ايران بهدليل موقعيت جغرافيايي منحصربهفرد خود در قلب اوراسيا و در مجاورت آبراههاي حياتي جهان، همواره نقطه تلاقي مسيرهاي بازرگاني و ترانزيتي بوده است. در شرايطي که رقابت جهاني براي شکلدهي به شبکههاي حملونقل و انرژي شدت گرفته، ايران در برابر مجموعهاي از فرصتها و چالشها قرار دارد که ميتواند آينده اقتصادي و ژئوپليتيکي کشور را بهشدت تحت تأثير قرار دهد.
امروزه دستکم 9 کريدور منطقهاي و بينالمللي بهطور مستقيم و غيرمستقيم با موقعيت ايران گره خوردهاند که عبارتند از کريدور شمال - جنوب (INSTC)، کريدور شرق - غرب (کمربند و جاده چين)، کريدور قفقاز و زنگزور، کريدور خليج فارس - مديترانه، کريدور افغانستان–ايران–آسياي مرکزي (چابهار)، کريدور جاده توسعه عراق (Development Road)، کريدور آيمک (IMEC)، کريدور لاجورد (Lapis Lazuli) و کريدور ترانسخزر (Middle Corridor).
هر يک از اين کريدورها بهنوعي بيانگر ميدان رقابت ژئوپليتيکي و اقتصادي است که نبايد نسبت به آن بيتفاوت بود. برخي از اين مسيرها فرصتهاي بينظيري براي توسعه زيرساختها، جذب سرمايه و ارتقاي نقش ترانزيتي ايجاد ميکنند؛ در حالي که برخي ديگر با هدف کاهش يا حذف نقش ايران طراحي شدهاند. در نتيجه، بررسي دقيق اين کريدورهاي مذکور و تحليل فرصتها و تهديدهاي ناشي از آنها، ضرورتي حياتي براي سياستگذاري کلان کشور به شمار ميرود.
کريدور شمال - جنوب
کريدور شمال - جنوب (INSTC) که هند را از طريق ايران به روسيه و اروپا متصل ميکند، هماکنون در مرکز توجه سياست خارجي و ترانزيتي ايران قرار گرفته است. ايران و روسيه در سال جاري بهطور مشترک هدف ثبت حدود 10 ميليون تُن ترانزيت کالا از طريق اين مسير را دنبال ميکنند.
در کنار اين، حجم ترانزيت فعلي کريدور شمال - جنوب در سال 2024، با رشدي نزديک به 19 درصدي به حدود 26.9 ميليون تُن رسيد که پيشرفتي قابل توجه در توسعه زيرساختهاي حملونقل بينالمللي به حساب ميآيد. اين اتفاقات نشان ميدهند که مسير کريدور شمال - جنوب نه تنها بهعنوان يک راهبرد اقتصادي، بلکه بهصورت نشانهاي از همکاريهاي منطقهاي فوقالعاده اهميت يافته است.
در کنار آمار، تحولات سياسي و ديپلماتيک نيز اين مسير را برجسته کردهاند. نشست سازمان همکاري شانگهاي (SCO) در چين که با شرکت رئيسجمهور ايران همراه بود، نشان داد ايران تا چه اندازه ميخواهد در همکاريهاي منطقهاي نقشآفريني و از اين مسير بهعنوان ابزار پيوند سياسي با کشورهاي عضو از جمله چين و روسيه استفاده کند. علاوه بر اين، نخستين مرحله ارسال قطار باربري از چين به ايران در اوايل سال جاري، به نشانه جديت کشورهاي شرقي در استفاده از راهآهن بهعنوان جايگزين مسيرهاي سنتي دريايي بوده است. اين نشانهها همگي مؤيد نقشي است که ايران در کريدور شمال - جنوب دارد و ميتواند با مانور ديپلماتيک و تسريع در توسعه زيرساختهاي ريلي و بندري، حضور خود را در اين کريدور تثبيت کند.
