اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

جلوه هاى رفتارى حضرت زهرا سلام الله عليها

روايت زير كه بنا بر قولى شأن نزول آيه «و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة»(1)مى‏باشد، جلوه‏اى از ايثار حضرت زهرا(س) در زمينه پذيرايى و گراميداشت مهمان است:

جلوه هاى رفتارى حضرت زهرا سلام الله عليها

ايثار در مهمانى

روايت زير كه بنا بر قولى شأن نزول آيه «و يؤثرون على انفسهم و لو كان بهم خصاصة»(1)مى‏باشد، جلوه‏اى از ايثار حضرت زهرا(س) در زمينه پذيرايى و گراميداشت مهمان است:

مردى خدمت نبى اكرم(ص) رسيد و اظهار گرسنگى نمود. پيامبر او را به خانه همسران خود راهنمايى كرد تا از او پذيرايى كند. آنها گفتند: در خانه، جز آب چيز ديگرى نداريم. رسول خدا(ص) رو به اصحاب خود كرد و فرمود: چه كسى اين مهمان را به خانه خود مى‏پذيرد؟ على(ع) فرمود: من او را به خانه مى‏برم. هر دو به اتفاق روانه منزل آن حضرت شدند. اميرالمؤمنين آمدن ميهمان را به همسرش، فاطمه زهرا(س) اطلاع داد و از وضع غذاى خانه جويا شد. حضرت فاطمه(س) جواب داد: قدرى خوراك به اندازه بچه‏ها موجود است، ولى مهمان را بر خود مقدم مى‏داريم. حضرت على(ع) فرمود: شما بچه‏ها را خواب كن. من نيز چراغ خانه را خاموش مى‏كنم.

گويا على(ع) مى‏خواهد مهمان به واسطه تاريكى شب، متوجه كمى غذا نشود و با خيال راحت غذا بخورد. اميرالمؤمنان(ع) بر سر سفره نشست اما از آن غذا نخورد و مهمان نيز بر اثر تاريكى متوجه غذا نخوردن آن حضرت نشد. به هر صورت، آن شب سپرى شد و مهمان از خوراك خانه على(ع) بهره‏مند شد ليكن اهل خانه با گرسنگى شب را صبح كردند. آن هنگام آيه مزبور نازل شد.(2 )

ايثار فقط براى خدا

نذر يعنى واجب كردن چيزى بر نفس خود در برابر تحقق خواسته، هدف يا آرزويى كه انسان دارد. در واقع، چنين شخصى چيزى را از خدا مى‏خواهد و در برابر، فديه‏اى از قبيل قربانى، اهداى پول، انجام حج، ساختن بنا، گرفتن روزه و غيره مى‏پردازد.

نذر، ريشه قرآنى دارد. خداوند در سوره آل‏عمران از همسر عمران نام برده كه نذر كرد خداوند به او فرزندى عطا كند تا او را از قيد كار و مسؤوليت خانه آزاد كرده و به خدمتگزارى معبد بگمارد.(3 )

بر اين اساس، پيامبر اكرم(ص) هنگام بيمارى امام حسن(ع) و امام حسين(ع) به عيادت آنها آمده و به اميرالمؤمنين على(ع) پيشنهاد كردند كه براى شفاى فرزندانشان نذر كنند روزه بگيرند. از اين‏رو، حضرت على(ع) و فاطمه زهرا(س) و فضه نذر كردند كه هر يك سه روز روزه بگيرند و بدين وسيله شكر نعمت سلامتى آن دو امام همام آورند. طولى نكشيد كه حال آنها خوب شد. در اين هنگام، در خانه امير مؤمنان على(ع) چيزى براى خوردن يافت نمى‏شد. به همين خاطر، آن حضرت مقدارى جو قرض گرفت. حضرت فاطمه(س) پس از آسياب كردن جو، يك سوم آن را براى پختن آماده كرد. نان پخته شد. تعداد آنها از پنج عدد تجاوز نمى‏كرد. هر سه، روز اول را روزه گرفتند. على(ع) پس از پايان نماز به امامت رسول خدا(ص) به خانه برگشت. اينك سفره غذا در حالى كه طعام اول و آخرش نان و نمك است، آماده پذيرايى از بهترين خلق خداست. آنها آماده افطار مى‏شوند، اما هنوز شروع به افطار نكرده‏اند كه صداى كوبه در بلند مى‏شود. طنين صدا خود با اهل خانه سخن مى‏گويد. آرى، صدا صداى فقيرى است كه تقاضاى غذا دارد. اميرالمؤمنين على(ع) صداى را كه شنيد، خطاب به دختر رسول خدا(ص) چنين فرمود:

