربياش، تهديدي آشکار براي امنيت ملي روسيه بود. با اين حال، ايالات متحده آمريکا به حمايتهاي سياسي و نظامي از اوکراين ادامه داد. موضوعي که بهويژه پس از تحولات سال 2014 و کودتاي غرب در اوکراين ابعاد جديتري به خود گرفت. اين کودتا، گرچه در ظاهر حرکتي دموکراتيک و مردمي بود، اما نقش مستقيم و غيرمستقيم غرب در تحريک و هدايت آن، قابل انکار نيست.

مداخله روسيه در کريمه و شرق اوکراين در همان سال، واکنشي به همين روند ارزيابي ميشود. در واقع، بذر جنگ سال 2022، نه در همان سال، بلکه در سالها و حتي دهههاي قبل کاشته شد و ناشي از غفلت يا تجاهل غرب نسبت به نگرانيهاي امنيتي روسيه بود.

 

اوکراين؛ مهرهاي در بازي قدرت آمريکا

 

با آغاز جنگ اوکراين در فوريه 2022، آمريکا بهسرعت در کنار اوکراين قرار گرفت. ميلياردها دلار کمک نظامي، تسليحات پيشرفته، آموزش نيروهاي اوکرايني و تحريمهاي گسترده عليه روسيه، همه نشان از يک درگيري نيابتي داشت. اما در عمل، آمريکا در حالي که اوکراينيها را به مقاومت و پايداري دعوت ميکرد، هيچگاه خود را درگير جنگ مستقيم با روسيه نکرد.

آنچه امروز آشکار شده، اين است که واشينگتن نهتنها به دنبال دفاع از دموکراسي در اوکراين نبود، بلکه از اين جنگ بهعنوان ابزاري براي تضعيف روسيه، به تحليل بردن منابع نظامي و اقتصادي آن، و احياي رهبري خود بر ناتو استفاده کرد. در واقع، هزينه اين پروژه بلندپروازانه، توسط مردم اوکراين پرداخت شد. ميليونها آواره، دهها هزار کشته، و زيرساختهايي که ويران شد، همه و همه نتيجه جاه طلبي هاي آمريکا در پرونده اوکراين بودند.

 

بياعتمادي به آمريکا؛ از وعدهها تا معامله پشت درهاي بسته

 

نشست آلاسکا، بهعنوان نقطه عطف جديدي در جنگ اوکراين، با غيبت کامل مقامات اوکرايني برگزار شد. در حالي که آمريکا و روسيه، بهصورت دوجانبه درباره آينده جنگ گفتوگو کردند، هيچ نقشي براي دولت اوکراين در تعيين سرنوشت خود در نظر گرفته نشد. اين اقدام، نهتنها از نظر نمادين، بلکه از منظر حقوق بينالملل، تحقيرآميز است.

ترامپ، که در مسير انتخاباتي خود بارها نسبت به «حمايت بيقيد و شرط بايدن از اوکراين» انتقاد کرده بود، اکنون آشکارا ميگويد که براي پايان جنگ، اوکراين بايد بخشي از خاک خود را واگذار کند. او پيشتر نيز خواستار دسترسي شرکتهاي آمريکايي به منابع معدني اوکراين، بهويژه در شرق اين کشور شده بود. چنين مواضعي، نشان ميدهد که حتي در ادبيات رسمي آمريکا نيز، اوکراين نه يک شريک، بلکه کالايي براي معامله است.

 

سياست دوگانه واشينگتن و سرنوشت دموکراسي اوکرايني

 

دولتهاي مختلف آمريکا، بارها از «حمايت از دموکراسي» در اوکراين سخن گفتهاند. اما واقعيت اين است که آنچه آمريکا در پي آن بوده، نه دموکراسي، بلکه اطاعت سياسي بوده است. واشينگتن همواره از دولتهايي حمايت کرده که در مدار سياستهاي ضد روسي حرکت کردهاند، ولو اين که در داخل، فاقد مشروعيت يا کارآمدي باشند.

در حالي که کمکهاي مالي و نظامي آمريکا به اوکراين ادامه يافته، هيچ تلاشي براي آشتي ملي، اصلاحات واقعي يا جلوگيري از فساد گسترده در ساختار قدرت اوکراين صورت نگرفته است. اکنون نيز، سخن گفتن از «توافق صلح» بدون حضور نمايندگان کشور اوکراين، گواهي ديگر بر اين حقيقت تلخ است که آمريکا، تنها در پي منافع خود در رابطه با اين کشور است.

