يک ديدار تاريخي و مهم در کاخ سفيد فقط يک دست دادن ساده و يک امضاي ساده نبود اين توافق ممکن است مرزهاي ژئوپليتيکي منطقه را به طور اعجاب آوري جابه جا کند. امضايي که براي ايران معاني بسياري دارد. مضاف بر اينکه چين و روسيه را نيز درگير خواهد کرد.
چند روز پيش کاخ سفيد شاهد يک توافق بود. توافقي که رگ حيات ژئوپلتيک ايران را هدف گرفت. مسيري که ايران را به قفقاز و پس از آن به اروپا متصل ميکرد حالا عملا از دالان زنگزور به «دالان ترامپ» تغيير ماهيت داد. حالا ديگر آمريکاي ترامپ به همراه ناتو (با عضويت ترکيه) در همسايگي شمال غربي کشورمان است. اتفاقات اين روزها و تغييرات ژئوپلتيکي منطقه آدمي را ياد جنگهاي جهاني اول(سقوط عثماني) و تجزيه در جنگ دوم با عنوان صلحي که قرار بود براي خاورميانه به ارمغان آورد، مياندازد. همان صلحي که به قول ديويد فرامکين؛ در کتابش با عنوان «صلحي که همه صلحها را بر باد داد» ياد ميکند و مي گويد اين منطقه که خاورميانه نام گرفت، تنها به کشورهاي ايران و عرب، فلسطين- اسرائيل و اردن و .... ختم نميشود بلکه شامل آسياي ميانه،بخشي از آسياي شرق و غرب ميشود. آن صلحي که پس از دو جنگ، آنها بر روي نقشهها در حال تقسيم مرز و تقسيم قيموميت بودند، به معناي صلح براي مردم اين منطقه نبود، بلکه به معناي تقسيم غنائم ميان اروپا و انگليس بود که بعدا آمريکا را هم شامل شد. حالا از آن روز تا امروز، آسياي غرب که پس از تجزيه، نام خاورميانه (يعني منطقهاي که غرب را به شرق متصل ميکند) را به دوش ميکشد، هيچگاه روي صلح را که نديد، هيچ، بلکه تا لحظه نگارش اين گزارش شاهد خونريزي،جنگ و ناامني بوده است.
7 اکتبر 2023 قطعا در نسلهاي آينده به تاريخي بدل خواهد شد که مانند جنگ اول و دوم به عنوان تغييرات ژئوپليتيکي در محافل آکادميک و انديشکدهها از آن ياد خواهد شد و مورد تحليل و بررسي قرار خواهد گرفت. آن زمان که احتمالا نسل مايي ديگر نيست.
اين تاريخ، تاريخي است که همچنان در حال تاريخ سازي، روايت سازي، جريان سازي و تغييرات گسترده از بافت جمعيتي و قوميتي تا فرهنگي است. تازهترين دامنه تبعات اين تاريخ ، روز گذشته در کاخ سفيد به دالاني بالاي سرمان منتهي شد. همان مسير ترانزيتي که رگ حيات اقتصاد ايران بود. آن مسيري که مقامات ايران تا امروز تنها به هشدارها بسنده کردند و به طرف مقابل اطلاع دادند که اگر ايران اين شاهراه را از دست بدهد تهران اين حق را بر خود قائل ميداند که از منافع خود دفاع خواهد کرد.
تاريخ 7 اکتبر فقط به دالان ختم نشد؛ سوريه نيز سقوط کرد و ايران نيز مسير دريايي به مديترانه را از دست داد و روز 5 شنبه نيز مراحل مقدماتي خلع سلاح حزبالله (يک مسير دريايي ديگر) مورد مناقشه جدي قرار گرفت که در هر سه اين مسير تحرکات ترکيه، جمهوري آذربايجان و اسرائيل با همراهي ترامپ به وضوح ديده ميشود. اعراب نيز در همکاري اين طرح بيکار ننشستهاند.
اکانت ترور آلارم در ايکس وابسته به موساد در اينباره در شبکه ايکس نوشت: اکنون ايالات متحده با ايران مرز دارد. توافق صلح جديد ميان ارمنستان و آذربايجان که توسط ايالات متحده ميانجيگري شده است، منجر به داشتن مرز مستقيم ايالات متحده با ايران ميشود.