کريدور شرق - غرب (کمربند و جاده چين)
کريدور شرق - غرب که بخش مهمي از ابتکار کمربند و جاده چين محسوب ميشود، نقشي اساسي در اتصال شرق آسيا به اروپا دارد و ايران در نقطه کانوني اين مسير قرار گرفته است. راهآهن چين - ايران که در سال جاري به بهرهبرداري رسيد، ظرفيت تازهاي براي ترانزيت ايجاد کرده و کشورهاي آسياي مرکزي را به بنادر جنوبي ايران وصل ميکند. اين موضوع بهويژه براي چين اهميت دارد زيرا وابستگي مسيرهاي تجارياش به تنگههاي دريايي آسيبپذير مانند مالاکا و سوئز را کاهش ميدهد.
براي ايران نيز حضور فعال در اين کريدور به معناي جذب سرمايهگذاري چيني، توسعه زيرساختهاي ريلي و افزايش صادرات غيرنفتي است. به همين دليل، مقامات کشورمان در ماههاي اخير چندين نشست مشترک با هيئتهاي اقتصادي چين و قزاقستان برگزار کردهاند تا چارچوب همکاريهاي بلندمدت را مشخص کنند.
با اين حال، اين کريدور نيز با تهديدها و رقابتهاي ژئوپليتيکي همراه است. چين بهصورت همزمان بر مسيرهاي جايگزين از طريق قفقاز و ترکيه سرمايهگذاري ميکند تا در صورت افزايش فشارهاي غرب يا تشديد تحريمها عليه ايران، وابستگياش به مسير ايران کاهش يابد. همچنين، ناامنيهاي منطقهاي و نياز فوري به سرمايهگذاري کلان در خطوط ريلي و لجستيک داخلي ايران، خطر عقبماندن کشور از اين رقابت را افزايش داده است. بهويژه با سرعتي که ترکيه و جمهوري آذربايجان در توسعه کريدور مياني (ترانسخزر) پيش ميروند، ايران ناگزير سياستگذاري فعال است تا تضمين کند که بخش عمدهاي از بار چين به اروپا نه از مسيرهاي رقيب بلکه از خاک ايران عبور کند.
کريدور قفقاز و زنگزور
کريدور قفقاز و زنگزور که قرار است سرزمين اصلي جمهوري آذربايجان را از طريق خاک ارمنستان به نخجوان متصل کند، به يکي از حساسترين موضوعات ژئوپليتيکي منطقه تبديل شده است. اين کريدور عملاً ساختار مرزهاي قفقاز جنوبي را بازتعريف ميکند و بر موازنه قدرت ميان سه بازيگر اصلي يعني ايران، ترکيه و روسيه اثر مستقيم ميگذارد. ترکيه و آذربايجان اين مسير را بهعنوان «کريدور توراني» ميبينند که ميتواند زنجيرهاي از پيوندهاي جغرافيايي و فرهنگي ترکزبانان را از آنکارا تا آسياي مرکزي برقرار کند. از نگاه باکو، اين کريدور ابزار تثبيت دستاوردهاي جنگ قرهباغ و تضمين اتصال اقتصادي - سياسي به نخجوان و فراتر از آن ترکيه است.
در مقابل، ايران و ارمنستان با ديده ترديد و تهديد به اين طرح نگاه ميکنند زيرا دسترسي زميني ايران به ارمنستان و حوزه قفقاز محدود ميشود. افزون بر اين، ورود آمريکا و اتحاديه اروپا به موضوع زنگزور و تلاش آنها براي حضور امنيتي و اقتصادي در منطقه، براي ايران به عنوان کشوري که همواره تحت تحريمهاي ظالمانه و فشارهاي سياسي و اقتصادي واشنگتن و متحدان اروپايي آن قرار داشته، خوشايند نيست.
