برنامه هستهاي غيرنظامي عربستان در اساس سنگبناي فناورانه «چشمانداز 2030» باقي مانده است؛ استراتژي بزرگي براي گذار از وابستگي به نفت و دستيابي به اهرم اتمي.
به گزارش تابناک، موسسه کشورهاي عربي خليج فارس در مقالهاي به بررسي همکاري هستهاي ميان عربستان و آمريکا در سفر محمد بن سلمان وليعهد عربستان به آمريکا پرداخته است.
لازم به ذکر است انتشار مقالات خارجي به معناي تاييد محتواي آن از سوي تابناک نيست.
گفتوگوها درباره سفر محمد بن سلمان، وليعهد عربستان، در ماه نوامبر به کاخ سفيد - همانطور که انتظار ميرفت - بسيار فراتر از مباحث معمول بازار نفت و مبارزه با تروريسم بود.
محور اصلي اين ديدار پرمخاطره، مذاکرات نهاييشدهاي بود که آينده شراکت آمريکا و عربستان را تعريف خواهد کرد و معماري امنيتي خاورميانه را بهطور بنيادين دگرگون ميسازد.
مسئله اصلي، تلاش قاطعانه عربستان براي دستيابي به فناوري هستهاي آمريکا بود؛ موضوعي که جاهطلبيهاي راهبردي اين کشور و نگرانيهاي عميق واشنگتن درباره عدم اشاعه را در خود خلاصه ميکند.
نتيجه، مصالحهاي راهبردي و پيچيده بود که همچون داوري مهمي درباره نفوذ در حال تغيير ايالات متحده در منطقهاي عمل ميکند که دههها بر آن تسلط داشته است.
چرخش هستهاي در چشمانداز 2030
برنامه هستهاي غيرنظامي عربستان در اساس سنگبناي فناورانه «چشمانداز 2030» باقي مانده است؛ استراتژي بزرگي براي گذار از وابستگي به نفت و دستيابي به اهرم اتمي.
براي محمد بن سلمان، اين اقدام همواره تلاشي حسابشده براي رسيدن به حاکميت فناوري بوده و از حيطه سياست انرژي فراتر ميرود.
هرچند توجيه رسمي اينکه کشوري با پتانسيل عظيم خورشيدي به انرژي هستهاي براي آبشيرينکني و پايداري شبکه نياز دارد از نظر فني معتبر است، اما واقعيت راهبردي پنهان روشن است: رياض ظرفيت هستهاي را پيششرطي براي تبديل شدن به يک قدرت بزرگ و پوششي حياتي در منطقهاي ناپايدار ميبيند.
اهرم فشاري که عربستان در واشنگتن بهکار برد، تهديد آشکار يک چرخش ژئوپوليتيکي بود: اگر ايالات متحده مسير دستيابي به برنامه هستهاي غيرنظامي، از جمله نوعي حق غنيسازي را فراهم نميکرد، رياض کاملاً آماده بود تا توافقهايي را با پکن يا مسکو نهايي کند؛ رقبايي که مدتهاست آمادگي خود را براي ساخت نيروگاهها بدون الزامات سختگيرانه عدم اشاعه که آمريکا همواره بر آن پافشاري ميکند، اعلام کردهاند.
مصالحه مذاکرهشده درباره غنيسازي
گفتوگوها در ابتدا با بنبست اصلي بر سر خط قرمز غنيسازي تعريف شده بود. سياست عدم اشاعه واشنگتن سالها بر پايه «استاندارد طلايي» تعيينشده در توافق 123 آمريکا- امارات در سال 2009 شکل گرفته بود؛ استانداردي که بهصراحت غنيسازي و بازفرآوري داخلي را ممنوع ميکند.
با اين حال، بخش 123 از قانون انرژي اتمي آمريکا مصوب 1954، که اساس تمامي چنين توافقهايي است، بهطور صريح مستلزم رعايت اين «استاندارد طلايي» و چشمپوشي دريافتکننده از فناوري غنيسازي و بازفرآوري نيست.
هراس اصلي واشنگتن شکلگيري يک «کشور آستانهاي (هستهاي)» است؛ کشوري که زيرساخت فني لازم براي تسريع در تسليح مواد شکافتپذير را در اختيار دارد.
با اين وجود، چارچوب توافقشده نشان ميدهد که ايالات متحده آماده است در برابر تثبيت اتحاد در نسل پيشرو، از الزام سختگيرانه «استاندارد طلايي» براي کنار گذاشتن غنيسازي چشمپوشي کند.
