در حرکتي که بيش از آنکه تدبير باشد، نمايشي بهت آور است، وزارت آموزش و پرورش با چرخشي ناگهاني، سوزن ساعت مدارس را بر نشانهي سپيدهدمِ شش صبح ثابت نهاده است.
گويي قرار است دانشآموزان، قربانيان بيصداي اين ناترازي انرژي و ناتواني مديريتي شوند، تا شايد تب بحران انرژي با فرافکني به خوابي سنگين فرو رود! اين يا نشانه مديريت ناکارآمد و بي فکر در پهنه آموزش است يا اعترافي خاموش به فروپاشي زيرساختهاي انرژي. يعني همان بحران.
اين چيز عجيبي نيست، در همان اولين تدبير به ذهن آدمي ميآيد که آموزش و پرورش تعطيل يا صرفا با يک ساعت آموزش، بسيار بهتر، قويتر و موثرتر از آموزش و پرورشي است که دانش آموزانش بايد از 6 صبح تا ساعت 13 گيج بزنند و خواب آلود زجر بکشند.
انتقال درد
اگر اين را «مديريت « بناميم، پس بايد پذيرفت که در قاموس اين مديران، «حل مسئله» مترادف است با «انتقال درد» از جيبي به جيب ديگر!
آنجا که از حل مسائل و مشکلات بر نميآييم کار را ميرسانيم به جايي که مشکلات را به عرصه هاي ديگر تسري دهيم.اين هم هنر مديريت ما شده است تا همه چيز را به عدالت نزديک کنيم. عدالت در تاريکي و خاموشي و عدالت در کاستيها.
آيا کسي پرسيده است که چگونه ميتوان بر لوحِ خستهي ذهن کودکان خوابزده، نقشِ دانش را کَند؟ آيا سنجيدهاند که بار اين تغيير نابهنگام چگونه بر دوشِ خانوادهها، به ويژه مادران، فرود خواهد آمد؟ به راستي که گويا فهمِ برخي از «تدبير»، به اندازهي تايپ دو سطر در گروههاي مجازي است! اين از مجلس که مجلوي تغيير ساعت را مي گيرد و اين از دولت که بدين شکل جبران مي کند.
اين اتفاق صرفا بر نگراني ها دامن مي زند. شک نکنيد در شرايطي اين خبر انتشار يافته است که بسياري از دانشآموزان هنوز از آن خبر ندارند و يا احتمالاً در خواب بودند و صبح همين روز اول با نابساماني جديدي در استارت کار مدارس روبرو خواهيم بود.
آيا فرداي اين سرزمين، در آستانهي خاموشيهاي بيپايان است؟ اگر چنين است، چرا به جاي گفتوگوي صادقانه، مردم را در تاريکيِ تصميماتِ شتابزده رها کردهاند؟
اين تصميمهاي شتابزده، تنها ثابت ميکند که مدرسهاي که شما را مديرِ شايستهاي بار نياورد، اکنون دارد آيندهي کودکان را نيز به تاريکي ميکشاند!
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.