آذربايجان به نخجوان متصل ميشود؟
ترامپ روز گذشته در اعلام توافق بين ارمنستان و آذربايجان گفت که اين توافق «مسئله کليدي» را با ايجاد چيزي که آنها «مسير ترامپ براي صلح و شکوفايي بينالمللي» مينامند، حل کرده است.
ترامپ گفت نامگذاري اين مسير به نام خودش «افتخار بزرگي براي من است» و «من درخواست اين کار را نکردم.»
يک مقام ارشد دولت آمريکا در تماسي قبل از اين رويداد با خبرنگاران گفت که در واقع اين ارمنيها بودند که پيشنهاد نامگذاري را دادهاند.
اين توافق قرار است يک راهرو جديد تجاري و ترانزيتي به نام ترامپ ايجاد کند که جمهوري آذربايجان را به منطقه خودمختار نخجوان متصل ميکند.
اين هدفي کليدي براي دولت آذربايجان در مذاکرات صلح بوده است.
باکو در حالي اتصال به نخجوان را هدف کليدي از اين تواق اعلام مي کند که همکاري اين کشور در جنگ تحمليلي 12 روزه اسرائيل عليه ايران بر کسي پوشيده نيست. روزهايي که آسمان رشت، تبريز و کرمانشاه هدف حمله وحشيانه اسرائيل قرار گرفت.
ارمنستان نيز در حالي اين توافق را امضاء کرده است که از لحاظ حقوقي هيچ حد و مرزي در اين توافق رعايت نشده و مشخص نيست ترسيم مرزها و بهره وري که ظاهرا باکو بيشتر سهم خواهد برد مشخص نشده است و اينکه نيکول پاشينيان راضي به امضاي آن در قبال هيچ شده است احتمالا در آيندهاي خيلي نزديک مشخص خواهد شد که ايروان چه چيز درقبال اين توافق دريافت کرده است چرا که کنترل اين مسير در اختيار باکو متحد ژئوپلتيکي، استراتژيک و ايدئولوژيک آنکارا است و اين ما را ياد کشتار ارامنه به شيوه نوين مي اندازد که ترک هاي عثماني براي ماجراجويي بيشتر و نفوذ به عمق قفقاز به صغير و کبير ارمني ها هيچ رحمي نکردند و تاريخ خونخواري آن ها را چه در ارمنستان چه در طرطوس سوريه و چه در کشورگشايي هاي ديگر عثماني به خوبي ثبت کرده است. روياي عثماني براي اتحاد ترک ها از غرب به شرق آسيا بر کسي پوشيده نيست و حالا امروز با عهدنامه جديد به اهداف نوعثماني خود ادامه ميدهد.
ايران نيز در حالي مسير ترانزيتي نخجوان را از دست مي دهد که تحت شديدترين تحريمهاي تازه دولت ترامپ قرار گرفته و مکانيسم ماشه نيز در شهريورماه گرم چکاندن ميشود، اينکه ماشه زده شود و پوکه آن پر يا خالي به زمين بيفتد بستگي به فعاليت ميدان ديپلماسي دارد. اگر پر باشد به معناي بازگشت تمامي تحريمها است و ايران در اين ميانه يک مسير ترانزيتي ديگر را از دست داده است. مسيري که نبض اقتصاد ايران بود.
حالا امروز در حالي که ايران در بيسابقه ترين بحران آبي قرار گرفته، ترکيه بر ارس سد ميزند و باکو مسير نخجوان را ميگيرد و از سويي آسمان ميدهند که به تبريز زيبا حمله شود! حالا امروز ايران عملا مسير خود را به اروپا از دست داد!
آمريکا چه ميخواهد؟
دولت آمريکا با سه هدف به دنبال کنترل اين کريدور است؛ اول؛ چين - دوم؛ روسيه- سوم؛ منابع معدني کمياب در قفقاز.
مساله اول چين؛ يکي از مسيرهاي مهم ابتکار کمربند و جاده چين از مسير ترانزيتي و کشورهاي محصور در خشکي قفقاز و آسياي ميانه ميگذرد. مسيري که چين را به اروپا متصل مي کند که کريدور زنگزور را هم شامل ميشود. تحرکات آمريکا به همراه اسرائيل در تاريخ 7 اکتبر به بعد، تنها براي محدود شدن اين مسير و نابود کردن اين پروژه است که اين مهم شامل جنگ 12 روزه هم مي شود. اگر ايران از لحاظ ژئوپلتيک ضعيف شود و بازدارندگي خود را از دست دهد، مسير غرب به شرق براي هميشه بازخواهد شد و آمريکا بدون هيچ مانعي به منابع عظيم شرق دسترسي پيدا کرد و انگليس نيز بار ديگر به الماس کوه نور (ايران و هند) ميرسد.
