اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

مسير پيشرفت صنعت موشکي ايران به روايت شهيد حاجي‌زاده

- بخش اول

حضرت آيت‌الله خامنه‌اي رهبر معظم انقلاب اسلامي و فرمانده کل قوا در سومين پيام تلويزيوني در پي تهاجم رژيم صهيوني با تبريک به ملّت بزرگ ايران براي پيروزي در اين نبرد تأکيد کردند:

مسير پيشرفت صنعت موشکي ايران به روايت شهيد حاجي‌زاده

رژيم صهيوني با آن همه هياهو، با آن همه ادّعا، در زير ضربات جمهوري اسلامي تقريباً از پا درآمد و له شد. فکر اينکه چنين ضرباتي از سوي جمهوري اسلامي ممکن است بر رژيم وارد بشود، در ذهن آنها و مخيّلهي آنها خطور نميکرد و اتّفاق افتاد. خدا را سپاس ميگزاريم که به نيروهاي مسلّح ما کمک کرد، توانستند از دفاع چندلايهي پيشرفتهي آنها عبور کنند و بسياري از مناطق شهري و نظامي آنها را زير فشار موشکهاي خودشان و با تهاجم قويّ سلاح پيشرفتهي خودشان با خاک يکسان کنند! اين يکي از بزرگترين نعمتهاي الهي است.

به همين مناسبت رسانهي KHAMENEI.IR در پروندهي «روايت فتح» که به تحليل کلان پيروزي جمهوري اسلامي ايران در نبرد تحميلي 12 روزه اخير با رژيم صهيونيستي ميپردازد، اقدام به انتشار گفتوگويي منتشرنشده با سردار شهيد حاجيزاده، فرمانده فقيد نيروي هوافضاي سپاه پيرامون نقش فرماندهي کل قوا در رشد و پيشرفت قدرت موشکي ايران، کرده است.

متن اين گفتوگو که در سال 1400 به همّت نمايندگي مشهد دفتر حفظونشرآثار حضرت آيتالله خامنهاي اخذ شده، به شرح زير است:

 

براي شروع گفتوگو و به عنوان اولين سؤال، لطفاً تشريح بفرماييد که فرماندهي کل قوا در جمهوري اسلامي ايران چه جايگاهي دارد؟

 

فرماندهي کل قوا در حوزهي نظامي و دفاعي نظام جمهوري اسلامي واقعاً ابعاد گستردهاي دارد. حالا در اين سالها شايد به حوزههاي تسليحاتي و ساخت سلاح يک اشارهي محدودي شده باشد، ولي بهنظر من ابعاد گستردهاي دارد و اينها قابل شمارش است. يعني اينطور نيست که مثلاً يک قضاوت کلي انسان بخواهد بکند، بلکه اينها همه سند دارد.

تأثير حضور حضرت آقا در هشت سال دفاع مقدس، تا آنجايي که امام راحل اجازه دادند، قابل توجه بود، چون مدتهاي طولاني ايشان اجازه پيدا نکردند. نقش ايشان در امور نظامي در سه دههي اخير، بعد از رحلت امام تعيينکننده بود. يکي از علتهاي آن شايد بحث دشمنشناسي حضرت آقا و شمّ اطلاعاتي ايشان بود. ما در سه دههي اخير از توطئههاي بزرگي جستيم و از تلههايي که دشمن سر راه نظام ما قرار داده بود، توانستيم بهسلامت عبور کنيم. در تکتک اين موارد، نقش مقام معظّم رهبري و تدابير ايشان کاملاً روشن است.

 

نقش ايشان در مديريت بحرانها و عبور کشور از تلههاي امنيتي و نظامي چگونه بوده؟ ميتوانيد نمونههايي ذکر کنيد؟

 

من چند نمونه را عرض ميکنم، مثلاً در بحث آزادسازي کويت در جنگ اول، خيليها از داخل کشور آمدند و گفتند که صدام الان ديگر نقش خالد بن وليد را دارد و ما الان بايد بياييم کنار صدام قرار بگيريم و با آمريکا بجنگيم. خيلي از افرادي که آن روز مسئوليت داشتند، آمدند اين حرف را زدند. تنها کسي که تشخيص داد اين تله است و دو طرف اين جبهه گروههاي باطل هستند، يعني يک طرف آمريکا و اروپا و کشورهاي غربي، يک طرف هم صدام، حضرت آقا بودند که اجازه ندادند کشور و نيروهاي مسلح در اين تله گرفتار شوند.