از نگاه ناظران، ايران با تکيه بر موقعيت جغرافيايياش قادر است مسيرهاي جايگزين يا مکملي پيشنهاد دهد که نه تنها دسترسي ارمنستان به جهان بيرون را حفظ کند، بلکه جايگاه ايران را نيز در شبکه ارتباطي منطقهاي ارتقا بخشد. از سوي ديگر، حضور فعال ايران در اين پرونده به تهران امکان ميدهد تا از يکسو با ايروان روابط اقتصادي و امنيتي عميقتري ايجاد کند و از سوي ديگر با باکو و آنکارا گفتوگوهايي مبتني بر منافع مشترک در حوزه انرژي، تجارت و ترانزيت داشته باشد. اگر ايران بتواند در اين بازي پيچيده چندلايه، راهبرد «تثبيت حضور» را در پيش بگيرد، نهتنها از تهديدهاي احتمالي کريدور زنگزور مصون ميماند، بلکه ميتواند آن را به ابزاري براي تقويت نقش منطقهاي خود در قفقاز تبديل کند.
کريدور خليج فارس- مديترانه
کريدور خليج فارس - مديترانه از مسير ايران، عراق، سوريه، لبنان تعريف ميشود و در صورت تحقق، ميتواند جايگاهي مهم براي ايران در دسترسي مستقيم به درياي مديترانه و بازارهاي اروپايي ايجاد کند. اين طرح در نگاه راهبردي براي تهران جذاب است، زيرا بخشي از وابستگي به تنگه هرمز و مسيرهاي دريايي طولاني را کاهش داده و بستر جديدي براي صادرات غيرنفتي فراهم ميکند. همچنين، اين مسير ميتواند در بازسازي عراق و سوريه نقشي محوري ايفا کند و همکاريهاي اقتصادي چندجانبه ميان تهران، بغداد و دمشق را گسترش دهد.
با اين حال، تحولات اخير در سوريه از جمله تغيير ساختار قدرت پس از کنار رفتن بشار اسد و تکيه جولاني بر مسند قدرت و نيز حملات مداوم رژيم صهيونيستي و مداخله اين رژيم در مسائل داخلي سوريه شرايط را پيچيدهتر کرده است. فشارهاي آمريکا و رژيم صهيونيستي همچنان مانعي جدي براي عملياتي شدن اين کريدور باقي مانده است. بنابراين، اين مسير نه يک پروژه غيرممکن، بلکه طرحي بلندمدت و پرچالش است که براي تحقق آن، ايران بايد همزمان از ابزارهاي ديپلماتيک، اقتصادي و امنيتي خود بهره ببرد تا حضورش در بازآرايي منطقهاي تثبيت شود.
کريدور افغانستان - ايران - آسياي مرکزي (چابهار)
کريدور افغانستان - ايران - آسياي مرکزي که محور اصلي آن بندر چابهار است، يکي از مهمترين طرحهاي ترانزيتي ايران براي اتصال شرق کشور به شبکه تجارت جهاني به شمار ميرود. اين کريدور به افغانستان - که محصور در خشکي است - امکان ميدهد از طريق خاک ايران به آبهاي آزاد دسترسي پيدا کند. همچنين، هند بهعنوان سرمايهگذار اصلي پروژه چابهار، از اين مسير براي رقابت با بندر گوادر پاکستان و دسترسي به بازارهاي آسياي مرکزي استفاده ميکند. از نگاه ايران، توسعه بندر چابهار نهتنها باعث رونق اقتصادي در استان سيستان و بلوچستان ميشود، بلکه موقعيت ژئوپليتيکي کشور را در تعامل با آسياي جنوبي و مرکزي تقويت ميکند.
با اين وجود، موانع قابل توجهي پيش روي اين کريدور قرار دارد. بيثباتي سياسي در افغانستان، محدوديتهاي ناشي از تحريمهاي آمريکا عليه ايران و رقابت شديد چين و پاکستان بر سر توسعه بندر گوادر، روند عملياتي شدن کامل اين مسير را کند کرده است. همچنين، براي تحقق کامل اين کريدور، تکميل خطآهن چابهار - زاهدان و اتصال آن به شبکه ريلي شمال - جنوب ايران ضروري است. در شرايط فعلي، اين کريدور بيشتر بهعنوان يک پروژه استراتژيک بلندمدت مطرح است اما در صورت جذب سرمايهگذاري بيشتر و بهبود ثبات منطقهاي، ميتواند به يکي از مهمترين شاهراههاي ترانزيتي ايران و آسياي جنوبي تبديل شود.
