روايت زير كه بنا بر قولى شأن نزول آيه «و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة»(1)مىباشد، جلوهاى از ايثار حضرت زهرا(س) در زمينه پذيرايى و گراميداشت مهمان است:
ايثار در مهمانى
روايت زير كه بنا بر قولى شأن نزول آيه «و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة»(1)مىباشد، جلوهاى از ايثار حضرت زهرا(س) در زمينه پذيرايى و گراميداشت مهمان است:
مردى خدمت نبى اكرم(ص) رسيد و اظهار گرسنگى نمود. پيامبر او را به خانه همسران خود راهنمايى كرد تا از او پذيرايى كند. آنها گفتند: در خانه، جز آب چيز ديگرى نداريم. رسول خدا(ص) رو به اصحاب خود كرد و فرمود: چه كسى اين مهمان را به خانه خود مىپذيرد؟ على(ع) فرمود: من او را به خانه مىبرم. هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. اميرالمؤمنين آمدن ميهمان را به همسرش، فاطمه زهرا(س) اطلاع داد و از وضع غذاى خانه جويا شد. حضرت فاطمه(س) جواب داد: قدرى خوراك به اندازه بچهها موجود است، ولى مهمان را بر خود مقدم مىداريم. حضرت على(ع) فرمود: شما بچهها را خواب كن. من نيز چراغ خانه را خاموش مىكنم.
گويا على(ع) مىخواهد مهمان به واسطه تاريكى شب، متوجه كمى غذا نشود و با خيال راحت غذا بخورد. اميرالمؤمنان(ع) بر سر سفره نشست اما از آن غذا نخورد و مهمان نيز بر اثر تاريكى متوجه غذا نخوردن آن حضرت نشد. به هر صورت، آن شب سپرى شد و مهمان از خوراك خانه على(ع) بهرهمند شد ليكن اهل خانه با گرسنگى شب را صبح كردند. آن هنگام آيه مزبور نازل شد.(2 )
ايثار فقط براى خدا
نذر يعنى واجب كردن چيزى بر نفس خود در برابر تحقق خواسته، هدف يا آرزويى كه انسان دارد. در واقع، چنين شخصى چيزى را از خدا مىخواهد و در برابر، فديهاى از قبيل قربانى، اهداى پول، انجام حج، ساختن بنا، گرفتن روزه و غيره مىپردازد.
نذر، ريشه قرآنى دارد. خداوند در سوره آلعمران از همسر عمران نام برده كه نذر كرد خداوند به او فرزندى عطا كند تا او را از قيد كار و مسؤوليت خانه آزاد كرده و به خدمتگزارى معبد بگمارد.(3 )
بر اين اساس، پيامبر اكرم(ص) هنگام بيمارى امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به عيادت آنها آمده و به اميرالمؤمنين على(ع) پيشنهاد كردند كه براى شفاى فرزندانشان نذر كنند روزه بگيرند. از اينرو، حضرت على(ع) و فاطمه زهرا(س) و فضه نذر كردند كه هر يك سه روز روزه بگيرند و بدين وسيله شكر نعمت سلامتى آن دو امام همام آورند. طولى نكشيد كه حال آنها خوب شد. در اين هنگام، در خانه امير مؤمنان على(ع) چيزى براى خوردن يافت نمىشد. به همين خاطر، آن حضرت مقدارى جو قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) پس از آسياب كردن جو، يك سوم آن را براى پختن آماده كرد. نان پخته شد. تعداد آنها از پنج عدد تجاوز نمىكرد. هر سه، روز اول را روزه گرفتند. على(ع) پس از پايان نماز به امامت رسول خدا(ص) به خانه برگشت. اينك سفره غذا در حالى كه طعام اول و آخرش نان و نمك است، آماده پذيرايى از بهترين خلق خداست. آنها آماده افطار مىشوند، اما هنوز شروع به افطار نكردهاند كه صداى كوبه در بلند مىشود. طنين صدا خود با اهل خانه سخن مىگويد. آرى، صدا صداى فقيرى است كه تقاضاى غذا دارد. اميرالمؤمنين على(ع) صداى را كه شنيد، خطاب به دختر رسول خدا(ص) چنين فرمود:
فاطمه جان! اى بزرگوار اهل يقين.