 

آيا صلح واقعي ممکن است؟

 

صلح، تنها زماني پايدار خواهد بود که منافع واقعي و نگرانيهاي همه طرفها در نظر گرفته شود. ناديده گرفتن دغدغههاي امنيتي روسيه، و در مقابل، استفاده ابزاري از اوکراين براي پيشبرد پروژههاي ژئوپليتيک آمريکا، راه را براي يک صلح واقعي نميگشايد. برعکس، تنها به عميقتر شدن بحران، تنشهاي بيشتر و احساس خيانت در ميان مردم اوکراين ختم مي شود. مردمي که روزگاري تصور ميکردند با اتکا به غرب، ميتوانند به امنيت، توسعه و دموکراسي دست يابند، اکنون با کشوري ويران، اقتصادي ورشکسته و چشماندازي مبهم روبهرو هستند.

نشست آلاسکا، نماد کامل رويکرد ابزاري آمريکا به متحدانش است. کشوري که سالها براي منافع ژئوپليتيک واشينگتن هزينه داده، اکنون از ميز مذاکره حذف شده و سرنوشتش در غيابش تعيين ميشود. اين نه دموکراسي، نه حمايت از آزادي، و نه دفاع از ارزشهاي انساني است بلکه بايد آن را بازي سرد و بيرحمانه قدرت دانست.

آمريکا، اگر واقعاً در پي صلح است، بايد ابتدا به اشتباهات خود در تحريک اين بحران اذعان کند، از رفتارهاي دوگانه دست بردارد، و به جاي استفاده ابزاري از متحدان، به گفتوگوهاي واقعي، چندجانبه و احترام به تماميت ارضي و حق حاکميت ملتها تن دهد.تا آن زمان، اوکراين همچنان قرباني يک بازي است که در آن، نه آغازش، نه ادامهاش، و نه حتي پايانش در دست اين کشور نبوده و نيست.

 

ارمنستان، آذربايجان و کريدور زنگزور؛ درسي که از اوکراين بايد آموخت

 

تحولات مربوط به جنگ اوکراين و حواشي نشست آلاسکا، تنها يک ماجراي اروپايي نيست. اين روند، براي بسياري از بازيگران منطقهاي بهويژه جمهوري آذربايجان، درسي بسيار مهم و تعيينکننده دارد. دولت باکو، در سالهاي اخير و بهويژه پس از پيروزي نظامي در جنگ دوم قرهباغ، رويکردي فزاينده براي گسترش نفوذ منطقهاي در پيش گرفته است. يکي از مهمترين اهداف اين سياست، پروژه موسوم به «کريدور زنگزور» است. طرحي که اگرچه در ظاهر اقتصادي و ترانزيتي معرفي ميشود، در باطن واجد پيامدهاي ژئوپليتيکي عميقي براي ايران، روسيه و حتي چين است. اين مراقبت براي دولت ايروان هم کاملا لازم است.

دولت جمهوري آذربايجان در اين مسير، بهطور روزافزون به آمريکا و متحدان غربياش نزديک شده و از حمايت ناتو و اسرائيل نيز برخوردار است. اما آنچه در ماجراي اوکراين بهروشني ديده شد، اين است که اتکاي صِرف به غرب در بازيهاي بزرگ ژئوپليتيک، همواره به زيان کشورهايي تمام ميشود که مهرههاي اين بازي و نه طراحان آن هستند.

اوکراين، عليرغم حمايتهاي گسترده غرب، اکنون بدون حضور در مذاکرات صلح، با تهديد واگذاري بخشي از خاکش روبهرو است. آمريکا زماني از «دفاع از تماميت ارضي اوکراين» سخن ميگفت، اما امروز آشکارا از «توافق صلح با واگذاري مناطقي از اين کشور» صحبت ميکند. اين همان سناريويي است که ميتواند براي جمهوري آذربايجان نيز تکرار شود. کشوري که اگر وارد تقابل مستقيم يا نيابتي با بازيگران بزرگي چون ايران، روسيه يا چين شود، نميتواند انتظار داشته باشد که آمريکا در بزنگاهها، حامي واقعياش باشد.

برخورد تاکتيکي آمريکا با متحدانش نشان ميدهد که وقتي پاي منافع بزرگتر به ميان ميآيد، هيچ تضميني براي تداوم حمايت وجود ندارد. بنابراين، باکو بايد در محاسبات راهبردي خود تجديد نظر کند، توازن را رعايت کرده و از تبديل شدن به ابزار سياست مهار در تقابل با قدرتهاي همسايه پرهيز نمايد. چرا که تکرار تجربه اوکراين، حامل خسارت هاي جدي براي اين کشور خواهد بود.

منبع: جهان نيوز

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.