فاطمه ‏جان! اى بزرگوار اهل يقين.

اى دختر بهترين خلق روى زمين!

آيا به بيچاره‏اى كه دست نياز به در خانه‏ات آورده، نظر دارى؟

به خدا شكوه مى‏كند و حاجت مى‏طلبد.

با گرسنگى و غم به سوى ما آمده است.

تمام امور در دست خداست و همه خوبيها از او نشأت مى‏گيرد.

بهشت دلپذير به شما وعده مى‏دهد؛ همان بهشتى كه بر بخيل حرام است.

حضرت زهرا(س) در جواب فرمود:

به آن گرسنه خوراك مى‏دهم و به سير شدن او اميدوارم.

براستى كه حق براى نيكان است.

به شفاعت خود آنها را به بهشت خواهم برد.

آن شب، همگى سهم خود را به فقير دادند و با آب افطار كردند. روز دوم را روزه گرفتند. در آن روز، فاطمه زهرا(س) بخش ديگرى از جو را آسيا و سپس خمير كرد. نان پخته شد و روز به سر آمد. وقت افطار رسيد. در اين ميان، كودكى در زد، گفت: سلام خدا بر شما اهل بيت محمد(ص)! من يتيم و گرسنه‏ام. پدرم از مهاجرين بود و در جنگ شهيد شد. از آنچه خدا به شما روزى داده به من دهيد، تا خدا نيز در بهشت به شما عوض دهد.

حضرت على(ع) فرمود:

فاطمه دختر بزرگوارى چون پيامبر(ص) است كه تنگ نظر نيست.

در حالى كه خدا غذاى يتيم را به ما داده

و هر كس بخشش كند براى او خواهد ماند و آب و غذاى بهشتى به او داده مى‏شود.

حضرت زهرا(س) در پاسخ به دعوت همسرش اين گونه سرود:

«حتما او را بر فرزندانم مقدم مى‏دارم و او را سير مى‏كنم.»

«زيرا آنها كه گرسنه‏اند بچه‏هاى منند.»

اين بار هم مثل شب قبل، تمام اهل خانه خوراك خود را به يتيم دادند. روز سوم نيز باقيمانده جو را خمير كرده و پختند و هنگام افطار، اسيرى آمد و از آنها تقاضاى غذا كرد.

امير مؤمنان فرمود: فاطمه دختر پيامبرى است كه سرور تمام انبياست.

فاطمه‏جان! بر اين اسير گرفتار، منت بگذار؛ هر كس امروز كار خيرى انجام دهد و بذر آن را بپاشد، روز جزا محصول آن را درو خواهد كرد.

حضرت صديقه طاهره فرمود: كف دستهايم تا آرنج تاول زده است.

به خدا قسم بچه‏ هايم گرسنه‏اند و پدر آنها در كارهاى خير پيشگام است.

آنگاه همگى غذاى خود را به اسير دادند.

فرداى روز سوم، اميرالمؤمنين على(ع) با دو فرزندش بر پيامبر وارد شد. بچه‏ها از شدت ضعف و گرسنگى چون جوجه مى‏لرزيدند. پيامبر(ص) چون آنها را ديد پرسيد:

«دخترم فاطمه كجاست؟»

حضرت على(ع) پاسخ داد: در محراب عبادت است. پيامبر(ص) برخاست و به خانه فاطمه(س) آمد و او را در حالى ديد كه آثار گرسنگى در چهره‏اش نمايان و چشمهايش به گودى فرو رفته بود. رسول خدا(ص) بى‏تاب شده، فرمود: خدايا، بچه‏هاى پيامبرت از گرسنگى مى‏ميرند؟