اى دختر بهترين خلق روى زمين!
آيا به بيچارهاى كه دست نياز به در خانهات آورده، نظر دارى؟
به خدا شكوه مىكند و حاجت مىطلبد.
با گرسنگى و غم به سوى ما آمده است.
تمام امور در دست خداست و همه خوبيها از او نشأت مىگيرد.
بهشت دلپذير به شما وعده مىدهد؛ همان بهشتى كه بر بخيل حرام است.
حضرت زهرا(س) در جواب فرمود:
به آن گرسنه خوراك مىدهم و به سير شدن او اميدوارم.
براستى كه حق براى نيكان است.
به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.
آن شب، همگى سهم خود را به فقير دادند و با آب افطار كردند. روز دوم را روزه گرفتند. در آن روز، فاطمه زهرا(س) بخش ديگرى از جو را آسيا و سپس خمير كرد. نان پخته شد و روز به سر آمد. وقت افطار رسيد. در اين ميان، كودكى در زد، گفت: سلام خدا بر شما اهل بيت محمد(ص)! من يتيم و گرسنهام. پدرم از مهاجرين بود و در جنگ شهيد شد. از آنچه خدا به شما روزى داده به من دهيد، تا خدا نيز در بهشت به شما عوض دهد.
حضرت على(ع) فرمود:
فاطمه دختر بزرگوارى چون پيامبر(ص) است كه تنگ نظر نيست.
در حالى كه خدا غذاى يتيم را به ما داده
و هر كس بخشش كند براى او خواهد ماند و آب و غذاى بهشتى به او داده مىشود.
حضرت زهرا(س) در پاسخ به دعوت همسرش اين گونه سرود:
«حتما او را بر فرزندانم مقدم مىدارم و او را سير مىكنم.»
«زيرا آنها كه گرسنهاند بچههاى منند.»
اين بار هم مثل شب قبل، تمام اهل خانه خوراك خود را به يتيم دادند. روز سوم نيز باقيمانده جو را خمير كرده و پختند و هنگام افطار، اسيرى آمد و از آنها تقاضاى غذا كرد.
امير مؤمنان فرمود: فاطمه دختر پيامبرى است كه سرور تمام انبياست.
فاطمهجان! بر اين اسير گرفتار، منت بگذار؛ هر كس امروز كار خيرى انجام دهد و بذر آن را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد كرد.
حضرت صديقه طاهره فرمود: كف دستهايم تا آرنج تاول زده است.
به خدا قسم بچه هايم گرسنهاند و پدر آنها در كارهاى خير پيشگام است.
آنگاه همگى غذاى خود را به اسير دادند.