مساله دوم روسيه؛ ترامپ به دنبال بله پوتين براي صلح اوکراين است تنها به اين دليل که اگر زلنسکي را راضي کند که زمينهاي اوکراين را به پوتين دهد شايد کمي خيالش راحت شود که پوتين پشت چيني ها را خالي کند و اينگونه راحت تر به مصاف چيني ها برود. اما اين مساله تنها با پرونده اوکراين حل نخواهد شد چراکه اتحاد چين و روسيه به قول خودشان از نوع آهنين است! اما اين روزها اخبار برسميت شناختن طالبان از سوي روسيه بحث هاي بسيار داشته است. برخي تحليلگران غرب معتقدند که روسيه تحرکات تروريستي را در آسياي ميانه و قفقاز و جنوب روسيه، جايي که تقريبا يا شايدم بيشتر داراي 20 ميليون جمعيت مسلمان است زير نظر دارد. تروريست هاي سوريه از ازبکستان و قندوز شمال افغانستان و داعش خراسان نيز برنامه هاي گسترده اي براي نا امني در روسيه و قفقاز در دست اجرا دارند. روس ها حالا با طالبان دست دوستي داده اند براي آن روز.
مساله سوم منابع معدني کمياب؛ خبرآنلاين پيش از اين به تفصيل به اين موضوع با عنوان: «جمهوري آذربايجان دروازه ورود آمريکا و اسرائيل به آسياي مرکزي» پرداخته بود. در اين گزارش به نقل از نيوزويک در تاريخ 14 دي 1403 تاکيد شد:
اسرائيل با وضعيت فعلي خاورميانه ميتواند توافق ابراهيم را در کشورهاي آسياي مرکزي و شرق آسيا گسترش دهد و آنها را همسو با اهداف خود مانند کشورهاي خليج فارس متحد کند! اين در حالي است که اين گزارش با ارائه اين طرح مدعي شده که امريکا مي تواند با اين توافق به آسياي مرکزي نفوذ کند و مواد معدني اين کشورها را تصاحب کند.
نيوزويک در اين گزارش نوشته است:آذربايجان، قزاقستان و ازبکستان «بهترين دوستان» اسرائيل در جهان اسلام شناخته ميشوند. رابطهاي که سودهاي قابلتوجهي به همراه داشته و در آينده نيز با روابط گرمتر ميتواند سود بيشتري به بار آورد. در اسرائيل، اين سه کشور يک شريک امنيتي پايدار، بازار مصرفي سودآور و حامي در مسائل کليدي مانند مديريت منابع آب يافتهاند.
دعوت از کشورهاي مسلمان که پيشتر با اسرائيل صلح کردهاند براي پيوستن به توافقنامههاي ابراهيم ممکن است براي کساني که هدف اين توافقها را تنها تشويق صلح ميدانند عجيب به نظر برسد. اما توافقنامههاي ابراهيم فراتر از اين هستند. آنها بستري برجسته براي همکاري ميان اسرائيل، ايالات متحده و کشورهاي مسلمان حامي آمريکا که متعهد به تحمل و همزيستي هستند، فراهم ميکنند. بنابراين، گسترش اين توافقنامهها به آسياي مرکزي ميتواند به تقويت حضور واشنگتن در اين منطقه کمک کند.
اين سه کشور ترکزبان در منطقهاي دشوار قرار دارند که بين چين، روسيه و ايران احاطه شده است. منطقهاي که براي اهداف استراتژيک آمريکا نيز حياتي است.
آسياي مرکزي سرشار از مواد معدني ارزشمند از جمله اورانيوم، ليتيوم و تانتالوم است و برخي از بزرگترين ذخاير گاز طبيعي جهان را در خود جاي داده است.(بيشتر بخوانيد) قزاقستان و آذربايجان همچنين از منابع غني نفت برخوردارند و نقشي کليدي در کريدور مياني دارند، يک مسير تجاري که چين را به اروپا متصل ميکند و از روسيه و ايران عبور نميکند.
