روزنامه آذربايجان - تبريز در جنگ دوازدهروزه، به قول رهبر معظم انقلاب(مدّظلهالعالي) «دژ استوار ايران» بود. تمرکز دشمن از روز نخست جنگ بر حملات پيدرپي به تبريز نشان ميداد که اين شهر کهن و نخستين پايتخت تشيّع، براي دشمن اهميت بسياري دارد. از طرفي اخبار منابع خبري داخلي و خارجي، حاکي از آن بود که دولت باکو هم در تشديد حملات رژيم جنايتکار صهيونيستي به شهر تبريز دست دارد.
پرندههاي رژيم صهيونيستي از طريق مرزهاي طولاني جمهوري آذربايجان وارد حريم ايران ميشدند و به تبريز يورش ميبردند. اما تبريز و جوانان غيرتمند تبريز باز هم مانند نياکان خود در مقابل دشمن مقاومت کردند و تا آخرين نفس براي دفاع از خاک مقدس ايران عزيزمان جنگيدند تا دشمن را مجبور کردند براي آتشبس، زانو بزند.
بيترديد همة رزمندگان، از رزمندگان نهادهاي امنيتي و انتظامي تا پدافند هوايي و... در دفاع جانانه از ميهن نقش داشتند، اما در اين ميان حکايت «هوافضاي سپاه» حکايت ديگري است، حکايتي که براي روايت آن بايد کتابها نوشته شود، بهويژه از زبان رزمندگان هوافضا که بيواهمه در دل آتش بودند. آري حکايت سوختن و پروا نکردن را بايد از ققنوسها شنيد... بايد اين ققنوسها را شناخت. اما چگونه؟...
يکي از رزمندگان شاخص هوافضاي سپاه، مهدي بزرگي است، هم او که اکنون در حلقة شهيدان در جوار پروردگار خود است.
براي شناختن شخصيت نوراني اين شهيد، بر آن شديم که به ديدار خانوادة اين شهيد معظم برويم و از زبان پدر و همسر شهيد که سالها با او زيستهاند، از او بشنويم.

در يکي از روزهاي باراني آذر ماه 1404 همراه با هماهنگي مديريت عقيدتي و نظارت سازمان بسيج هنرمندان آذربايجانشرقي با جمعي از اعضاي پايگاه مقاومت بسيج طلاب شهيد آيتالله سيد محمدعلي آلهاشم حوزه علميه حضرت اميرالمومنين(ع) تبريز رهسپار خانة شهيد مهدي بزرگي شديم...
با استقبال گرم پدر معزز و خانوادة مکرم شهيد، پاي به درون خانه نهاديم.
همه مشتاق بوديم که ابتدا پدر شهيد از او برايمان بگويد.
برخي اخبار مربوط به حاج فيروزعلي بزرگي (پدر شهيد) را پيشتر در رسانهها خواندهام. وقتي خبرنگاري از مطالبات پدر شهيد پرسيده بود، پاسخ او اين بود که: «درخواست و مطالبه ما از دولت حمايت از نيروهاي مسلح کشور است تا با قدرت تمام در برابر دشمنان اين کشور ايستاده و از تماميت ارضي اين سرزمين دفاع کنند. در کشورهاي ديگر بودجه نظامي بيشتر از همه موارد در نظر گرفته ميشود در کشور ما هم ضروري است بودجه نظامي افزايش يابد تا بادقت و قدرت بيشتر جواب دشمنان داده شود.»
مهدي بزرگي، شخصيتي است که در محلة پدري و در محيط کار و مسجد و در هر جا و همه کساني که ارتباطي با او داشتهاند، از اخلاق و معنويت او سخن ميگويند. ما هم از حاج فيروزعلي خواستيم که از اخلاق مهدي، اين قهرمان عرصة جنگ برايمان بگويد.
حاج فيروزعلي ميگويد: يکي از نشانههاي مهم شخصيت و بزرگي هر کسي احترام به پدر و مادر است. اين مسئله خيلي مهم است. خداي متعال در قرآن احسان به والدين را سفارش کرده، پيغمبر و ائمة ما چهها دراينباره فرمودهاند...
