اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

سناريوي ساختگي زن جوان در قتل شوهر

28 اسفند سال گذشته به دنبال گزارش قتل مرد جواني در حوالي ميدان خراسان، بازپرس محسن اختياري و تيم بررسي صحنه جرم راهي محل شدند. با ورود به خانه قديمي، در طبقه دوم، داخل رختخواب با جسد مردي افغانستاني مواجه شدند که با ضربه جسمي سنگين به قتل رسيده بود.

سناريوي ساختگي زن جوان در قتل شوهر

با شروع تحقيقات، کارآگاهان دستکش خوني و چکشي در خانه مقتول پيدا کردند که سايز دستکشها زنانه بود. همچنين همسايهها صداي جر و بحث و دعواي اين زوج را شنيده بودند، بنابراين به همسر مقتول ظنين شدند و وي را بازداشت کردند.

فيروزه - همسر مقتول - اعتراف کرد به خاطر اختلافاتي که با همسرش داشته او را با ضربه چکش به قتل رسانده است.

اما در ادامه تحقيقات وي اظهاراتش را تغيير داد و سناريوي جديدي را مطرح کرد.

او اين بار مدعي شد که مردان ناشناسي شوهرش را به قتل رسانده و او و بچههايش را تهديد به قتل کردهاند.

با توجه به مدارک و شواهد به دست آمده در صحنه جرم، مشخص شد که زن جوان واقعيت را بيان نميکند، بنابراين به دستور بازپرس شعبه دوم دادسراي امور جنايي تهران، زن جوان به اداره دهم پليس آگاهي پايتخت منتقل شد و تحقيقات در اين خصوص ادامه دارد.

 

بچههايم را تهديد کردند

زن جوان افغانستاني که مدعي است مردان ناشناسي شوهرش را کشتهاند، درباره شب حادثه گفت: نزديک سحر بود که دو ضربه به در خانهمان زدند. من هم که براي سحري بيدار شده بودم، بدون اينکه شوهرم را بيدار کنم، به تصور اينکه زن همسايه است در را باز کردم. ناگهان سه مرد را ديدم که صورتهايشان را با ماسک مشکي پوشانده و کلاههاي کاپشنشان را روي سرشان کشيده بودند.

 

بعد چه اتفاقي افتاد؟

يکي از آنها جلوي دهانم را گرفت و نفر دوم داخل اتاق بچههايم رفت و بالاي سر آنها ايستاد و گفت اگر داد و فرياد کني يا حرف بزني، بچههايت زنده نميمانند. بعد مرا رها کردند و سراغ شوهرم در طبقه بالا رفتند. نميدانم چقدر طول کشيد، بعد هم برگشتند و از خانه خارج شدند.

 

چرا از اين ماجرا به پليس حرفي نزدي؟

آنها يک جسم کوچک مثل ميکروفون يا ردياب به لباسم وصل کردند و گفتند اگر به پليس خبر دهي بر ميگرديم و تو را هم ميکشيم. من از ترسم گفتم به شما پول ميدهم ولي با من و بچههايم کاري نداشته باشيد.

 

پولها را از کجا آورده بوديد؟

45 ميليون تومان سهم فروش خانهاي بود که شوهرم در افغانستان داشت و برادرش از طريق صرافي براي او فرستاده بود و 12 ميليون تومان هم مزد دست من و همسرم از کار در خياطي بود که با خودشان بردند. از ترس با بچههايم به خانه عمهام رفتيم و روز بعد به همسايهام زنگ زدم تا به خانهمان برود و او هم وقتي به خانه ما رفته بود با ديدن جسد به پليس خبر داد.

منبع: روزنامه ايران

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.