آذربايجان و قزاقستان 60 درصد از واردات نفت اسرائيل را تأمين ميکنند، در حالي که آذربايجان يک متحد حياتي در همکاريهاي دفاعي بوده است - باکو يکي از بزرگترين واردکنندگان تسليحات اسرائيلي است و با اسرائيل عليه جمهوري اسلامي ايران هماهنگي داشته است. در سالهاي اخير، اورشليم به طور پيوسته تجارت خود با ازبکستان را افزايش داده است.
اردوغان و علياف پا را از مرز فرا گذاشتند؟
آخرين تصويري که از شهيد رئيسي در ذهن باقي مانده همان بود که علي اف در ديدار مرزي با ابراهيم رئيسي، پايش را روي خط مرزي گذاشت که توجه عکاسان خبري را جلب کرد چراکه اينکار در عرف ديپلماتيک و حقوق بينالملل مرسوم نيست و نشانه اي از تجاوز به خاک ديگري است. شهيد اميرعبداللهيان وزيرخارجه سابق کشورمان نيز در پاسخ به اين عمل او هم پايش را روي خط مرزي گذاشت. علي اف همان روز پيام را رساند پيامي که در تحولات اخير منطقه خودنمايي کرد از تغييرات ژئوپليتيکي منطقه تا زد و بندهايي براي معامله با غرب بر سر ايراني که بافت قوميتي دندانگيري براي کشوري دارد که روزي بخشي از سرزمين ما بود. حالا امروز گزارشهاي جالبي درخصوص اينکه اردوغان بايد بازدارندگي خود را تقويت کند منتشر ميشود با اين عنواين: توصيه ميدلايست آي به اردوغان :تهران و اسرائيل تهديدي براي ترکيه هستند /حمله به تبريز و کرمانشاه فراتر از اهداف موشکي بود/از جنگ 12روزه درس بگيريد!
به نظر ميرسد اين ابر قافيه برعکس است؛ ميدان ديپلماسي جلوي ماشه در حال شليک را بگيرد و ميدان نظامي از نخجوان محافظت کند! همانطور که علي اکبر ولايتي مشاور مقام معظم رهبري و به وضوح به طرح ضدايراني علي اف و اردوغان عليه کشورمان اشاره و هشدار داد:
طرحهايي نظير «دالان زنگزور» را بهعنوان پوششي براي پروژههاي بزرگتر ژئوپليتيکي دنبال ميکنند. هدف اصلي، تضعيف محور مقاومت، قطع ارتباط ايران با قفقاز، و محاصره زميني ايران و روسيه در جنوب منطقه است. اين پروژه نهتنها بخشي از برنامه آمريکا براي جايگزيني اوکراين با قفقاز بهعنوان جبهه جديد فشار عليه روسيه و ايران است، بلکه با پشتيباني ناتو و برخي جريانهاي پانترکيست دنبال ميشود.
اما ايران، از همان آغاز اين تحرکات، با صراحت مخالفت خود را در بالاترين سطح ابراز کرد و حتي با اعزام نيرو به مرزها و برگزاري رزمايشهاي بازدارنده، نشان داد که دفاع از امنيت ملي، خط قرمز ماست. سياست «پيشگيري فعال» به جاي «واکنش منفعل»، راهبرد هوشمندانهاي است که جمهوري اسلامي ايران آن را در پيش گرفته است.
مردم قهرمان آذربايجان، همانهايي هستند که در برابر مهاجمان عثماني و روسهاي تزاري ايستادند، با سرداري امثال عباس ميرزا، با حمايت علماي بزرگ شيعه همچون مرحوم سيد محمد مجاهد، و فتواي جهاد علما عليه اشغال، از خاک و ايمان خود دفاع کردند. در ماجراي فرقه دموکرات آذربايجان نيز، با رهبري علما و مراجع بزرگ، مردم منطقه توطئه استعماري را خنثي کردند و به روسها و وابستگانشان اجازه ندادند خاک ايران را تجزيه کنند.
امروز هم دشمن با طرحهايي به ظاهر اقتصادي، اما در واقع تجزيهطلبانه، به دنبال نفوذ به ژرفاي ژئوپليتيکي ايران است.
منبع: خبرآنلاين
* زهره نوروزپور
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.