کريدور جاده توسعه عراق
کريدور جاده توسعه عراق که با نام Development Road)) شناخته ميشود، طرحي استراتژيک از سوي بغداد براي تبديل کشور عراق به حلقه اتصال خليج فارس به اروپا از طريق ترکيه است. اين پروژه از بندر فاو در جنوب عراق آغاز ميشود، از مسيرهاي ريلي و جادهاي عراق عبور ميکند و در مرز ترکيه به شبکه حملونقل اروپا متصل ميشود. عراق اين طرح را بهعنوان «پل جديد ابريشم» خود معرفي کرده و اميدوار است با سرمايهگذاري در اين مسير، جايگاه ترانزيتياش را در منطقه تقويت کند.
با اين حال، اين پروژه با چالشهاي مهمي روبهرو است؛ نخست آنکه زيرساختهاي عراق براي چنين طرح عظيمي هنوز بهطور کامل آماده نيست و نياز به سرمايهگذاري خارجي سنگين دارد. دوم، رقابتهاي ژئوپليتيکي ميتواند مسير تکميل پروژه را پيچيده کند؛ بهويژه اينکه ترکيه علاقهمند است نقش اصلي را در مديريت اين کريدور ايفا کند و کشورهاي حاشيه خليج فارس نيز بهدنبال نفوذ در آن هستند.
براي ايران، اين کريدور هم تهديد و هم فرصت است؛ تهديد از اين نظر که ممکن است بخشي از بار ترانزيتي خليج فارس بهجاي عبور از خاک ايران، مستقيماً از عراق به اروپا منتقل شود و فرصت از اين جهت که ايران ميتواند با اتصال مرزهاي خود به مسير اصلي جاده توسعه، سهمي از اين ترانزيت را به دست آورد.
ايران اگر بخواهد از کنار گذاشته شدن در اين مسير جلوگيري کند، بايد با ديپلماسي فعال و همکاري مرزي، خود را بهعنوان يک شريک مکمل معرفي کند. در غير اين صورت، جاده توسعه عراق ميتواند به يک مسير جايگزين جدي براي عبور کالا از خليج فارس به اروپا بدل شود که نقش ايران را در ترانزيت منطقه کاهش ميدهد.
کريدور آيمک
کريدور آيمک (IMEC – India–Middle East–Europe Corridor) در سال 2023 بهعنوان يکي از ابتکارات مهم گروه 20 معرفي شد و هدف آن اتصال هند به اروپا از طريق خاورميانه است. مسير اصلي اين کريدور از هند آغاز شده، از راههاي دريايي به امارات و عربستان ميرسد، سپس از طريق شبکههاي ريلي به اردن و اراضي اشغالي متصل ميشود و در نهايت از بنادر مديترانه به اروپا راه پيدا ميکند. طراحي اين پروژه بهطور آشکار با هدف کاهش نقش ايران و دور زدن بندر چابهار انجام گرفته است. آمريکا و اتحاديه اروپا بهدنبال تقويت اين طرح هستند تا هم هند را بهعنوان شريک اصلي در زنجيره تأمين غرب نگه دارند و هم مسيرهاي ترانزيتي تحت کنترل چين و ايران را محدود کنند.
براي ايران، اين کريدور بيش از آنکه يک فرصت باشد، يک تهديد ژئوپليتيکي محسوب ميشود. حضور رژيم صهيونيستي بهعنوان حلقه کليدي در اين مسير، عملاً امکان مشارکت مستقيم ايران را از بين ميبرد. با اين حال، شرايط ژئوپليتيکي منطقه ميتواند آينده آيمک را دستخوش تغيير کند. اگر در سالهاي آينده تحولات سياسي باعث بازتعريف روابط منطقهاي شود، ايران ميتواند بهصورت غيرمستقيم يا با نقش مکمل (مثلاً از طريق اتصال به بنادر امارات يا پيوندهاي فرعي به عراق و سوريه) سهمي در اين مسير داشته باشد. در غير اين صورت، آيمک رقيبي جدي براي مسيرهاي ايران باقي خواهد ماند و تهران ناچار است با تقويت کريدورهاي جايگزين مانند شمال - جنوب و چابهار، اثرات منفي اين پروژه را کاهش دهد.