مهدي خيلي به پدر و مادرش احترام ميگذاشت، مهدي از کودکي تا زمان شهادتش حتي يک بار به والدين خود بياحترامي نکرد. شايد براي بسياري تعجبآور باشد، حتي يک بار بياحترامي از او نديديم.

يک مثال ميزنم تا ببينيد رفتار مهدي چطور بود. يکوقتي من چند بار پشتسرهم به جهت کاري از خانه بيرون رفتم و آمدم و هر بار که از در وارد ميشدم، مهدي به احترام من بلند ميشد. به او گفتم که به خاطر من بلند نشود، ولي او باز هم بلند ميشد و احترام ميکرد.
در کودکي و نوجواني هم هيچ اذيتي از او نديديم. بالاخره دورة نوجواني دورهاي است که بچهها معمولا يک سري اختلافات رفتاري با پدر و مادر پيدا ميکنند. مثلاً برخي والدين درمورد پوشش و مدل موي سر و اينطور چيزها با فرزندان اختلافسليقه دارند، ولي مهدي در اينطور موارد هم خاص بود. مثلاً موهايش را با صفر ميزد.
مهدي را در کودکي به کلاس قرآن بردم. او قرآن و دانش قرائت را فرا گرفت و در اين مسير تا جايي پيش رفت که قرآن را به همکارانش ميآموخت.
از حاج فيروزعلي بزرگي دربارة برجستهترين ويژگي شخصيت شهيد ميپرسيم. ميگويد: شاخصترين ويژگي مهدي، اخلاق او بود. مهدي با همه مهربان و خوشاخلاق بود و با هيچکس اختلاف يا دشمني نداشت و همه (همکاران، اهالي محله و...) شيفتة اخلاق او بودند. روابط او با همه خوب بود و اين موجب شده بود که همه او را دوست بدارند.
اخلاق مهدي به گونهاي بود همرزمانش او را براي خود فقط فرمانده نميديدند بلکه دوست آنها بود و با آنها بسيار خوشاخلاق و خوشرفتار بود و به آنها کمک ميکرد.
مهدي با آنهمه مهرباني و خوشاخلاقي، در کار و انجام وظايف پاسداري و رزمندگي بسيار جدي بود. چهبسا در هر ماه چند بار براي مأموريت به استانهاي مختلف کشور ميرفت و وظايف محوله را انجام ميداد و هرگز سخني که حاکي از خستگي و نارضايتي باشد بر زبان نميآورد. اين ناشي از صبر و استقامت است که از ويژگيهاي مجاهدان الهي است.
حاج فيروزعلي هنگامي که ميخواهد از شهادت مهدي بزرگي برايمان بگويد، به حوادثي اشاره ميکند که براي مهدي رخ داده بود: مهدي چند بار از مرگ نجات پيدا کرده بود دو بار در زمان همهگيري ويروس کرونا که وي به اين ويروس مبتلا شده بود، اما خداي متعال او را نجات داد. يک بار يکي از دوستانش دمنوش و... آورد و تب شديدي که مهدي داشت پايين آمد و حالش بهتر شد و يک بار هم دوباره مريض شده بود در آن زمان، يک بار هم در خانه تنها بود که پريز برق اتصال داده و ايشان را برق گرفته بود که به نحوي خود را از برق جدا کرده و نجات پيدا يافته بود.
يک بار هم با ماشين خودش به مشهد ميرفتند که يک خودرو باشدت به ماشين اينها برخورد کرده بود. شدت برخورد آنقدر بود که ماشين از سمت راست جاده به سمت چپ پرت شده بود.
پدر شهيد مهدي بزرگي دربارة شهادت مهدي ميگويد: اول اين نکته را بگويم که ما از شهادت مهدي ناراحت نيستيم. مهدي با شهادت از دنيا رفت و اين يک سعادت است که موجب روسفيدي در نزد خداي متعال و حضرت سيدالشهداء(عليهالسلام) است. آنچه در دل انسان تأثير ميگذارد، ياد مهربانيها و محبتهاي و اخلاق حسنة اوست...
آن روز از هئيت به منزل ما آمديم و حوالي ساعت 1 بامداد 23 خرداد 1404 بود که به مهدي زنگ زدند. مهدي گفت که گويا آماده باش هستند و رفت.
