اگر عالِم که قرار است نقش طبيب را نسبت به دين داشته باشد دنيا را به سمت خودش بکشد، يعني طبيب سراغ درد برود و درد را که دنياست به سمت خودش بکشاند، در اين صورت بايد به اين طبيب بدگمان شد و نصيحت چنين شخصي که خودش به مرض دنيا مبتلا شده است براي ديگران سودي نخواهد داشت چون کسي که بنا بود درد دين را چاره کند خودش به اين درد و مرض مبتلا شده است.
قال مولينا و مقتدانا اميرالمؤمنين علي (ع): قَالَ عِيسَي ابْنُ مَرْيَمَ (ع): «الدِّينَارُ دَاءُ الدِّينِ وَ الْعَالِمُ طَبِيبُ الدِّينِ فَإِذَا رَأَيْتُمُ الطَّبِيبَ يَجُرُّ الدَّاءَ إِلَي نَفْسِهِ فَاتَّهِمُوهُ وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ غَيْرُ نَاصِحٍ لِغَيْرِه»[1].
علي (ع) فرموده است که عيسي بن مريم (ع) فرموده است که دينار، بيماري دين و عالم طبيب دين است، پس اگر طبيبي را ديديد که بيماري [يعني دنيا] را به سوي خود مي کشد به او بدگمان باشيد و بدانيد که او خيرخواهِ ديگري نيست.
مولاي متقيان علي (ع) در روايت مذکور مطلبي را از پيامبر خدا؛ حضرت عيسي بن مريم (ع) نقل ميکند که ميتواند چراغ راه همه ما باشد و آن نکته اين است که عيسي بن مريم فرموده است که دنيا، درد دين است، يکي از آفتهاي دينداري، دنياخواهي است و لذا داء است نه دوا (درد است نه درمان)، لذا دنيا در هر جا رسوخ کرد و حريم دينداري را احاطه کرد آنجا دين در معرض خطر و آسيب جدي قرار ميگيرد و خيليها هستند که گرايش به دنيا و دنياخواهي آنها را دچار انحرافات و لغزشهاي فراوان کرده است، اما نقش عالِم بر خلاف نقش دنياست، اگر دنيا براي دينداري درد و بلاست، عالم پزشک و شفابخش است و درمان کننده آسيبهايي است که متوجه دين و دينداران است؛ اين جايگاه اين دوتاست، دنيا بلاست، عالم طبيب است؛ هر دو هم متعلقشان يک چيز است، هم متعلق دنيا دين است و هم متعلق عالِم دين است لکن دنيا نسبت به دين درد است ولي عالِم نسبت به دين نقش طبيب را دارد.
آن نکته اي که در روايت مذکور، تکان دهنده است و نبايد از توجه به آن غافل باشيم اين است که اگر عالِم که قرار است نقش طبيب را نسبت به دين داشته باشد دنيا را به سمت خودش بکشد، يعني طبيب سراغ درد برود و درد را که دنياست به سمت خودش بکشاند، در اين صورت بايد به اين طبيب بدگمان شد و نصيحت چنين شخصي که خودش به مرض دنيا مبتلا شده است براي ديگران سودي نخواهد داشت چون کسي که بنا بود درد دين را چاره کند خودش به اين درد و مرض مبتلا شده است. انشاءالله خداوند متعال ما را کمک کند تا از آفات دنيا مصون بمانيم.
منابع:
1.بحار، جلد 14، ص 319، حديث 21.
راهکارهاي عملي براي تربيت فرزند صالح
تربيت فرزند در اسلام نه تنها يک وظيفه خانوادگي، بلکه يک مسئوليت اجتماعي و ديني است که تأثير آن بر جامعه و آينده امت اسلامي بسيار عميق است. در اين مقاله، با تکيه بر منابع قرآني و روايي شيعه، به بررسي اصول و روشهاي تربيتي پرداخته شده است که ميتوانند در پرورش فرزند صالح مؤثر باشند.
اهميت تربيت فرزند در نگاه قرآن
قرآن کريم به عنوان کتاب هدايت، توجه ويژهاي به تربيت نسلها دارد و والدين را به پرورش فرزنداني مؤمن و صالح فرا ميخواند. آيات متعددي بر اهميت تربيت فرزند تأکيد دارند و نقش والدين را در اين امر برجسته ميکنند.
يکي از نمونههاي بارز اين توجه، دعاي حضرت ابراهيم(ع) است که از خداوند ميخواهد نسلي صالح و نمازگزار به او عطا کند: «رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي» (سوره ابراهيم، آيه 40)(1). اين دعا نشاندهنده اهميت تربيت ديني فرزندان در آموزههاي قرآني است.