اين پيشرفت از طريق مصالحهاي بسيار مشخص و کنترلشده حاصل شد. در حالي که رياض تعهد آمريکا به کمک فناوري لازم و حمايت ايالات متحده از برنامه هستهاي غيرنظامي را دريافت کرد، «چرخه کامل سوخت» بهطور کامل اعطا نشد. در عوض، چارچوبي که منابع ديپلماتيک توصيف کردهاند، از يک مدل ترکيبي بهره ميبرد:
بازگرداني سوخت تحت کنترل آمريکا:
ايالات متحده موافقت کرد سوخت اورانيوم غنيشده را تأمين کند و مهمتر از آن، تمام سوخت مصرفشده توسط آمريکا يا يک شريک بينالمللي تعيينشده بازگردانده شود؛ اقدامي که از ايجاد ظرفيت بازفرآوري جلوگيري ميکند ظرفيتي که گام حياتي در مسير تسليحاتيسازي محسوب ميشود.
تحقيق و توسعه پيشرفته و آموزش:
ايالات متحده کمک گستردهاي در حوزه تحقيق و توسعه هستهاي و آموزش ارائه خواهد داد؛ امري که خواسته محمد بن سلمان براي دستيابي به حاکميت فناوري را برآورده ميکند و نيروي انساني بومي لازم براي يک «کشور آستانهاي» احتمالي را ميسازد اما کشوري که در آغاز بهطور جدي به آمريکا براي نگهداري و تأمين سوخت وابسته خواهد بود.
پروتکل تقويتشده آژانس بينالمللي انرژي اتمي:
عربستان پذيرفت پروتکل الحاقي آژانس بينالمللي انرژي اتمي را اجرا کند؛ اقدامي که بازرسيها و الزامات شفافيت بسيار گستردهتر و مداخلهگرانهتري را نسبت به گذشته بر اين کشور تحميل ميکند امتيازي آشکار براي آرام کردن تندروهاي کنگره آمريکا.
پذيرش مشروط اسرائيل
بسته آمريکا- عربستان در نهايت بهصورت توافقي جامع طراحي شد که به شکلي ناگسستني با يک پيمان دفاعي رسمي شبيه ناتو و همچنين موافقت آمريکا با انتقال تسليحات پيشرفته احتمالاً شامل فروش جنگندههاي F-35 که در مرحله مقدماتي مذاکرات مطرح بود گره خورده است.
براي اسرائيل، چشمانداز اوليه يک عربستان داراي ظرفيت هستهاي و مجهز به جنگندههاي نسل پنجم، حملهاي مستقيم به تعهد ديرينه آمريکا در حفظ برتري کيفي نظامي اسرائيل تلقي ميشد.
منابع ديپلماتيک تأييد ميکنند که اولاً، وتوي خاموش اسرائيل تا آخرين ساعات فعال بوده است؛ ثانياً احتمال بالايي وجود دارد که مصالحه از طريق يک بسته عظيم و افشانشده براي تقويت برتري کيفي نظامي اسرائيل از سوي آمريکا حاصل شده باشد؛ و ثالثاً پذيرش اسرائيل مشروط به رژيم بازرسي بسيار سختگيرانه تعيينشده توسط پروتکل الحاقي و تضمين قاطع آمريکا درباره بازگرداني سوخت بوده
است.
اين اقدام عملاً تهديد فوري ساخت بمب توسط عربستان را از مسئله برتري نظامي کيفي جدا کرد و ريسک آينده را با تضمينهاي امنيتي فوري و ملموس براي اسرائيل مبادله نمود.
تشديد محاسبات سايهاي ايران
عميقترين پيامد اين توافق، تشديد فوري محاسبات «جنگ در سايه» ايران است؛ اشاره به اتکاي تهران به نيروهاي نيابتي و بيثباتسازي پنهاني براي خنثي کردن برتري سنتي جديد عربستان.
کاخ سفيد توافقي را تثبيت کرد که با يک پيمان دفاعي و برتري نظامي سنتي پشتيباني ميشود و نشاندهنده عزم آمريکا براي تضمين امنيت عربستان و بازدارندگي در برابر تجاوز منطقهاي است.
