چندي قبل زن جواني به اداره آگاهي رفت و از ناپديد شدن همسرش خبر داد: «يک سالي ميشود که با سياوش ازدواج کردهام. روز گذشته براي انجام کاري از خانه خارج شد اما ديگر برنگشت. از ديشب به تمام دوستان و اقوام زنگ زدم اما خبري از سياوش نداشتند.»
با شکايت زن جوان، تحقيقات کارآگاهان پليس به دستور بازپرس جنايي آغاز شد.
به گزارش ايران، سه روز بعد در حالي که تحقيقات براي يافتن ردي از مرد جوان ادامه داشت، پدر سياوش به پليس مراجعه کرد و سرنخ اصلي را در اختيار مأموران قرار داد و گفت: «ساعتي قبل وقتي اعضاي خانواده در گروه تلگرامي خانوادگي سراغ پسرم را از عروسم ميگرفتند، ناگهان عروسم پيامي با اين مضمون که «ميترسم جسد سياوش پيدا شود» را در گروه ارسال کرد. بعد هم خيلي سريع آن را پاک کرد انگار ميخواسته براي فرد ديگري ارسال کند و به اشتباه در گروه ارسال کرده بود. من مطمئنم او در ناپديد شدن پسرم نقش دارد.»
به دنبال اظهارات مرد ميانسال به دستور بازپرس جنايي، زن جوان بازداشت شد. وي ابتدا منکر اتهام خود بود اما با بررسي تلفن همراهش مشخص شد که او با مردي به نام مهران ارتباط پنهاني دارد.
با به دست آمدن اين سرنخ و بازداشت مهران، زن جوان لب به اعتراف گشود و مدعي شد که همسرش را به قتل رسانده و با کمک خواستگار سابقش جسد را به اطراف تهران منتقل کرده است. بدين ترتيب کارآگاهان موفق شدند جسد سياوش را پيدا کنند.
معجوني براي مرگ
32 سال سن دارد و تحصيلکرده رشته روانشناسي است، زن جوان مدعي است زماني که دروغهاي همسرش را شنيد، تصميم به قتلش گرفت.
چرا همسرت را کشتي؟ چون دروغ ميگفت. اصلاً از دروغ گفتن لذت ميبرد همسرم هر چه از خودش گفته بود به جز اسمش دروغ بود. به من گفته بود در کانادا درس خوانده و دکترايش را گرفته است. در حالي که اصلاً تحصيلکرده نبود.
با چي او را کشتي؟ شوهرم مشکل معده داشت و شربت معده ميخورد. من هم براي اينکه او را به قتل برسانم سيانور داخل شربت معدهاش ريختم و او بعد از خوردن شربت فوت کرد.
و بعد چه اتفاقي افتاد؟ با خواستگار سابقم تماس گرفتم و از او خواستم براي جابهجايي جسد به خانهمان بيايد. با کمک او، جسد را به داخل ماشين منتقل کرده و در بيابانهاي اطراف رها
کرديم.
ماجراي پيامک چه بود؟ اشتباهي ارسال کردم. همزمان در حال چت کردن با مهران بودم و به او گفتم که فاميل و آشنايان خيلي پيگير سياوش هستند. از طرفي مدام در گروه فاميلي از من سؤال پرسيده ميشد و من براي يک لحظه گيج شدم و پيامي که قرار بود براي مهران ارسال کنم را در گروه گذاشتم.
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.