فرداى روز سوم، اميرالمؤمنين على(ع) با دو فرزندش بر پيامبر وارد شد. بچهها از شدت ضعف و گرسنگى چون جوجه مىلرزيدند. پيامبر(ص) چون آنها را ديد پرسيد:
«دخترم فاطمه كجاست؟»
حضرت على(ع) پاسخ داد: در محراب عبادت است. پيامبر(ص) برخاست و به خانه فاطمه(س) آمد و او را در حالى ديد كه آثار گرسنگى در چهرهاش نمايان و چشمهايش به گودى فرو رفته بود. رسول خدا(ص) بىتاب شده، فرمود: خدايا، بچههاى پيامبرت از گرسنگى مىميرند؟
جبرئيل فرود آمد و آيه نذر را قرائت نمود:
... و يطمعون الطعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا، انّما نطعمكم لوجه اللّه لا نريد منكم جزاءً و لا شكورا. انّا نخاف من ربّنا يوما عبوسا قمطريرا ...(4 )
و غذا را در عين دوست داشتنش، به مسکين و يتيم و اسير انفاق مي کنند. (
[و مي گويند:] ما شما را فقط براي خشنودي خدا اطعام مي کنيم و انتظار هيچ پاداش و سپاسي را از شما نداريم. (
ما از پروردگارمان در روزي که روز عبوس و بسيار هولناکي است مي ترسيم. (
ولايت، كوثر پاكى و نور
ولايت به منزله دژ استوارى است كه ساكنان خود را از هر گونه نفوذ دشمن ايمن مىسازد و به مثابه واكسينهاى است كه جان فرد و جامعه را در برابر ويروس فساد حفظ مىكند و چون چشمهسار زلالى است كه هر كس خود را در آن شستشو دهد، غبار گناه از آينه دل او پاك مىشود. چنين كسى مىتواند شيطان را از وجود خود براند و او را در انجام نقشههايى كه مىكشد ناكام گرداند.
زهرا مادر امت است؛ او كه تجلى نور خداست، چگونه ممكن است فرزندانش در ظلمت باشند؟! او پاكدامن است، آيا مىشود دامن فرزندانش آلوده باشد؟! او تزكيه شده است، آيا شايسته است كه رهروانش در جهت اهداف شياطين و استكبار قدم بردارند؟! او يكپارچه عصمت است، چگونه مىتوان تصور كرد كه پيروانش پرده عصمت را دريده باشند و لگام نفس را رها كنند؟! مگر نه اين است كه او به حداقل زندگى اكتفا كرد؟ آيا اين دردها براى آن حضرت قابل تحمل است؟ اگر او به درگاه خدا ناله كند و به پروردگار خويش شكوه برد، خدايش چگونه تازيانه بلا بر پيكر جامعه ما خواهد
نواخت؟!
حضرت فاطمه(س) مربى زنان و مردان است، او سازندگى و تربيت نسل را از خانواده آغاز كرد، چرا كه هسته مركزى اجتماع از خانواده تشكيل مىشود و چنانچه خانواده در معرض نور الهى قرار گيرد و از ظلمتهاى نفس، رهايى يابد، اجتماع رحمانى تحقق مىپذيرد. زن ركن اصلى و محور كانون خانواده است. از اينرو، حضرت صديقه كبرا در مقام ايفاى نقش هدايتى خود از زنان آغاز مىكند.
پيام عفاف و آزادگى
فاطمه زهرا(س) مىخواهد كه زنان امتش، چون فرشته، پاك و آزاده باشند، نه بسان بردگان در اسارت نفس و شيطان! و مىخواهد كه زنان جهان، قدر گوهر وجودى خود را بشناسند و آن را با تمام قوا پاس دارند؛ همان ارزشى كه به فرموده امام صادق(ع) از طلا و نقره بالاتر است.(5) حضرت زهرا(س) از زنان امت خود مىخواهد كه چون مرواريد پوشيده در حجاب صدف، بر تارك اجتماع و سينه تاريخ نورافشانى كنند، نه اينكه مانند زنان غرب، ارزش و جمال آنها دستاويز هر سودجوى خودكامه گشته و در ويترين مغازهها به نمايش گذاشته شود. فرهنگ غربى در عرصه سخاوتمندانه خود ارزش وجودى زن را به هر نااهل و فاسدى ارزانى مىكند اما اسلام شأن زن را در پاسدارى از جمال و زيبايى خود مىداند و عرضه آن را فقط بر اهل خود، حلال و مباح مىشناسد.
زكوة الجمال، العفاف(6)
زكات زيبايى، عفت و پاكدامنى است.