يا در جنگ افغانستان و در اين 30 سال اخير از اين موارد زياد داشتيم که ورود به اين عرصهها يک تله بود براي کشور. اين بهخاطر آن شمّ اطلاعاتي و بينش و فهم حضرت آقا بهعنوان فرمانده کل قواست، چون بههر حال مديريت ايشان فقط مديريت عمومي نيست، بلکه بايد تسلط داشته باشند، تخصص داشته باشند و در همهي ابعاد ما ديديم که واقعاً اين را دارند. و در جمع فرماندهان مسلط و عاليرتبه، خوب وارد بحث ميشوند و منطقي که دارند نشان ميدهد که مسلط هستند و در خيلي از جاها کشور را نجات دادهاند.

شما نگاه بکنيد الان در اطراف ما، در منطقهي غرب آسيا، کشورها واقعاً فشل شدهاند، حکومتها تضعيف شده، ارتشها از بين رفته، ناامنيها زياد شده، بههمريختگي فراوان شده است. اينها طرحهاي آمريکا، انگليس، رژيم صهيونيستي و غربيها بوده که اين منطقه بايد بههم بريزد. هدف اصليشان هم ايران بوده است. خب ميبينيد که الان وضعيت عراق چگونه شده، وضعيت افغانستان را همين روزها ببينيد، وضعيت سوريه را ببينيد، هرچند ايران ورود کرد، کمک کرد، ولي بالاخره آنجا ارتش را تضعيف کردند، کشور را منهدم کردند.

در بعضي جاها که بايد ورود ميکرديم، باز عدهاي ميگفتند نه، نبايد ورود بکنيم. مثلاً موقعي که گروههاي تکفيري و داعش در سوريه و عراق ورود کردند و آنجا را اشغال کردند، خيليها ميگفتند به ما چه ربطي دارد، ما براي چه بايد خودمان را درگير بکنيم. اينجا اتفاقاً بهصورت قاطع، مقام معظّم رهبري دستور دادند که نه، بايد ورود بکنيم و برويم. امروز که از اين قضيه سالها ميگذرد، قضاوت کردن خيلي راحت شده است. امروز راجع به جنگ کويت، بحث افغانستان و تلههايي که دشمن براي ما درست کرده بود، خيلي راحت ميتوان حرف زد. ولي ببينيد آن روز حضرت آقا اين تصميمات را گرفتند، تصميم گرفتند که ما بايد در حوزهي جنگ سوريه ورود بکنيم، چون اگر آنجا نميجنگيديم، بايد در تهران ميجنگيديم، در کرمانشاه بايد ميجنگيديم، در همدان بايد ميجنگيديم. يعني يکجا بايد ورود ميکرديم، يکجا نبايد ورود ميکرديم. راهبري و مديريت مقام معظّم رهبري بود که اين اتفاق افتاد. بهنظر من اين يک مسئلهي خيلي مهمي است که خودش جاي بحث دارد.

حوزهي دوم اين است که الان نيروهاي مسلح ما، نيروهاي نظامي ما ــ هم ارتشي، هم سپاهي، هم بسيجي ــ يک روحيهي سلحشوري و شجاعت و ظلمستيزي دارند. اينکه در مقابل فلان ارتش ممکن است شکست بخورند، اصلاً چنين احساسي ندارند. احساس قدرت ميکنند، قوي هستند. اينها ناشي از تربيتي است که اينها در دوران بعد از پيروزي انقلاب و بهويژه در اين سه دههي اخير، پيدا کردند.

 

تربيت روحي و اعتقادي نيروهاي مسلح در اين سالها چه نسبتي با رهبر انقلاب داشته و چگونه انجام شده؟

 

ما در زمان هشت سال جنگ، روبهرويمان صدام بود. ولي بعد از آن بحث آمريکا مطرح شد، تهديدهاي غربيها بود، خب يک نگرانيهايي بود که بالاخره ما که قدرتمان به اندازهي آنها نيست. ولي الان رزمندگان ما، نيروهاي ما، با شجاعت در کليهي سطوح احساس اين را ندارند که ممکن است ما در مقابل کسي کم بياوريم. امروز همه اقرار ميکنند که نيروهاي مسلح ايران، سپاه ايران، ارتش ايران، مجموعاً قوياند.