جبرئيل فرود آمد و آيه نذر را قرائت نمود:

... و يطمعون الطعام على حبّه مسكينا و يتيما و اسيرا، انّما نطعمكم لوجه اللّه‏ لا نريد منكم جزاءً و لا شكورا. انّا نخاف من ربّنا يوما عبوسا قمطريرا ...(4 )

و غذا را در عين دوست داشتنش، به مسکين و يتيم و اسير انفاق مي کنند. (

[و مي گويند:] ما شما را فقط براي خشنودي خدا اطعام مي کنيم و انتظار هيچ پاداش و سپاسي را از شما نداريم. (

ما از پروردگارمان در روزي که روز عبوس و بسيار هولناکي است مي ترسيم. (

ولايت، كوثر پاكى و نور

ولايت به منزله دژ استوارى است كه ساكنان خود را از هر گونه نفوذ دشمن ايمن مى‏سازد و به مثابه واكسينه‏اى است كه جان فرد و جامعه را در برابر ويروس فساد حفظ مى‏كند و چون چشمه‏سار زلالى است كه هر كس خود را در آن شستشو دهد، غبار گناه از آينه دل او پاك مى‏شود. چنين كسى مى‏تواند شيطان را از وجود خود براند و او را در انجام نقشه‏هايى كه مى‏كشد ناكام گرداند.

زهرا مادر امت است؛ او كه تجلى نور خداست، چگونه ممكن است فرزندانش در ظلمت باشند؟! او پاكدامن است، آيا مى‏شود دامن فرزندانش آلوده باشد؟! او تزكيه شده است، آيا شايسته است كه رهروانش در جهت اهداف شياطين و استكبار قدم بردارند؟! او يكپارچه عصمت است، چگونه مى‏توان تصور كرد كه پيروانش پرده عصمت را دريده باشند و لگام نفس را رها كنند؟! مگر نه اين است كه او به حداقل زندگى اكتفا كرد؟ آيا اين دردها براى آن حضرت قابل تحمل است؟ اگر او به درگاه خدا ناله كند و به پروردگار خويش شكوه برد، خدايش چگونه تازيانه بلا بر پيكر جامعه ما خواهد
نواخت؟!

حضرت فاطمه(س) مربى زنان و مردان است، او سازندگى و تربيت نسل را از خانواده آغاز كرد، چرا كه هسته مركزى اجتماع از خانواده تشكيل مى‏شود و چنانچه خانواده در معرض نور الهى قرار گيرد و از ظلمتهاى نفس، رهايى يابد، اجتماع رحمانى تحقق مى‏پذيرد. زن ركن اصلى و محور كانون خانواده است. از اين‏رو، حضرت صديقه كبرا در مقام ايفاى نقش هدايتى خود از زنان آغاز مى‏كند.

پيام عفاف و آزادگى

فاطمه زهرا(س) مى‏خواهد كه زنان امتش، چون فرشته، پاك و آزاده باشند، نه بسان بردگان در اسارت نفس و شيطان! و مى‏خواهد كه زنان جهان، قدر گوهر وجودى خود را بشناسند و آن را با تمام قوا پاس دارند؛ همان ارزشى كه به فرموده امام صادق(ع) از طلا و نقره بالاتر است.(5) حضرت زهرا(س) از زنان امت خود مى‏خواهد كه چون مرواريد پوشيده در حجاب صدف، بر تارك اجتماع و سينه تاريخ نورافشانى كنند، نه اينكه مانند زنان غرب، ارزش و جمال آنها دستاويز هر سودجوى خودكامه گشته و در ويترين مغازه‏ها به نمايش گذاشته شود. فرهنگ غربى در عرصه سخاوتمندانه خود ارزش وجودى زن را به هر نااهل و فاسدى ارزانى مى‏كند اما اسلام شأن زن را در پاسدارى از جمال و زيبايى خود مى‏داند و عرضه آن را فقط بر اهل خود، حلال و مباح مى‏شناسد.