چنانچه زن از زيبايى خود پاسدارى نكند و خود را در معرض ديد هر نامحرمى قرار دهد، نه خود روى سعادت را مىبيند و نه مرد طعم آرامش را مىچشد و نه اجتماع، امنيت را احساس مىكند. اسلام زن را همچون گلى مىداند كه بايد از آفتها حفظ شود تا مايه طراوت و نشاط خانواده و منشأ حيات جامعه باشد نه اينكه در معرض نگاههاى مسموم و مقاصد پليد، پژمرده و پرپر شود.
والاترين ارزش براى زن
حضرت على(ع) فرمود:
«در خدمت رسول خدا(ص) نشسته بوديم. آن حضرت فرمود: بهترين چيز براى زنان چيست؟ هيچ كس نتوانست پاسخ درست ارائه كند. من به سوى فاطمه آمدم موضوع را با او در ميان گذاشتم. فاطمه زهرا(س) جواب داد: من مىدانم. سپس فرمود:
«خير للنّساءِ ان لا يرين الرجال و لا يراهنّ الرجال»
«بهترين چيز براى زن اين است كه بيگانگان او را نبينند و او نيز آنان را نبيند.»
به نزد پيامبر بازگشتم و جواب گفتم. پيامبر فرمود: چه كسى جواب را به تو ياد داد.
عرض كردم: جواب از فاطمه است. رسول خدا(ص) با تعجب فرمود:
«فاطمةُ بضعة منى»(7)
«فاطمه پاره تن من است»
در رابطه با عفاف، وقار، شخصيت وجودى و مسؤوليتهاى زن در روايت ديگرى آمده است كه پيامبر(ص) پرسيد: «زنان چه زمانى به خدا نزديكترند؟» اصحاب نتوانستند جواب دهند. حضرت فاطمه(س) جواب داد: «وقتى كه در خانه باشند» اين جواب دختر پيامبر مىتواند تفسير معقولى از آيه «وَ قَرْنَ فى بيوتكنَّ و لا تبّرجن تبّرج الجاهلية الاولى»(8)باشد.
ناگفته نماند كه طرف خطاب خداوند در آيه مزبور همسران پيامبرند، ليكن در مورد هر يك از زنان مسلمان نيز مىتواند صادق باشد. در آيه قبل، زنان پيامبر از سخن گفتن هوسانگيز و مهيج، نهى شدهاند تا از طمع و آزار بيگانگان ايمن باشند. در اين آيه مىفرمايد: در خانه هايتان بمانيد و همچون زنان جاهليت در ميان جمعيت ظاهر نشويد و اندام و زيبايى و زينت خود را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد. «قَرْنَ» به معناى سنگين و وزين بودن زن
است.(9)
در آيه 59 همين سوره (احزاب) فلسفه پوشش زنان را با تعبير «ذلك ادنى ان يُعرفن فلا يُؤذيْنَ» بيان كرده است: يعنى پوشش، نزديكترين راه است كه زنان به ستر و عفاف شناخته شوند و نااهلان و فاسدان در مقام تعقيب آنان برنيايند و به آنها اذيت و بىاحترامى نكنند و نگاه هوسآلود و پرتمنا به آنان نداشته باشند.(10)خوشبختى زنان را در چيزى جستجو مىكند كه حافظ شخصيت و شرافت آنان باشد. بالاترين مقام زن را در ايفاى مسؤوليتهاى خانه و انجام وظايفى كه منطبق با ساختار وجودى اوست مىداند.
بايد توجه داشت كه اين ديدگاه به معناى خانهنشين كردن زن نيست. او نمىگويد زنان به كنج خانه پناه برند كه آفتاب، سايه آنها را نبيند، زيرا او خود اين گونه نبود و از زنان نيز چنين انتظارى ندارد و رفتار او براى مردم حجت است. آن حضرت در متن اجتماع حضور فعال داشت، اما به قدرى مراقب رفتار و حافظ شخصيت خود بود كه حتى بوى او را نامحرم استشمام نكرد.