ميدانست که شرايط جنگي هست اما به ما چيزي نگفت. ما هم مثل هميشه که گاهي آمادهباش ميدادند و ميرفت، گفتيم برميگردد. اما اين بار در پايگاه سعيدآباد به فيض شهادت نائل شد.
در ادامة جلسة ديدار، خانم دلاور همسر شهيد مهدي بزرگي که خود يک شخصيت فرهيخته و معلم است، به بيان خاطرات و ويژگيهاي شهيد پرداخت و گفت: در بزرگي شخصيت شهيد بزرگي ميتوان از فروتني و تواضع او سخن گفت. اما هرگز به دنبال آن نبود که خود را بزرگ نشان دهد. او خود را يک فردي عادي نشان ميداد. او فرمانده موشکي بود اما رفتار او طوري بود که بسياري تصور ميکردند او کارمند جهاد و يک بسيجي ساده است. هرگز فرمانده بودن خود را آشکار نميکرد. واقعاً هم بسيجي بودن را دوست داشت. واقعاً هم جهادي و مجاهد بود. ميتوان گفت که با شهادت او، فروغ شخصيت او تا اندازهاي آشکار شد.
اگر بخواهم يک ويژگي مهم از شهيد بزرگي بگويم، خلوص او بود. او کارهاي خود را با خلوص نيّت يعني براي خدا انجام ميداد. ازاينرو نيازي نداشت که کساني بينند يا بدانند که او چهکارها کرده است. او براي خدا کار ميکرد.
اما دربارة شهادت ايشان نکتهاي مهم است اينکه؛ شهادت براي او يک آرزو بود. او آرزوي شهادت داشت و خداي متعال او را به آرزوي خود رساند... او در لانچر (راهانداز) موشک به شهادت رسيد...
حجتالاسلام پويا مردمي فرمانده پايگاه مقاومت بسيج طلاب حوزه علميه حضرت اميرالمؤمنين(ع) تبريز با تبريک و تسليت شهادت مهدي بزرگي گفت: ايشان نمونه جوان تراز انقلاب اسلامي بود و بهغيراز شهادت برازنده ايشان نبود.
وي ادامه داد: افتخار بزرگي است که ايشان با شهادت رفتند و نه با مرگ طبيعي. چون همه يک روز از اين دنيا ميرويم و چه بهتر که با شهادت برويم، در آيات و روايات هست که شهيد شفاعت ميکند.
وي افزود: نقشه دشمن برهمزدن وحدت مقدس ملي و ايجاد آشوب داخل کشور هست تا مجدد حمله نظامي کند ولي به اذن الهي اين بار هم مانند گذشته شکست خواهد خورد.
در اين ديدار ابوالفضل محمدي، مدير عقيدتي و نظارت سازمان بسيج هنرمندان سپاه عاشورا با تشکر از خانوادة مکرم شهيد در اختصاص وقت براي ديدار و گفتوگوي طلاب گفت: شهداي ما در راه امام حسين(ع) حرکت ميکنند و شهادت مهدي بزرگي هم در امتداد شهداي کربلاست. همانطور که خون شهداي کربلا اسلام را زنده و حفظ کرد، خون شهيد بزرگي و شهداي دفاع مقدس، انقلاب و ايران را حفظ خواهد کرد.

وي افزود: شهادت، بهترين مرگ است و خداوند برگزيدگان خود را با شهادت ميبرد.
محمدي با اشاره به اينکه «نان حلال پدر و شير پاک مادر موجب عاقبت بهخيري است» گفت: بيشک خانواده، يکي از علل کارساز در عاقبتبهخيري فرزندان است. شهيد بزرگي واقعاً شخصيت بزرگي است و اميدوارم جامعه و جوانان ما بيشتر در پي شناخت ايشان باشند تا بتوانند مسير خود را انتخاب کنند.
وي افزود: خانوادهاي که شهيد بزرگي تشکيل داده بود خانوادة الگويي است. بعد از شهادت ايشان، حرفهايي که همسر و دختر شهيد در گفتوگو با رسانهها مطرح کردند، نشان ميداد که اين خانواده، يک خانوادة الگو است، همانطور که شهيد بزرگي يک الگوي درخشان براي چگونه زيستن است.
* ابوالفضل محمدي
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.