زكوة الجمال، العفاف(6)

زكات زيبايى، عفت و پاكدامنى است.

چنانچه زن از زيبايى خود پاسدارى نكند و خود را در معرض ديد هر نامحرمى قرار دهد، نه خود روى سعادت را مى‏بيند و نه مرد طعم آرامش را مى‏چشد و نه اجتماع، امنيت را احساس مى‏كند. اسلام زن را همچون گلى مى‏داند كه بايد از آفتها حفظ شود تا مايه طراوت و نشاط خانواده و منشأ حيات جامعه باشد نه اينكه در معرض نگاههاى مسموم و مقاصد پليد، پژمرده و پرپر شود.

والاترين ارزش براى زن

حضرت على(ع) فرمود:

«در خدمت رسول خدا(ص) نشسته بوديم. آن حضرت فرمود: بهترين چيز براى زنان چيست؟ هيچ كس نتوانست پاسخ درست ارائه كند. من به سوى فاطمه آمدم موضوع را با او در ميان گذاشتم. فاطمه زهرا(س) جواب داد: من مى‏دانم. سپس فرمود:

«خير للنّساءِ ان لا يرين الرجال و لا يراهنّ الرجال»

«بهترين چيز براى زن اين است كه بيگانگان او را نبينند و او نيز آنان را نبيند.»

به نزد پيامبر بازگشتم و جواب گفتم. پيامبر فرمود: چه كسى جواب را به تو ياد داد.

عرض كردم: جواب از فاطمه است. رسول خدا(ص) با تعجب فرمود:

«فاطمةُ بضعة منى»(7)

«فاطمه پاره تن من است»

در رابطه با عفاف، وقار، شخصيت وجودى و مسؤوليتهاى زن در روايت ديگرى آمده است كه پيامبر(ص) پرسيد: «زنان چه زمانى به خدا نزديكترند؟» اصحاب نتوانستند جواب دهند. حضرت فاطمه(س) جواب داد: «وقتى كه در خانه باشند» اين جواب دختر پيامبر مى‏تواند تفسير معقولى از آيه «وَ قَرْنَ فى بيوتكنَّ و لا تبّرجن تبّرج الجاهلية الاولى»(8)باشد.

ناگفته نماند كه طرف خطاب خداوند در آيه مزبور همسران پيامبرند، ليكن در مورد هر يك از زنان مسلمان نيز مى‏تواند صادق باشد. در آيه قبل، زنان پيامبر از سخن گفتن هوس‏انگيز و مهيج، نهى شده‏اند تا از طمع و آزار بيگانگان ايمن باشند. در اين آيه مى‏فرمايد: در خانه ‏هايتان بمانيد و همچون زنان جاهليت در ميان جمعيت ظاهر نشويد و اندام و زيبايى و زينت خود را در معرض تماشاى ديگران قرار ندهيد. «قَرْنَ» به معناى سنگين و وزين بودن زن
است.(9)

در آيه 59 همين سوره (احزاب) فلسفه پوشش زنان را با تعبير «ذلك ادنى ان يُعرفن فلا يُؤذيْنَ» بيان كرده است: يعنى پوشش، نزديكترين راه است كه زنان به ستر و عفاف شناخته شوند و نااهلان و فاسدان در مقام تعقيب آنان برنيايند و به آنها اذيت و بى‏احترامى نكنند و نگاه هوس‏آلود و پرتمنا به آنان نداشته باشند.(10)خوشبختى زنان را در چيزى جستجو مى‏كند كه حافظ شخصيت و شرافت آنان باشد. بالاترين مقام زن را در ايفاى مسؤوليتهاى خانه و انجام وظايفى كه منطبق با ساختار وجودى اوست مى‏داند.

بايد توجه داشت كه اين ديدگاه به معناى خانه‏نشين كردن زن نيست. او نمى‏گويد زنان به كنج خانه پناه برند كه آفتاب، سايه آنها را نبيند، زيرا او خود اين گونه نبود و از زنان نيز چنين انتظارى ندارد و رفتار او براى مردم حجت است. آن حضرت در متن اجتماع حضور فعال داشت، اما به قدرى مراقب رفتار و حافظ شخصيت خود بود كه حتى بوى او را نامحرم استشمام نكرد.