حضور زنان در صحنههاى فرهنگى، سياسى، دفاعى ... نه تنها منع نشده، بلكه در مواردى كه ضرورت ايجاب كند، واجب شده است. به عنوان مثال، چنانچه جامعه اسلامى به پزشك، معلم، پرستار، ... نياز داشته باشد بر زنان واجب كفايى است كه به فراگيرى چنين تخصصهايى رو آورند. سخنرانيهاى حضرت زهرا(س) در مسجد مدينه و همراهى ايشان در هجرت و حضورش در دفاع از مقام امامت و ولايت و ايستادگى در برابر مهاجرين در حادثه درب خانه، و حضور دختران بزرگوارش در صحنه كربلا و سخنرانيهاى آنان در كوفه و شام دليل روشنى بر اين مدعاست.
شفاعت، روح اميدوارى
شَفْع به معناى زوج و جفت است. شفاعت به منزله آن است كه شفيع با وسيله ناقصى كه شفاعتخواه دارد، ضميمه شده و بر اثر آن شفاعتخواه مىتواند ضعف و نقص خود را در نيل به هدف جبران نموده و به مقصود خود برسد.
شفاعت يكى از افتخارات مذهب شيعه است كه روح اميدوارى را در انسان زنده مىكند. انسان با چشمداشت به رحمت و مغفرت الهى آيندهاى روشن براى خود ترسيم مىكند. اين بينش در گفتار و كردار آينده او تأثير گذاشته و به آن جهت مىبخشد.
اساس شفاعت، معرفت و محبت شفيع است. خداى تبارك و تعالى بر اساس محبت به بندگان، رسولان خود را مأمور كرد تا مشعل نور و پرچمدار هدايت باشند و آنان نيز بدون هيچ گونه انتظارى رسالت خود را به پايان رساندند.
«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى»(11)
بگو از شما هيچ اجر و پاداشى نمىخواهم، جز دوستى خويشانم.
به نظر تمام مفسرين شيعه و بيشتر مفسرين اهل سنت منظور از «قربى» حضرت فاطمه(س)، حضرت على(ع) و فرزندان آنها است.(12)در روايتى از رسول اكرم(ص) چنين آمده است:
«من مات على حب آلمحمد(ص) مات شهيدا»
كسى كه با دوستى آلمحمد(ص) از دنيا برود، شهيد و آمرزيده است.
چنين شخصى توبهاش پذيرفته و ايمانش كامل است و فرشتگان به او مژده بهشت و ترفيع درجه مىدهند. او را همچون عروس كه به خانه داماد مىرود به بهشت وارد مىكنند. دو در از بهشت در قبر به رويش باز مىشود و قبر او زيارتگاه ملائك مىگردد؛ اما آنكه دشمن آلمحمد(ص) باشد، در روز قيامت در حالى وارد مىشود، كه در پيشانىاش نوشته شده: «مأيوس از رحمت خدا» و به هيچ وجه بوى بهشت را استشمام نمىكند.
خداوند منصب شفاعت را به انبيا، اوصيا و ملائك كه از مقربترين مخلوقات هستند، اعطا كرده است. پس شفيع كسى است كه در پيشگاه ربوبى بالاترين درجه را داراست و بزرگترين فديه را نثار كرده و والاترين شخصيت را كسب كرده است. فاطمه كه روح و جان پيامبر امت(ص) بوده و مادر و همسر شهيد است و خود نيز شهيده است و وسيله هدايت بندگان و درياى خير و كمال و بركت است، شفاعت خود را اين گونه متجلى مي كند:
چون پيامبر خدا(ص) حضرت فاطمه(س) را به عقد اميرالمؤمنين على(ع) در آورد و مهر او را درهمى كه از فروش زره حضرت على(ع) به دست آمده بود قرار داد، فاطمه زهرا(س) به پدر عرض كرد مىخواهم مهرم را ببخشم و در مقابل آن از خداوند بخشش امت شما را درخواست كنم. جبرئيل نازل شد و با خود پارچهاى از حرير آورد كه در آن نوشته شده بود: «خداوند مهر فاطمه(س) را شفاعت گنهكاران قرار داد.» حضرت زهرا(س) هنگام احتضار وصيت كرد آن پارچه را روى سينهاش در زير كفن بگذارند و فرمود: روز قيامت آن را به دست مىگيرم و از امت پدرم شفاعت مىكنم.(13)
آرى آن حضرت از لذتها و امكانات دنيا چشم پوشيد و در ازاى آن، رهايى امت خود را از خدا طلب كرد. در واپسين لحظات عمر شريفش در انديشه سرنوشت مردم بود و براى آنان از خدا آمرزش خواست.