اين تربيت چطور اتفاق افتاده؟ در طي اين سه دههي اخير، کليهي برنامههاي مربوط به نيروهاي مسلح، برنامههاي آموزشي، برنامههاي تربيتي، مراسماتي که داريم، جلساتي که بهصورت هفتگي و مستمر مقام معظّم رهبري با فرماندهان دارند، يعني اين جلسات ثابت است، ممکن است اضافه بشود ولي کمتر نميشود، يعني حداقل يک جلسه در هفته؛ اصلاً يک روز را اختصاص دادند به نظاميان. اين کارهاي مستمر حضرت آقا، اين تربيت را در نيروها بهوجود آورده، اين آمادگي را بهوجود آورده است. اينها ديگر بحث سلاح و ابزار و اينها نيست، اينها جنبهي روحي دارد، جنبهي اعتقادي دارد، جنبهي تربيتي دارد. اين هم يک جنبه از کارهايي بوده که توسط حضرت آقا انجام شده و الان مطالبي که ايشان در اين حوزه دارند، ميتوان کتابها از آن چاپ کرد و مطالب پرمغز و عميقي است.

 

نقش رهبر انقلاب در مسير خودکفايي و بوميسازي تسليحات چه بوده و چه تصميمات سرنوشتسازي اتخاذ شده؟

 

حضرت آقا در حوزهي تسليحاتي در اين سالهاي بعد از جنگ ترغيب کردند به خودکفايي، به بوميسازي، به روي پاي خود ايستادن. ولي اينکه چه مسيري را برويم، چه سلاحي را بومي بکنيم، چگونه اين کار را بکنيم، اين يک نکتهي مهمي است. دو تا کار اتفاق افتاده: يکي اينکه بگوييم ما ميتوانيم و بهسمت توانمندي تسليحاتي برويم، و ديگر اينکه جهت را هم درست انتخاب بکنيم.

در اين سي سال اخير، حالا از سال 1363 شايد شروع شد، بهويژه در حوزهي موشکي، ميبينيم که در سالهاي مختلف اين تأکيدات وجود دارد. اگر ميرفتيم سراغ مسيري که دنيا رفته، دنيا عمدتاً ــ شرق و غرب دنيا ــ براي سلاح تهاجمي دنبال هواپيما رفته و الان به هواپيماي مثلاً نسل 5 رسيده است و ما احتمالاً در نسل 3 همچنان در حال تلاش و تقلا بوديم که جلو برويم. يعني چه؟ يعني هر کاري ميکرديم، پشت سر آنها بوديم، پنجاه سال فاصله داشتيم. ما آمديم بهجاي اينکه پشت سر دشمن حرکت کنيم و هيچوقت هم به آن نرسيم، مسيري را انتخاب کرديم که الان در مقابلشان درآمديم و درست است که در اين سالها تهديدات را ديديم، تهديدمحور دنبال کرديم اما امکاني را پيگيري کرديم که بشود تهديدات را پاسخ داد. در بسياري اوقات، حداقل در اين دههي اخير، هدفمحور حرکت کرديم، يعني دنبال مسائلي بوديم، دنبال تسليحاتي بوديم، دنبال امکاناتي بوديم که از يک نقطهاي بتوانيم موفقيتي بهدست بياوريم که تمام توانمنديهاي دشمن را ناکارآمد بکند. نقش مديريت مقام معظّم رهبري در اين حوزه واقعاً دقيق و اثرش، اثر بيبديلي بوده است.

در بعضي از جاها ميبينيم تصميماتي که رهبر انقلاب ميگيرند، ورودي که ميکنند، شايد بگويم مسير تاريخ نظامي ما را تغيير ميدهند. ريلگذارياي که ميکنند خيلي تأثيرگذار است. من به چند نمونه اشاره ميکنم:

در سال 1363 تعداد محدودي موشک به ما دادند. نظام آمد تصميم گرفت از اين تعداد محدود، دو فروندش را بگذارند براي مهندسي معکوس. مثلاً 30 فروند موشک از ليبي گرفتيم که دو فروندش را گذاشتيم براي ساخت و توليد. اين طي دو سال اتفاق افتاد، يعني هيچوقت موجودي ما از هفت، هشت فروند تجاوز نکرد. يعني اگر موشک ميآمد چون جنگ بود و درگير بوديم، ميزديم. حالا شما از هفت، هشت فروند، دو تايش را هم جدا کني، ببري براي مهندسي معکوس! اين تصميم خيلي سختي بود.