کريدور لاجورد
کريدور لاجورد (Lapis Lazuli) با هدف اتصال افغانستان به اروپا طراحي شده و نام خود را از سنگ لاجورد افغانستان گرفته که قرنها به بازارهاي جهاني صادر ميشد. اين مسير از شهر هرات آغاز شده، به ترکمنستان ميرود و از طريق درياي خزر به آذربايجان، سپس گرجستان و در نهايت ترکيه متصل ميشود. مقصد نهايي آن نيز بنادر درياي سياه و بازارهاي اروپايي است. اين کريدور براي افغانستان اهميت ويژهاي دارد زيرا نخستين مسير رسمي است که اين کشور محصور در خشکي را به اروپا متصل ميکند. براي کشورهاي ميانه راه مانند ترکمنستان، آذربايجان و گرجستان نيز فرصتي براي تقويت نقش ترانزيتي و جذب سرمايهگذاري فراهم ميآورد.
اما براي ايران، کريدور لاجورد بيشتر وجه رقابتي دارد تا فرصتي؛ چرا که در طراحي آن، مسير ايران عمداً کنار گذاشته شده و افغانستان کالاهاي صادراتي خود را از طريق کشورهاي ديگر به اروپا ميرساند. البته ايران ميتواند از طريق اتصال فرعي هرات به مشهد يا از طريق مرز دوغارون، خود را به اين مسير متصل و نقش مکملي در حملونقل منطقه ايفا کند. در غير اين صورت، توسعه کريدور لاجورد باعث کاهش اهميت ايران در تجارت افغانستان با اروپا خواهد شد. به همين دليل، ايران ناچار است با تمرکز بر چابهار و ايجاد خطوط ارتباطي مطمئن تر با افغانستان، جايگزيني مؤثر براي مسير لاجورد ارائه دهد تا از حذف تدريجي خود در ترانزيت شرق - غرب جلوگيري کند.
کريدور ترانسخزر
کريدور ترانسخزر (Middle Corridor / Trans-Caspian) که با نام «کريدور مياني» نيز شناخته ميشود، يکي از مهمترين مسيرهاي جايگزين براي اتصال چين و آسياي مرکزي به اروپا است. اين مسير از چين آغاز شده، از قزاقستان يا ترکمنستان به بنادر درياي خزر ميرسد، سپس با کشتي به آذربايجان منتقل و از آنجا وارد گرجستان و ترکيه شده و نهايتاً به اروپا متصل ميشود. اهميت اين کريدور پس از جنگ اوکراين دوچندان شد، زيرا بسياري از مسيرهاي سنتي شمالي از روسيه به اروپا با محدوديت روبهرو شدند. اتحاديه اروپا و ترکيه بهشدت بر توسعه اين مسير سرمايهگذاري کردهاند و آن را بهعنوان ابزاري براي کاهش وابستگي به روسيه و ايران در ترانزيت کالا ميدانند.
براي ايران، اين کريدور هم يک تهديد جدي و هم يک فرصت بالقوه محسوب ميشود. تهديد از اين جهت که چين و اروپا ميتوانند بدون نياز به خاک ايران، شرق و غرب را به هم متصل کنند و جايگاه ترانزيتي تهران تضعيف شود اما فرصت از اين نظر که ايران با استفاده از بنادر خزر (مانند بندر اميرآباد و انزلي) و اتصال ريلي به شبکه قفقاز ميتواند بهصورت مکمل به اين مسير بپيوندد.
در صورتي که ايران بتواند با ديپلماسي فعال و همکاري چندجانبه، مسيرهاي فرعي را به کريدور مياني متصل کند، بخشي از بار اين تجارت عظيم از طريق ايران جابهجا خواهد شد. در غير اين صورت، ترانسخزر ميتواند به رقيبي قدرتمند براي ايران در معادلات ژئوپليتيکي و اقتصادي منطقه بدل شود.
منبع: خبرگزاري مهر
* حسن شکوهي نسب
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.