ناگفته نماند كه بنده نبايد از شفاعت سوء استفاده كند و آن را وسيله لجام گسيختگى و نفس پرستى قرار دهد و تنها به اين دلخوش باشد كه از شفاعت بهرهمند است.
بلكه كسى كه اميد شفاعت دارد، مسؤوليتش سنگينتر است و چون خود را به محبوب نسبت مىدهد بايد خود را به صفات و كمالات آنان زينت دهد و از گناهان اجتناب نمايد و تا مىتواند خود را از نقص به كمال و از ضعف به قوّت برساند، زيرا همچنان كه اعمال انسان در رستاخيز تجسم پيدا مىكند، دوستيها و دشمنيها نيز تمثيل يافته و صورت عينى پيدا مىكند و آن كس كه در دنيا براى خود رهبر و پيشوا انتخاب كرده به دنبال او حركت نموده، در قيامت به وسيله همان رهبر به مقصد نور يا نار رهنمون مىشود. وقتى امامى سبب هدايت پيروان خود مىشود، اين رابطه در رستاخيز عينيت پيدا مىكند، چنان كه رابطه با رهبرى كه باعث گمراهى پيروان خود شده نيز در آن عالم تجسم مىيابد. قرآن ميفرمايد:
«يوم ندعوا كلّ اناسٍ بامامهم»(14)
روزى كه هر مأمومى را با پيشوايش فرا خوانيم.
پس مىتوان گفت شفاعت، ثمره اطاعت و پيروى از رهبر است و هر اندازه كه رهبر در هدايت پيروان خود به سوى كمال قويتر باشد، به همان اندازه شعاع شفاعتش گستردهتر است. بنابراين اگر رسول اكرم(ص) بزرگترين شفيع است، به دليل شعاع جهانى هدايت اوست. اگر امام حسين(ع) شفيع است به پاس ايثار و از خود گذشتگى در راه دين است و اگر حضرت فاطمه(س) پيروان خود را به بهشت مىبرد، به خاطر نقش جاودانه ارشادى او و فرزندانش است.