من يادم هست در يک جلسهاي خود حضرت آقا ــ آن زمان رئيسجمهور بودند ــ آمدند يک محلي بود که تحقيقات را بچههاي وزارت سپاه آن روز آنجا شروع کرده بودند و حضرت آقا بازديدي داشتند. آن موقع يک جلسهاي داشتيم. آقا نگران بودند که چرا اينها را اينقدر وسواس بهخرج ميدهيد، زود باز نميکنيد، دمونتاژ نميکنيد، چرا شروع نميکنيد، چرا نگران هستيد. حتي به شوخي هم فرمودند که اينها را اگر زودتر باز نکنيد، ممکن است بيايند ببرند، اينها را هم شليک کنند و دستتان خالي بشود! حضرت آقا اهميت تحقيق، بوميسازي و توليد داخل را خيلي مهم و برجسته ميدانستند. در همان سالها، کلنگ ساخت کارخانهي موشکي را حضرت آقا آن روز آمدند زدند، فيلمهايش هم هست. اين يعني چه؟ يعني اهميت دادن به اين موضوع از همان دوره، از همان سالها بوده است.

لذا اين کار شروع شد، آن هم در دوران جنگ. ولي اين يک کار طولاني، سخت و پيچيدهاي در حوزهي موشکي و خيلي از بخشها بود چون زيرساختهاي اوليه را نداشتيم. الان ممکن است تصميم بگيريم چيزي را بسازيم، خب اجزائش توليد شده، تهيه ميکنيم و يک سيستم را طراحي ميکنيم. آن موقع، زيرمجموعهها اساساً توليد نميشد، اصلاً فناورياش در کشور نبود. ما براي اينکه به فناوري موشک برسيم، بايد چند فناوري پيشنياز را طي ميکرديم تا به آن برسيم.

در اوايل دههي 70، سال 1991 ميلادي در هنگام فروپاشي شوروي، يکباره يک وضعيتي پيش آمد که پيشنهادات خيلي خوبي به ايران شد. وضعيت اقتصادي شوروي بههم ريخته بود، فروپاشي اتفاق افتاده بود و اين کشورهايي که بعد از فروپاشي بهوجود آمده بودند، مشکل مالي داشتند. آنها آمدند گفتند که ما موشک به شما ميفروشيم، سکوي پرتاب ميفروشيم. ما موشکي را که از کرهي شمالي حدود دو و نيم ميليون دلار آن روز ميخريديم، دانهاي دو و نيم ميليون دلار! آنها گفتند دانهاي ده هزار دلار به شما ميدهيم. سکوي پرتابي که حدود دو و نيم، سه ميليون دلار شايد آن روز از کرهايها ميخريديم، که کيفيتش هم با روسها قابل مقايسه نبود، آنها گفتند با صد هزار دلار به شما ميدهيم. خب، در نيروهاي مسلح، در مجموعهي موشکي، در مجموعهي نيروي هوايي، هيچکس نهتنها با اين خريد مخالفت نکرد، بلکه همه ميگفتند عالي است، سريع برويد بخريد. در جمهوري اسلامي، يک نفر مخالفت کرد، آن هم حضرت آقا بود. خيلي از مسئولين حتي آمدند ورود کردند و گفتند که برويم حضرت آقا را توجيه و قانع کنيم. اما حضرت آقا مخالفت کردند، تا جايي که عصباني شدند و گفتند براي چه دنبال اين موضوع هستيد، چرا پيگيري ميکنيد، کسي اين موضوع را پيگيري نکند. چرا؟ چون ما از سال 1363 شروع کرده بوديم به ساخت موشک. سال 1369، 1370، 1371، يواشيواش داشت اين کار به بار مينشست. حالا آن روزهايي که داشت نتيجه ميداد، ما يکباره ميخواستيم چه کار کنيم؟ برويم تعدادي موشک آماده بخريم بياوريم. نتيجهاش چه ميشد؟ نتيجهاش اين ميشد که کار متوقف ميشد. حضرت آقا به خاطر اينکه اين کار متوقف نشود، گفتند خريد ممنوع! حتي ايشان عصباني شدند، به سر بعضي از مسئولين داد زدند، گفتند براي چه اين را دنبال ميکنيد، نکنيد اين کار را. مخالفت کردند.

