خارجي‌ها سر سفره نفت ايران

سرانجام باشگاه پرسپوليس مشکل مالياتي که در قرارداد بوژيدار رادوشوويچ بود را تمام و کمال و با پرداخت ده ميليارد تومان ديگر، حل کرد!

به گزارش تابناک ورزشي، گلر بي‌کيفيت و معمولي کروات که برانکو ايوانکوويچ به باشگاه پرسپوليس آورده بود، اينقدر از سرخ‌ها پول چاپيد که براي بقيه زندگي خودش و نسل‌هاي بعدش کافي است.

سرانجام ماليات قرارداد نجومي رادوشويچ هم به حساب اداره ماليات واريز شد تا پرونده بدهي به اين بازيکن سمج و جنجالي که ديگر به فحش‌هاي چاله ميداني در ايران هم آشنا شده بود، بسته شود.

بازيکني که چند فصل با کمترين دقايق بازي فقط تمرين نمود و در بهترين نقاط تهران زندگي کرد. او در خوابش هم نمي‌ديد که يک ميليون يورو در جايي از فوتبال دنيا آن هم خاورميانه دستمزد بگيرد؛ اما محمدحسن انصاري‌فرد اين رويا را براي او به حقيقت تبديل کرد و البته بعيد است همه ماجرا بدون مسائل پشت پرده و به اين سادگي باشد.

اين تنها امضاي مشکوک انصاري‌فرد نبود؛ غير از ماجراي کت‌وشلوارهاي لاکچري از جيب باشگاه دولتي، قرارداد عجيب آنتوني استوکس کلاهبردار ايرلندي هم توسط محمدحسن انصاري‌فرد امضا شده بود.

اما در مورد رادوشويچ؛ غير از سطح فني اين دروازه‌بان که در حد گلرهاي معمولي ليگ برتر ايران هم نبود و توسط هموطنش برانکو به پرسپوليس تحميل شد، شيوه زيرکانه جذب محبوبيت توسط او بود که با نشان دادن تعصب کذايي، رگ خواب هواداران ايراني را با پست‌هاي آنچناني در کانال‌هاي تلگرامي پولکي پيدا کرده بود تا تمديد قرارداد با او کمترين مخالفت را به خود جلب کند. برانکو غير از او، بوديمير ديگر هموطنش را هم در خط حمله سرخ‌ها به کار گرفت که فقط يکي دو گل زد و پولي خارق‌العاده گرفت و رفت. ماجراي اوکرايني ها هم هنوز فراموش نشده است که در سطح ليگ دسته دوم ايران هم نبودند اما کميسيون قراردادشان به اين حرف هاي فني اولويت داشت.

پيش از اين، پرسپوليس برگه مفاصا حساب مالياتي رادو را به اين بازيکن و وکيلش ارسال کرده بود اما آنها در اقدامي عجيب، اين برگه را قبول نکرده بودند و اعلام رضايت به فيفا را منوط به ارائه فيش پرداخت بانکي کرده بودند.

باشگاه پرسپوليس پس از پرداخت ماليات رادوشويچ فيش‌هاي واريزي را براي وکيل اين بازيکن فرستاد؛ اين نشان مي‌دهد فردي از داخل پرسپوليس اطلاعات کامل و دقيقي در اختيار گلر بنجل کروات قرار مي‌داد.

متاسفانه فوتبال ورشکسته دولتي ايران را يک بار ديگر از گوشت تن خود جدا کرد و بابت قرارداد اشتباه که اصلا وجود فساد در آن بعيد نيست، به يک عامل خارجي داد. پولي که بايد به پرداخت حقوق و دستمزد بازيکنان و مربيان تيم از بزرگسالان تا رده‌هاي پايه اختصاص يابد، به جيب دلالان و واسطه‌هايي مي‌رود که تا داخل اتاق مديرعاملي تيم‌هاي دولتي پيشروي کرده‌اند.

از اين دست محکوميت هاي تلخ و زهرماري که از جيب مردم و بيت‌المال در فوتبال ايران به اجنبي پرداخت شده، کم نبوده است.

همين امسال بود که ديگر باشگاه دولتي پايتخت براي تسويه قرارداد دوساله‌اي که فقط يک‌چهارم آن اجرا شده بود، براي يکي دوماه تاخير در پرداخت، بيش از يک و نيم ميليون يورو جريمه و تنبيه و مجبور شد که رقم کل دوسال قرارداد استراماچوني را با سود بانکي‌اش به حساب اين ايتاليايي فرصت طلب و وکيلش بريزد.

پولي که نفس استقلال را گرفت و مهمتر آنکه اين باشگاه و هوادارانش را براي دومين فصل پياپي از ليگ قهرمانان آسيا محروم کرد!

اين قصه در سرخابي‌ها سر دراز دارد؛ برخي مديران عامل دلال‌دوست اين دو تيم، دو دهه است که سوراخ دعا را خوب پيدا کرده‌اند و پاي برگه‌هايي را امضا مي‌زنند که مي‌دانند چندماه بعد به سند شکايت از باشگاه بدل مي‌شود و چند صد هزار يورو از منابع ارزي کشور را با خود مي‌برد.

اينکه پشت پرده اين پول بين چه افرادي تقسيم مي‌شود و به حساب چه کساني برمي‌گردد را نمي‌توان بدون ابزار اطلاعاتي و ورود نهادهاي امنيتي متوجه شد که آن هم گويا فعلا در اولويت اين مراجع نيست و شايد ولخرجي‌ها و فسادهاي فوتبال را نسبت به بسياري از مفسده دولتي، رقم درشتي نمي‌دانند که ورود کنند!

هنوز خبرنگاران ورزشي ماجراي قرارداد حيرت‌انگيز مانوئل ژوزه پرتغالي در زمان مديريت سردار محمد رويانيان با پرسپوليس را از ياد نبرده‌اند که با جهش نرخ ارز در آن مقطع، نزديک بود باشگاه را به انحلال بکشد و تا يوروي آخرش از جيب مردم تسويه شد.

پرونده اي که چندسال ادامه داشت و پيرمرد لجوج، پوست پرسپوليس را براي امضا رويانيان کَند؛ البته اين تنها شاهکار اين سردار نيروي انتظامي نبود و ...

سياهه خارجي‌هاي استقلال و پرسپوليس که طي دو دهه اخير اين دو باشگاه را بدون کمترين بازدهي تيغيدند و چندصد هزار دلار و يورو به جيب زدند، آنقدر طولاني شده که حسابش از دست نهادهاي نظارتي در رفته و گويا به يک روال در فوتبال و مديران بي‌کفايتش تبديل شده است.

نويسنده: بهنام شريفي