جابر مىگويد به امام باقر(ع) عرض كردم يك حديث شاد در باره جدهات فاطمه زهرا(س) براى من بگوييد تا وقتى آن را براى شيعيان مىخوانم خوشحال شوند. آن حضرت از قول پدرانش نقل كرد كه پيامبر(ص) فرمود: خداوند روز قيامت منبرهايى از نور قرار مىدهد. منبر من از همه بالاتر است. خدا به من مىفرمايد: اى محمد! سخنرانى كن. من سخنرانى مىكنم. پس از آن على و حسنين سخنرانى مىكنند. پس منادى صدا مىزند كجاست فاطمه دختر پيامبر؟ كجاست خديجه دختر خويلد؟ كجاست مريم دختر عمران؟ كجاست آسيه دختر مزاحم؟ كجاست امكلثوم مادر يحيى،
آنها برمي خيزند، خداوند مىفرمايد: امروز، بزرگى از آن كيست؟ جواب داده مىشود براى خداى واحد قهار. خداوند مىفرمايد: «من بزرگى را به محمد و على و فاطمه و حسن و حسين دادم. اى مردم! سرها را به زير اندازيد و چشمها را ببنديد، اين فاطمه است كه به سوى بهشت مىرود. چون فاطمه به در بهشت مىرسد، مىايستد. سؤال مىشود، چرا ايستادى؟ فاطمه جواب مىدهد مىخواهم مقام خود را بشناسم. خداوند مي فرمايد: برگرد و دست هر كس كه در قلبش محبت تو و فرزندانت باشد بگير و داخل بهشت كن.» اى جابر! در آن روز فاطمه شيعيان و دوستان خود را چون مرغى كه دانههاى سالم را از ناسالم جدا مىسازد انتخاب
مىكند.(15)
بديهى است كسى كه دوستدار حضرت فاطمه(س) و فرزندان او باشد سعى مىكند كه روش آنها را الگو و سرمشق زندگى خود قرار دهد و به آنان اقتدا كند، زيرا به يك معنا «بهشت را به بها مىدهند نه به بهانه» و حضرت زهرا(س) نيز از چنين افرادى شفاعت مىكند.
در پايان به قسمتى از زيارتنامه آن حضرت اشاره مىكنيم كه ولايت او مايه تطهير نفوس و پاكى دل و اصلاح عمل است.
«فَانِّا نَسْئلكَ اِنْ صدّقناك الاّ الحقتِنا بِتصديقنا لهما لِنُبَشِّرَ انفسنا بانّا قد طهرنا بولايتك»(16)
«اى فاطمه»، ما از شما مىخواهيم كه چون تصديق كننده شما هستيم خدا ما را به واسطه اين اعتقاد و محبت به پيامبر و جانشينش على ملحق گرداند تا به ما مژده رسد كه به واسطه دوستى شما نفوس ما از گناه پاك گشته و از هر نقصى رهايى يابيم.»
به اميد آنكه تشنگان ولايتش از شراب محبتش سيراب و به جمال فرزند عزيزش حضرت مهدى(عج) دلشاد گردند.
............................................
پاورقى:
1 ـ حشر، آيه 8.
2 ـ تفسير نمونه، ج23، ص519؛ مجمعالبيان، ج9، تفسير سوره حشر، رياحينالشريعه، ج1، ص157؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص35.
3 ـ آلعمران، آيه 36.
4 ـ سوره دهر؛ تفسير كشفالاسرار، ج10، ص320؛ مجمعالبيان، ج10، ص404؛ فاطمه من المهد الى اللحد، ص243؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص255 ـ 256.
5 ـ امام صادق(ع): «ليس للمرأة خطرً، لا لصالحتهن و لا لصالحتهنَ، اما صالحتهن فليس خطرها الذهب و الفضّة، هى خير من الذهب و الفضه، و اما صالحتهن فليس التراب خطرها، التراب خيرً منها»، بحارالانوار، ج100، ص236.
6 ـ غررالحكم.
7 ـ كشفالغمه، ج2، ص92؛ احقاق الحق، ج10، ص257؛ بحارالانوار، ج43، ص92؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص141.
8 ـ سوره احزاب، آيه 33.
9 ـ تفسير نمونه، ج17، ص290.
10 ـ اطيبالبيان، ج11، ص481؛ مجمعالبيان، ج20، ص177؛ مخزنالعرفان، ج8، ص254؛ التفسير الكبير، ج13، ص230.
11 ـ سوره شورا، آيه 23.
12 ـ اطيبالبيان، ج11، ص481؛ مجمعالبيان، ج10، ص28؛ الدّر المنشور، ج7، ص346؛ تبيان، ج9، ص158.
13 ـ احقاق الحق، ج10، ص367؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص344.
14 ـ سوره اسراء، آيه 71.
15 ـ بحارالانوار، ج43، ص64؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص615.
16 ـ مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، ص571.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.