اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

خاطره جالب مقام معظم رهبري از سخنراني عربي شهيد «آيت الله مدني»

در دوران جنگ تحميلي رژيم بعث عراق عليه ايران، ائمه جمعه نيز همانند تمام اقشار ايران در جايگاه خود نقشي اثر گذار ايفا کردند. آنها گاه با حضور در مناطق جنگي به مردم جنگ‌زده و رزمندگان اسلام روحيه مي‌دادند و گاه خود سلاح به دست گرفته و به جنگ متجاوزين مي‌رفتند و يا در پشت جبهه مشغول جهاد بودند.

خاطره جالب مقام معظم رهبري از سخنراني عربي شهيد «آيت الله مدني»

آيتالله سيداسدالله مدني، امام جمعه وقت تبريز از جمله افرادي بود كه با حضور پررنگ در جبهههاي حق عليه باطل و حضور مكرر در پشت جبهه، به رزمندگان اسلام قوت قلب ميداد و آنان را به مقاومت عليه رژيم متجاوز تهييج ميكرد.

رهبر معظم انقلاب اسلامي در اين رابطه خاطره جالبي نقل ميکنند. ايشان ميفرمايند: «در ايامي كه سوسنگرد در يكي از دفعاتي كه آزاد شده بود ـ و بعد البته اشغال شد ـ بنده اهواز بودم و ميخواستم به سوسنگرد بروم. لباس نظامي به تنم بود. در اين بين ديدم كه آقاي مدني از تهران به دنبال ما به اهواز آمده بودند. گفتند: «كجا ميرويد؟ گفتم: «سوسنگرد ميرويم». گفتند: «من هم ميآيم». ايشان را هم همراه خود برداشتيم و رفتيم سوسنگرد. نماز ظهر [را] آنجا خوانديم و من قدري صحبت كردم. خوب طبعاً من فارسي حرف ميزدم و نميتوانستم نطق عربي از حفظ بكنم. بهخصوص، آنهم با لهجه عموم مردم آن منطقه. ايشان گفتند: «من با مردم حرف ميزنم؛» و منتظر نشد؛ چون بعد از اينكه من صحبت كردم جمعيت متفرق شد. ايشان رفت بين مردم و يك وقت ديدم جماعت عظيمي از زن و مرد را دور خودشان جمع كرده با لهجه عربي حرف ميزنند. يك سخنراني گرم حسابي آنجا كرد كه مردم را به هيجان آورد.»

علاوه بر آن، همواره به ديگر مناطق خوزستان هم سر ميزد و از نزديك با رزمندگان اسلام ديدار ميكرد. او با توجه به موقعيت و محبوبيتي كه در شهرهاي همدان و خرم آباد، به علت اقامت طولانيمدت خود داشت، به آن شهرها نيز سفر ميكرد و ضمن ديدار با مردم آن شهرها آنان را به مقاومت در مقابل رژيم بعث فرا ميخواند. او همواره با لباس پاسداري در جبهههاي حق عليه باطل حضور پيدا ميكرد و تأكيد مينمود كه من به اين لباس پاسداري افتخار ميكنم.

شهيد مدني همواره در شوق عزيمت به جبهههاي حق عليه باطل بود. يكي از يارانش در اين باره ميگويد: «عدهاي ميخواستند به جبهه بروند، پس از اعزام آنها، آيت الله مدني با نارحتي در حالي كه اشك در چشمانش حلقه زده بود، به خانه ميآيد. يكي از نزديكانش گفتند: «حاج آقا چرا ناراحتيد؟» ايشان ميفرمايند: «تلفن بزنيد به دفتر امام و اجازه بگيريد كه من هم با اجازه ايشان همراه بچهها به جبهه بروم». پرسيدم: «چرا حاج آقا؟» گفتند: «آخر من نميتوانم ببينم اين بچهها به جبهه ميروند، آنان ميجنگند و من نروم بجنگم. خوب من پير شدهام، اگر من گذشت اين بچهها و ايثار آنها را نداشته باشم واي برحال من»

آيتالله مدني در پشت جبهه نيز با اقداماتش به رزمندگان اسلام قوت قلب ميداد. احترام به رزمندگان اسلام تا آنجا بود که دست آنان را ـ بهعنوان نماينده امام ـ ميبوسيد. يكي از ياران او نقل ميكند كه آيتالله مدني در ديدار با يكي از رزمندگان اسلام كه با توپ ضدهوايي، يكي از هواپيماهاي رژيم بعث را در فضاي تبريز سرنگون كرده بود، به عنوان نماينده امام بوسه بر دستانش زد و كمال تواضع خود را نشان داد و فرمود: «شما با اين دستتان از اسلام و ميهن دفاع كرده و هواپيماي كفر را سرنگون ساختهايد و من بهعنوان نماينده امام اين دستتان را ميبوسم».

يكي ديگر از خاطرات يارانش از او مربوط به محاصره سوسنگرد بود. در محاصره سوسنگرد كه او با فرماندهان اسلام چون شهيد علي تجلايي ارتباط داشت و درخواست رزمندگان اسلام را به امام منعكس ميكرد، جمعي از رزمندگان اسلام كه مظلومانه و مردانه از سوسنگرد دفاع ميكردند، ميبينند كه حلقه محاصره شهر تنگتر ميشود؛ اما نيروهاي تحت فرماندهي بنيصدر كاري انجام نميدهند.

آنان بلافاصله موضوع را با آيتالله مدني در ميان ميگذارند. آيتالله مدني بيدرنگ نزد امام شتافته و چارهاي طلبيد كه امام بلافاصله با قاطعيت، دستور شكسته شدن محاصره سوسنگرد را صادر كردند.

پس از پيروزي رزمندگان اسلام، آيتالله مدني به آن منطقه رفتند و اين كار به مذاق بنيصدر خوش نيامد و زبان به تمسخر آيتالله مدني گشود؛ ولي شهيد مدني نه تنها چيزي نگفت، بلكه سكوت كرد، ولي در جمع يارانش خصوصي گفت: «اين مرد به جهت مخالفت با امام زمانش سرنگون ميشود.»

منبع: خبرگزاري فارس

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.