 

آن تصميم سخت در مخالفت با خريد انبوه موشک در سالهاي ابتدايي چه تأثيري بر مسير صنعت موشکي ايران گذاشت؟

 

شايد آن روز، مثلاً ماها که بيستونه يا سي سال داشتيم، امثال شهيد مقدم، مثلاً ميگفتيم اي کاش آقا موافقت ميکردند، اي کاش ميتوانستيم بخريم، چرا نخريديم. آن روز، خود ماها متوجه نبوديم که اين تدبير چقدر اثرگذار است و اگر آن روز ما انتخاب مسيرمان درست نبود و تعيين مسيرمان توسط حضرت آقا صورت نميگرفت، مطمئن باشيد مسير رسيدن به موشکهاي زمين به زمين، موشکهاي دوربردتر، يا اصلاً طي نميشد يا خيلي عقبافتادگي داشتيم. چون بالاخره وقتي ميخريديد، مراحل بعد ممکن بود چيزهاي ديگر هم به تو بدهند، ولي بعد ديگر اصلاً مسير ميشد مسير خريد. مسير خريد ممکن بود تا يک حدي باز باشد، ولي بعد از يک مدت بسته ميشد، ديگر نميتوانستي بخري يا مشخصات جديد، برد جديد، ديگر نميتوانستي بخري. خب، اين خيلي تعيينکننده بود، اين مسيري که حضرت آقا ريلگذاري کردند.

 

اگر بخواهيم مقايسهاي داشته باشيم ميان وضعيت نظامي کشور در پايان دفاع مقدس و امروز، چه تفاوتهايي ديده ميشود؟

 

حالا من به شما عرض کنم، ما زماني ميتوانيم يک برآورد دقيق داشته باشيم که چه اتفاقي افتاده، چقدر پيشرفت کردهايم، که بتوانيم مقايسه بکنيم. ببينيد، آخر جنگ و قبول قطعنامه را نگاه کنيم، ببينيم کجا بوديم، و امروز که رسيديم به سال 1400، ببينيم کجاييم. نگاه بکنيم که در اين 32 سال اخير، چقدر پيشرفت کردهايم. سپاه در جنگ که وارد شده بود، چيزي نداشت، ولي آخر جنگ يکسري تجهيزات غنيمتي داشت. حداکثر توپ و تانک و خمپاره و سلاحهاي سبک و نيمهسنگين بود، سلاحي نداشتيم. ارتش هم که ده سال از انقلاب ميگذشت، هشت سالش را درگير جنگ بود، هرچه داشت يا آسيب ديده يا کاهش پيدا کرده بود و مهمتر از همه، يک فاصلهي دهساله از فناوري روز دنيا پيدا کرده بوديم. يعني در اين سالها، ما تحريم بوديم به ما چيزي نميدادند.

آن کشورهايي که ميساختند، خب پيشرفت کرده بودند، آنهايي هم که هماهنگ با غرب و شرق بودند، سلاح ميگرفتند از آنها. عراق تا روز آخر جنگ سلاح گرفت، سلاح پيشرفتهاي هم گرفت، ولي ما نتوانستيم بگيريم، به ما ندادند، ما تحريم بوديم. اين تحريم بودن، ما را عقب انداخت. پايان جنگ وضعيت نظامي ما، توان ما، تسليحات ما، از يک عقبافتادگي برخوردار بود. ما واقعاً وضعيت خوبي نداشتيم، نه ارتش، نه سپاه. امکاناتي نداشتيم، يک مشت امکانات خارجي غربي بود، يک سري هم شرقي، غنيمتي و غيره بود، که واقعاً فاصله داشتند از توانمندي روز.

خب، وقتي پايان دوران دفاع مقدس را در نظر بگيريد، ميبينيد کجا بوديم. حالا امروز ببينيد کجاييم. در اين سه دههي اخير، تحريمهاي تسليحاتيمان سختتر شده، آسان که نشد، بلکه رفتهرفته از دوران جنگ هم سختگيرتر شده. کمکي هم به ما نکردند. تحريم اقتصادي هم بوديم، حالا کم و زياد شده، ولي خب بالاخره اين تحريمهاي اقتصادي، مشکلات و فشار اقتصادي را هم داشتيم، يعني فشار ميآوردند، قيمت نفت را پايين ميآوردند، طبيعتاً نيروهاي مسلح هم آنقدري که پول نياز داشتند، هيچوقت نميتوانستند بگيرند. هميشه در مشکل بودند، يعني هم از نظر بودجه، هم از مسائل ديگر، اليماشاءالله.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.