از اين منظر، برنامه تحت حمايت آمريکا صرفاً غيرنظامي نيست؛ بلکه يک بازدارنده رسمي است که بهعنوان ستون فناورانه پيمان دفاعي جديد عمل ميکند پيامي ملموس و مُهرخورده از سوي آمريکا به تهران مبني بر اينکه نوسازي سنتي و فناورانه عربستان کاملاً مورد حمايت واشنگتن است.
اما از سوي ديگر، واکنشهاي اوليه تهران نشان ميدهد که اثر بازدارندگي ممکن است کوتاهمدت باشد. مقامات ايراني اين توافق را «تسليم غرب» و تهديدي مستقيم براي ثبات منطقه خواندهاند و اعلام ميکنند حتي يک برنامه مهارشده سعودي نيز موجب تسريع تلاشهاي اشاعهاي تهران خواهد شد.
تحليلگران منطقهاي تأکيد ميکنند که اين توافق لزوماً از رقابت تسليحاتي منطقهاي جلوگيري نکرده، بلکه قواعد آن را تغيير داده است.
تهران با مشاهده عدول آمريکا از «استاندارد طلايي»، اکنون توجيه خطابي و فوريت ژئوپوليتيکي بيشتري براي سرعت بخشيدن به حرکت خود بهسوي بمب هستهاي دارد.
سخن محمد بن سلمان مبني بر اينکه اگر ايران به بمب برسد، عربستان نيز خواهد رفت اکنون به تهديدي بسيار نزديکتر و قابل اعتناتر تبديل شده و خطر يک واکنش زنجيرهاي را براي ديگر قدرتهاي منطقهاي، از جمله مصر و ترکيه، برجستهتر ميکند.
بهاي نفوذ
اين توافق همان مصالحه راهبردي بود که مدتها انتظارش ميرفت. ايالات متحده در برابر حفظ نفوذ خود، از سختگيري مطلق در سياست عدم اشاعه عقبنشيني کرد و جاهطلبي هستهاي مهارشده عربستان را بهعنوان بهايي براي جلوگيري از يک مسير «سرکش» - يا بدتر از آن، برنامهاي ساخت چين - پذيرفت.
اين برنامه تحت حمايت آمريکا در ظاهر «غيرنظامي» است، اما ارزش واقعي آن راهبردي است. نخست، بهعنوان يک لنگر ژئوپوليتيکي عمل ميکند: حضوري چند ميليارد دلاري و چند دههاي از فناوري و امنيت آمريکا در خاک عربستان، که رياض را براي نسل آينده در مدار فناورانه و امنيتي واشنگتن قفل ميکند.
اين توافق پيروزي لازم را براي محمد بن سلمان به همراه آورد تا ادعاي حاکميت فناوري داشته باشد و سرمايه انساني مورد نياز را بسازد، در حالي که خطرناکترين بخش اشاعه - چرخه سوخت - همچنان تحت کنترل سختگيرانه آمريکا باقي ميماند.
اين تحول، تحقق زيرساخت راهبردي است که در رايزنيهاي اخير تسليحاتي آمريکا و عربستان بنا شده بود و چرخش رياض در مدار واشنگتن را مستحکمتر کرد.
اين توافق همچنين از نظر راهبردي با تمايل شديد دولت آمريکا به انرژي هستهاي همراستاست؛ تمايلي که در دستورهاي اجرايي دونالد جي. ترامپ در ماه مه نمايان بود چرخشي انرژيمحور که بسياري تحليلگران معتقدند بيش از هر چيز به تأمين مالي گسترده و مسئولانهاي وابسته است که عربستان ميتواند در افق صادرات فناوري هستهاي فراهم کند.
تصميم دولت بازتاب واقعيت ژئوپوليتيکي امروز جهان است: واشنگتن ديگر نميتواند بهسادگي «استاندارد طلايي» را در منطقهاي تحميل کند که ميزان اعتماد در آن با کلاهکها و شراکتهاي راهبردي سنجيده ميشود، نه صرفاً توافقهاي رسمي.
توافق آمريکا- عربستان اعترافي ناخواسته به اين واقعيت جديد است؛ واقعيتي که بر اساس آن، آمريکا براي حفظ اتحاد راهبردي حياتي و استمرار برتري فناوري خود در برابر رقابت رو بهتشديد با مسکو و پکن، ناچار شد از دگم آرماني عدم اشاعه که نه در قوانين و نه در سياستهاي رسمي آمريکا الزامي نبود چشمپوشي کند.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.