حضور زنان در صحنه‏هاى فرهنگى، سياسى، دفاعى ... نه تنها منع نشده، بلكه در مواردى كه ضرورت ايجاب كند، واجب شده است. به عنوان مثال، چنانچه جامعه اسلامى به پزشك، معلم، پرستار، ... نياز داشته باشد بر زنان واجب كفايى است كه به فراگيرى چنين تخصصهايى رو آورند. سخنرانيهاى حضرت زهرا(س) در مسجد مدينه و همراهى ايشان در هجرت و حضورش در دفاع از مقام امامت و ولايت و ايستادگى در برابر مهاجرين در حادثه درب خانه، و حضور دختران بزرگوارش در صحنه كربلا و سخنرانيهاى آنان در كوفه و شام دليل روشنى بر اين مدعاست.

 

شفاعت، روح اميدوارى

شَفْع به معناى زوج و جفت است. شفاعت به منزله آن است كه شفيع با وسيله ناقصى كه شفاعت‏خواه دارد، ضميمه شده و بر اثر آن شفاعت‏خواه مى‏تواند ضعف و نقص خود را در نيل به هدف جبران نموده و به مقصود خود برسد.

شفاعت يكى از افتخارات مذهب شيعه است كه روح اميدوارى را در انسان زنده مى‏كند. انسان با چشمداشت به رحمت و مغفرت الهى آينده‏اى روشن براى خود ترسيم مى‏كند. اين بينش در گفتار و كردار آينده او تأثير گذاشته و به آن جهت مى‏بخشد.

اساس شفاعت، معرفت و محبت شفيع است. خداى تبارك و تعالى بر اساس محبت به بندگان، رسولان خود را مأمور كرد تا مشعل نور و پرچمدار هدايت باشند و آنان نيز بدون هيچ گونه انتظارى رسالت خود را به پايان رساندند.

«قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة فى القربى»(11)

بگو از شما هيچ اجر و پاداشى نمى‏خواهم، جز دوستى خويشانم.

به نظر تمام مفسرين شيعه و بيشتر مفسرين اهل سنت منظور از «قربى» حضرت فاطمه(س)، حضرت على(ع) و فرزندان آنها است.(12)در روايتى از رسول اكرم(ص) چنين آمده است:

«من مات على حب آل‏محمد(ص) مات شهيدا»

كسى كه با دوستى آل‏محمد(ص) از دنيا برود، شهيد و آمرزيده است.

چنين شخصى توبه‏اش پذيرفته و ايمانش كامل است و فرشتگان به او مژده بهشت و ترفيع درجه مى‏دهند. او را همچون عروس كه به خانه داماد مى‏رود به بهشت وارد مى‏كنند. دو در از بهشت در قبر به رويش باز مى‏شود و قبر او زيارتگاه ملائك مى‏گردد؛ اما آنكه دشمن آل‏محمد(ص) باشد، در روز قيامت در حالى وارد مى‏شود، كه در پيشانى‏اش نوشته شده: «مأيوس از رحمت خدا» و به هيچ وجه بوى بهشت را استشمام نمى‏كند.

خداوند منصب شفاعت را به انبيا، اوصيا و ملائك كه از مقربترين مخلوقات هستند، اعطا كرده است. پس شفيع كسى است كه در پيشگاه ربوبى بالاترين درجه را داراست و بزرگترين فديه را نثار كرده و والاترين شخصيت را كسب كرده است. فاطمه كه روح و جان پيامبر امت(ص) بوده و مادر و همسر شهيد است و خود نيز شهيده است و وسيله هدايت بندگان و درياى خير و كمال و بركت است، شفاعت خود را اين گونه متجلى مي ‏كند:

