اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

مسئوليت و پول از جمهوري اسلامي و کار براي مشروطة انگليسي!

* جلال محمدي- روزنامه‌نگار و پژوهشگر پيشکسوت

15:29
مسئوليت و پول از جمهوري اسلامي و کار براي مشروطة انگليسي!

با نزديک شدن به سالروز صدور فرمان تاسيس مجلس توسط مظفرالدين شاه (14 مرداد) که فرماني متفرعنانه با متني توهينآميز نسبت به ملت است و رندان انگليسيگرا در فريبي بزرگ آن را به عنوان فرمان مشروطيت جا زدهاند، برخي مقامات مشروطهگراي دولت جمهوري اسلامي، فعاليتهايي را براي تبليغ مشروطيت انگليسي آغاز، و تلاش ميکنند، نهتنها نام مشروطيت را زنده نگه
دارند.

برخي نيز در پي ايجاد مشروطة دوم هستند. جريان جديد مشروطهخواهي که سامان يابد و دين و حکومت، سياست و ديانت را از هم جدا کند! همچنان که مشروطهخواهان غربزدة عثماني (ترکيه) پس از مشروطة اول، مشروطة دوم را رقم زدند که رهاورد آن، علاوه بر الغاي خلافت، غيردينيسازي حکومت، و درنهايت فروپاشي مملکت در جنگ اول جهانيبود.

مشروطهچيهاي عثماني که عموما شيفتة غرب بودند، با تاکيد بر اصلاحات با الگوي غربي، به دنبال تحول و ترقي کشور بودند. از انقلاب فرانسه و مليگرايي اروپايي، لائيسيته و پانترکيسم (تورکچولوق) را آموختند و در نتيجة اصلاحات؛ مملکت پهناور و دولت مسلمان عثماني را به ترکيه کوچک و دولت غربگرا مبدل ساختند.

شگفت نيست که در مراحل مختلف جريان مشروطهخواهي عثمانيان غربگرا و فرنگديده، حتي ارامنه و حزب داشناکسوتيون و يهوديان نيز با مشروطهچيها همکاري کردند.

جالب است که ارامنه، داشناکسوتيون، بهاييها و مخالفان دين اسلام در جريان مشروطة ايران نيز مشارکت فعال داشتند. در منابع ارمني آمده است که «پس از تصويب همکاري با جنبش مشروطيت ايران در کنگرة حزب داشناکسوتيون، استپان زوريان معروف به رُستوم در 1907 از تفليس به تهران رفت و دربارة همکاري با کساني چون سيدحسن تقيزاده، يوسف مستشارالدوله، حسن وثوق و امينالضرب مذاکره کرد.»

نتيجة اين مذاکرات، حضور ارامنة داشناک از جمله يپرمخان در جنگ داخلي تبريز با عنوان «مجاهدان قفقازي!»، تامين سلاح مشروطهخواهان براي عملياتهاي تروريستي و جنگ، مشارکت در براندازي و...بود.

يپرم که ارمني قفقازي بود، در دولت مشروطة ايران رياست نظميه (نيروي انتظامي) را عهدهدار شد. از نخستين اقدامات او دستگيري شيخفضلالله نوري بود و اقدام ديگرش؛ حمله به پارک اتابک در 14 مرداد 1289 (سالروز صدور فرمان تاسيس مجلس!) و قتل عام مجاهدان آذربايجاني توسط سربازان دولتي و بختياريها و زخميکردن ستارخان.

اين همان مشروطة غيرمشروعه، يا مشروطة انگليسي است که با ارمني و يهود و بهايي متحد ميشود تا مجتهد بزرگي را که جرم او، طرح شعار مشروطة اسلامي بود به دار آويزد!

در تبريز نيز اغلب بازار گراميداشت مشروطهخواهان انگليسي و تروريستهاي انجمن غيبي تبريز، امثال محمدعلي تربيت، علي مسيو، حسن رشديه و...گرم بوده و در حرکتي ارتجاعي تلاش کردهاند با نامگذاريهايي مثل بازار مشروطه، پارک مشروطه، خانة مشروطيت و...مشروطه را مثلا احيا کنند، حال آنکه ملت ايران و تبريز در تکامل تاريخي خود و با انقلاب اسلامي و قيام 29 بهمن، از روي نعش جنبش و پادشاهي مشروطه عبور کرده است.

در تاريخ، دو قيام بزرگ مبداء تحولات در ايران بودهاست: نهضت صفويه (تشکيل حکومت وحدت ملي شيعه و يکپارچگي ايران)، و نهضت امام خميني (تغيير نظام خودکامة موروثي پادشاهي به نظام مردمسالاري ديني) . اما مشروطهبازاني که از قِبل انقلاب اسلامي به مسئوليت رسيدهاند، مشروطه را مبداء تحولات سياسي و...معرفي ميکنند! تحولي که در آن به جاي احمدشاه و محمدشاه، رضاشاه و محمدرضاشاه نشسته است!

اخيرا يک مسئول سياسي در جلسة هماهنگي گراميداشت مشروطيت در تبريز افاضه فرمود که: «مشروطه مبدا تحولات سياسي، اجتماعي و فرهنگي ايران طي 120 سال اخير و سرفصلي براي توسعه ايران است که تاريخ معاصر کشورمان به پيش و پس از آن تقسيم مي‌‌شود.»!!

مشروطيتي که مجتهد و مرجع بزرگ و رهبر مشروطة اسلامي را به دار آويخت، در يک قلم 300 مجاهد آذري را به دستور يپرم ارمني در پارک اتابک تهران قتل عام کرد، رضاخان را که برگزيدة انگليس بود، به پادشاهي برکشيد، فعالانش از تقيزاده و کسروي و تربيت و علي هيئت و... همه به خدمت رضاخان درآمدند، مبداء کدام تحول است؟

ما به عبرتهاي مشروطيت نيازمنديم که چگونه جرياني با حمايت انگليس و با شعار اصلاح و ترقي و قانون (يک کلمه)، ايران را پنجاه سال در محاق استبداد داخلي و استعمار غرب فرو برد.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.