اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

متن کتاب الهي نامه علامه حسن زاده آملي (1)

متن کتاب الهي نامه علامه حسن زاده آملي (1)

متن کتاب الهي نامه علامه حسن زاده آملي (1)

- إلهي، به حق خودت حضورم ده و از جمال آفتاب آفرينت نورم ده!

- إلهي، راز دل را نهفتن دشوار است و گفتن دشوارتر.

- إلهي، «يا مَن يعفو عن الکثير و يعطي الکثير بالقليل»، از زحمت کثرتم وا رَهان، و رحمتِ وحدتم ده!

- إلهي، سالياني ميپنداشتم که ما حافظ دين توايم، «أستغفِرُکَ اللهُمَّ !» در اين ليلة الرّغائب 1390 ه.ق. فهميدم که دين تو حافظ ماست، «ألحمدک اللهُمّ!».

- إلهي، چگونه خاموش باشم که دل در جوش و خروش است، و چگونه سخن گويم که خِرَد مدهوش و بيهوش است.

- إلهي، ما همه بيچارهايم و تنها تو چارهاي، و ما همه هيچ کارهايم و تنها تو کارهاي.

- إلهي، از پاي تا فرقم، در نور تو غرقم. «يا نورَ السموات و الأرض، أنعَمْتَ فَزِدْ!»

- لهي، شأن اين کلمةکوچک که به اين علوّ و عظمت است، پس «يا علي يا عظيم»، شأنِ متکلّمِ اين همه کلمات شگفت لاتتناهي چون خواهد بود؟

- لهي، واي بر من اگر دانشم رهزنم شود و کتابم حجابم!

- إلهي، چون تو حاضري چه جويم، و چون تو ناظري چه گويم؟

- إلهي، چگونه گويم نشناختمت که شناختمت، و چگونه گويم شناختمت که نشناختمت.

- إلهي، چون عوامل طاحونه، چشم بسته و تن خستهام؛ راه بسياري ميروم و مسافتي نميپيمايم. واي من اگر دستم نگيري و رهاييام ندهي!

- إلهي، خودت آگاهي که درياي دلم را جزر و مدّ است؛«يا باسط» بسطم ده و «يا قابض» قبضم کن!

- إلهي، دست با ادب دراز است و پاي بي ادب؛ «يا باسِطَ اليدَينِ بِالرَّحْمَة، خُذْ بيدي!»

- إلهي، بسيار کساني دعوي بندگي کردهاند و دم از ترک دنيا زدهاند، تا دنيا بديشان روي آوَرْد، جز وي همه را پشت پا زدهاند. اين بندة در معرض امتحان در نيامده شرمسار است، به حق خودت «ثَبِّتْ قلبي علي دينک!»

- إلهي، ناتوانم و در راهم و گردنههاي سخت در پيش است و رهزنهاي بسيار در کمين و بارِ گران بر دوش. يا هادي (إهدنا الصراط المستقيم* صراط الذين انعمت عليهم غير المغضوب عليهم و لا الضّالين!)

- إلهي، از روي آفتاب و ماه و ستارگان شرمندهام، از انس و جان شرمندهام، حتي از روي شيطان شرمندهام، که همه در کار خود استوارند و اين سست عهد، ناپايدار.

- إلهي، رجب بگذشت و ما از خود نگذشتيم، تو از ما بگذر!

- إلهي، عاقبت چه خواهد شد و با ابد چه بايد کرد؟

- إلهي، عارفان گويند «عَرِّفْني نَفْسَک»، اين جاهل گويد «عَرِّفني نَفْسي!»

- إلهي، اهل ادب گويند به صدرم تصرفي بفرما، اين بي ادب گويد بر بطنم دست تصرّفي نِه! 

- إلهي، در راهم؛ اگر در باره ام گويي (لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْماً)، چه کنم؟

- إلهي، آزمودم تا شکم داير، دل باير است. «يا مَن يحيي الأرض الميته» دلِ دايرم ده!

- إلهي، همه گويند خدا کو، حسن گويد جز خدا کو.

- إلهي، همه از تو دوا خواهند، و حسن از تو درد خواهد.

- إلهي، آن خواهم  که هيچ نخواهم.

- إلهي، اگر تقسيم شود به من بيش از اين که دادي نمي رسد، «فَلَکَ الْحَمد!»

- إلهي، همه گويند بده، حسن گويد بگير.

- إلهي، همه سرِ آسوده خواهند، و حسن دلِ آسوده.

- إلهي، همه آرامش خواهند، و حسن بي تابي؛ همه سامان خواهند؛ و حسن بي ساماني.

- إلهي، چون در تو مي نگرم از آنچه خوانده ام شرم دارم.

- إلهي، از من برهان توحيد خواهند، و من دليل تکثير.

- إلهي، از من پرسند توحيد يعني چه، حسن گويد تکثير يعني چه.

- إلهي، از نماز و روزه ام توبه کردم، به حق اهل نماز و روزه ات توبة اين نا اهل را بپذير!

- إلهي، به فضيلت، سينة بي کينه ام دادي، به جودت شرح صدرم عطا بفرما!

- إلهي، عقل گويد «الحَذَر الحَذَر!» عشق گويد «العَجَل العَجَل!» ضعيفِ ظَلوم و جهول کجا، و واحد قهّار کجا.

- إلهي، آن که از خوردن و خوابيدن شرم دارد، از ديگر امور چه گويد.

- إلهي، اگر چه درويشم، ولي داراتر از من کيست، که تو دارايي مني.

- إلهي، در ذاتِ خودم متحيرم تا چه رسد در ذاتِ تو.

- إلهي، نعمت سکوتم را به برکت (والله يضاعِفُ لمَن يشاء- بقره/261) أضعافِ مضاعفه گردان!

- إلهي، به لطفت دنيا را از من گرفته اي، به کرَمَت آخرت را هم از من بگير!

- إلهي، روزم را چو شبم روحاني گردان، و شبم را چون روز نوراني!

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.