چون پيامبر خدا(ص) حضرت فاطمه(س) را به عقد اميرالمؤمنين على(ع) در آورد و مهر او را درهمى كه از فروش زره حضرت على(ع) به دست آمده بود قرار داد، فاطمه زهرا(س) به پدر عرض كرد مى‏خواهم مهرم را ببخشم و در مقابل آن از خداوند بخشش امت شما را درخواست كنم. جبرئيل نازل شد و با خود پارچه‏اى از حرير آورد كه در آن نوشته شده بود: «خداوند مهر فاطمه(س) را شفاعت گنهكاران قرار داد.» حضرت زهرا(س) هنگام احتضار وصيت كرد آن پارچه را روى سينه‏اش در زير كفن بگذارند و فرمود: روز قيامت آن را به دست مى‏گيرم و از امت پدرم شفاعت مى‏كنم.(13)

آرى آن حضرت از لذتها و امكانات دنيا چشم پوشيد و در ازاى آن، رهايى امت خود را از خدا طلب كرد. در واپسين لحظات عمر شريفش در انديشه سرنوشت مردم بود و براى آنان از خدا آمرزش خواست.

ناگفته نماند كه بنده نبايد از شفاعت سوء استفاده كند و آن را وسيله لجام گسيختگى و نفس پرستى قرار دهد و تنها به اين دلخوش باشد كه از شفاعت بهره‏مند است.

بلكه كسى كه اميد شفاعت دارد، مسؤوليتش سنگين‏تر است و چون خود را به محبوب نسبت مى‏دهد بايد خود را به صفات و كمالات آنان زينت دهد و از گناهان اجتناب نمايد و تا مى‏تواند خود را از نقص به كمال و از ضعف به قوّت برساند، زيرا همچنان كه اعمال انسان در رستاخيز تجسم پيدا مى‏كند، دوستيها و دشمنيها نيز تمثيل يافته و صورت عينى پيدا مى‏كند و آن كس كه در دنيا براى خود رهبر و پيشوا انتخاب كرده به دنبال او حركت نموده، در قيامت به وسيله همان رهبر به مقصد نور يا نار رهنمون مى‏شود. وقتى امامى سبب هدايت پيروان خود مى‏شود، اين رابطه در رستاخيز عينيت پيدا مى‏كند، چنان كه رابطه با رهبرى كه باعث گمراهى پيروان خود شده نيز در آن عالم تجسم مى‏يابد. قرآن مي‏فرمايد:

«يوم ندعوا كلّ اناسٍ بامامهم»(14)

روزى كه هر مأمومى را با پيشوايش فرا خوانيم.

پس مى‏توان گفت شفاعت، ثمره اطاعت و پيروى از رهبر است و هر اندازه كه رهبر در هدايت پيروان خود به سوى كمال قويتر باشد، به همان اندازه شعاع شفاعتش گسترده‏تر است. بنابراين اگر رسول اكرم(ص) بزرگترين شفيع است، به دليل شعاع جهانى هدايت اوست. اگر امام حسين(ع) شفيع است به پاس ايثار و از خود گذشتگى در راه دين است و اگر حضرت فاطمه(س) پيروان خود را به بهشت مى‏برد، به خاطر نقش جاودانه ارشادى او و فرزندانش است.

جابر مى‏گويد به امام باقر(ع) عرض كردم يك حديث شاد در باره جده‏ات فاطمه زهرا(س) براى من بگوييد تا وقتى آن را براى شيعيان مى‏خوانم خوشحال شوند. آن حضرت از قول پدرانش نقل كرد كه پيامبر(ص) فرمود: خداوند روز قيامت منبرهايى از نور قرار مى‏دهد. منبر من از همه بالاتر است. خدا به من مى‏فرمايد: اى محمد! سخنرانى كن. من سخنرانى مى‏كنم. پس از آن على و حسنين سخنرانى مى‏كنند. پس منادى صدا مى‏زند كجاست فاطمه دختر پيامبر؟ كجاست خديجه دختر خويلد؟ كجاست مريم دختر عمران؟ كجاست آسيه دختر مزاحم؟ كجاست ام‏كلثوم مادر يحيى،