همچنين در آيهاي ديگر، خداوند به والدين توصيه ميکند که فرزندان خود را از گمراهي و آتش دوزخ حفظ کنند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَکُمْ وَأَهْلِيکُمْ نَارًا» (سوره تحريم، آيه 6)(2). اين آيه، مسئوليت والدين را در هدايت معنوي و تربيتي فرزندان به وضوح بيان ميکند.
قرآن کريم همچنين بر نقش الگوهاي صالح تأکيد دارد. والدين بايد خود نمونهاي از ايمان، اخلاق و رفتار نيک باشند تا فرزندانشان از آنان درس بگيرند. همانطور که حضرت لقمان(ع) خطاب به فرزندش توصيههايي اخلاقي و ايماني ارائه ميدهد (سوره لقمان، آيات 13 تا 19)(3)، والدين نيز بايد با گفتار و کردار خود، فرزندان را به سوي مسير درست هدايت کنند.
نقش اهلبيت(ع) در تربيت نسل صالح
اهلبيت(ع) به عنوان الگوهاي کامل انساني، نمونههاي بينظيري از تربيت ديني و اخلاقي را ارائه دادهاند. سيره عملي آنان نشاندهنده اهميت تربيت صحيح فرزندان است.
امام علي(ع) در نامهاي به فرزندش امام حسن(ع)، اصول تربيتي مهمي را بيان ميکند که شامل توصيههايي اخلاقي، ديني و اجتماعي است. ايشان ميفرمايد: «دل نوجوان مانند زمين خالي است؛ هر چه در آن افکنده شود، ميپذيرد»(4). اين بيان نشان ميدهد که دوران کودکي و نوجواني بهترين زمان براي شکلدهي به شخصيت فرزندان است.
حضرت زهرا(س) نيز در تربيت فرزندان خود، امام حسن(ع) و امام حسين(ع)، نقش بينظيري ايفا کرد. ايشان با آموزش معارف ديني و اخلاقي به فرزندانش، آنان را براي نقشآفريني در جامعه اسلامي آماده ساخت. روايتهايي از آموزش قرآن توسط حضرت زهرا(س) به فرزندانش گواه اين امر است(5).
همچنين امام صادق(ع) تأکيد بسياري بر تربيت صحيح فرزندان داشتند و ميفرمودند: «بهترين کار والدين نسبت به فرزندشان آن است که او را به اخلاق نيکو عادت دهند»(6). اين سخن نشاندهنده اهميت پرورش اخلاقي در کنار تربيت ديني است.
راهکارهاي عملي براي تربيت فرزند صالح
براي تربيت فرزند صالح، والدين بايد رويکردي جامع و عملي اتخاذ کنند که شامل جنبههاي مختلف زندگي باشد. برخي از اين راهکارها عبارتاند از:
آموزش ديني از کودکي: والدين بايد از همان سالهاي نخست زندگي، معارف ديني را به فرزندان خود آموزش دهند. اين آموزش ميتواند شامل يادگيري قرآن، احکام شرعي و اصول اخلاقي باشد. امام علي(ع) ميفرمايد: «فرزندت را تا هفت سال آزاد بگذار، هفت سال ديگر او را ادب بياموز و هفت سال ديگر او را همراه خود قرار ده»(7).
ايجاد محيط سالم خانوادگي: خانواده بايد محيطي آرام و پر از محبت باشد تا فرزندان بتوانند در آن رشد کنند. محبت والدين به يکديگر و احترام متقابل ميان اعضاي خانواده تأثير عميقي بر شخصيت کودک دارد. امام رضا(ع) نيز بر اهميت محبت والدين به فرزندان تأکيد داشتند(8).
الگوسازي عملي: والدين بايد خود نمونهاي از ايمان، اخلاق و رفتار نيک باشند تا فرزندانشان بتوانند از آنان الگو بگيرند. رفتار صادقانه، نماز خواندن به موقع و رعايت حقوق ديگران از جمله مواردي هستند که ميتوانند الگوي مناسبي براي کودکان باشند.
پاورقيها:
قرآن کريم، سوره ابراهيم، آيه 40.
قرآن کريم، سوره تحريم، آيه 6.
قرآن کريم، سوره لقمان، آيات 13 تا 19.
نهجالبلاغه، نامه 31.
بحارالأنوار، جلد 43، صفحه 81.
اصول کافي، جلد 6، صفحه 49.
نهجالبلاغه، حکمت 399.
عيون اخبار الرضا، جلد 2، صفحه 38.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.