آنها برمي خيزند، خداوند مى‏فرمايد: امروز، بزرگى از آن كيست؟ جواب داده مى‏شود براى خداى واحد قهار. خداوند مى‏فرمايد: «من بزرگى را به محمد و على و فاطمه و حسن و حسين دادم. اى مردم! سرها را به زير اندازيد و چشمها را ببنديد، اين فاطمه است كه به سوى بهشت مى‏رود. چون فاطمه به در بهشت مى‏رسد، مى‏ايستد. سؤال مى‏شود، چرا ايستادى؟ فاطمه جواب مى‏دهد مى‏خواهم مقام خود را بشناسم. خداوند مي ‏فرمايد: برگرد و دست هر كس كه در قلبش محبت تو و فرزندانت باشد بگير و داخل بهشت كن.» اى جابر! در آن روز فاطمه شيعيان و دوستان خود را چون مرغى كه دانه‏هاى سالم را از ناسالم جدا مى‏سازد انتخاب
مى‏كند.(15)

بديهى است كسى كه دوستدار حضرت فاطمه(س) و فرزندان او باشد سعى مى‏كند كه روش آنها را الگو و سرمشق زندگى خود قرار دهد و به آنان اقتدا كند، زيرا به يك معنا «بهشت را به بها مى‏دهند نه به بهانه» و حضرت زهرا(س) نيز از چنين افرادى شفاعت مى‏كند.

در پايان به قسمتى از زيارتنامه آن حضرت اشاره مى‏كنيم كه ولايت او مايه تطهير نفوس و پاكى دل و اصلاح عمل است.

«فَانِّا نَسْئلكَ اِنْ صدّقناك الاّ الحقتِنا بِتصديقنا لهما لِنُبَشِّرَ انفسنا بانّا قد طهرنا بولايتك»(16)

«اى فاطمه»، ما از شما مى‏خواهيم كه چون تصديق كننده شما هستيم خدا ما را به واسطه اين اعتقاد و محبت به پيامبر و جانشينش على ملحق گرداند تا به ما مژده رسد كه به واسطه دوستى شما نفوس ما از گناه پاك گشته و از هر نقصى رهايى يابيم.»

به اميد آنكه تشنگان ولايتش از شراب محبتش سيراب و به جمال فرزند عزيزش حضرت مهدى(عج) دلشاد گردند.

............................................

پاورقى:

1 ـ حشر، آيه 8.

2 ـ تفسير نمونه، ج23، ص519؛ مجمع‏البيان، ج9، تفسير سوره حشر، رياحين‏الشريعه، ج1، ص157؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص35.

3 ـ آل‏عمران، آيه 36.

4 ـ سوره دهر؛ تفسير كشف‏الاسرار، ج10، ص320؛ مجمع‏البيان، ج10، ص404؛ فاطمه من المهد الى اللحد، ص243؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص255 ـ 256.

5 ـ امام صادق(ع): «ليس للمرأة خطرً، لا لصالحتهن و لا لصالحتهنَ، اما صالحتهن فليس خطرها الذهب و الفضّة، هى خير من الذهب و الفضه، و اما صالحتهن فليس التراب خطرها، التراب خيرً منها»، بحارالانوار، ج100، ص236.

6 ـ غررالحكم.

7 ـ كشف‏الغمه، ج2، ص92؛ احقاق الحق، ج10، ص257؛ بحارالانوار، ج43، ص92؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج3، ص141.

8 ـ سوره احزاب، آيه 33.

9 ـ تفسير نمونه، ج17، ص290.

10 ـ اطيب‏البيان، ج11، ص481؛ مجمع‏البيان، ج20، ص177؛ مخزن‏العرفان، ج8، ص254؛ التفسير الكبير، ج13، ص230.

11 ـ سوره شورا، آيه 23.

12 ـ اطيب‏البيان، ج11، ص481؛ مجمع‏البيان، ج10، ص28؛ الدّر المنشور، ج7، ص346؛ تبيان، ج9، ص158.

13 ـ احقاق الحق، ج10، ص367؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص344.

14 ـ سوره اسراء، آيه 71.

15 ـ بحارالانوار، ج43، ص64؛ فاطمه بهجة قلب المصطفى، ص615.

16 ـ مفاتيح الجنان، شيخ عباس قمى، ص571.

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.