اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

حواسمان هست فرزندانمان چه‌انيميشن‌هايي مي‌بينند؟

تجلي زن قهرمان يهودي در کارتون‌ها

انيميشن يا پويانمايي «مونا 2» که دنباله «مونا» (2016) است، سال گذشته (2024) اکران شد و قهرمان آن مانند قسمت اول، همان‌دختر شجاع و ماجراجوي اهل جزاير پلينزي است.

حواسمان هست فرزندانمان چه‌انيميشن‌هايي مي‌بينند؟

مواناي يک و دو، پر از عناصر اسطورهاي و افسانهاي قبايل بدوي و غيرمتمدن است که روزگاري، استعمار يهودي غرب آدم حسابشان نميکرد و «ديگري» محسوب ميشدند اما چنددهه است مثل «پوکوهانتس» عزيز و قهرمان داستان شدهاند تا مفاهيم و آموزههايي را بهصورت زيرپوستي در ذهن و ناخودآگاه مخاطبان پويانماييهاي استوديوهايي چون ديزني، پيکسار و ... بکارند. مخاطبان هم کودکان ايراني و ديگر مليتها هستند که از روزگار کودکي با اينمفاهيم آشنا ميشوند و وقتي به بزرگسالي برسند، ميبينند بهطور ناخودآگاه دوست فرهنگ غربي هستند و احتمالا انگيزهاي براي دشمني با خواسته استعماريشان ندارند.

بهجز آثاري که در قالب انيميشن براي بچهها توليد ميشوند، براي دهههاي متمادي شاهد ساخت فيلمهاي سينمايي بزرگسال با محوريت شخصيتهاي زن توسط هاليوود هستيم که قهرمانانشان، به قول معروف 10 تا مرد را حريفاند و شهر را به هم ميريزند. لارا کرافت که آنجلينا جولي نقشش را بازي ميکرد، يا زن شجاعي که جودي فاستر در «اتاق امن» و «نقشه پرواز» و «شجاع» نقشش را ايفا ميکرد در کنار ديگر نمونههاي بيشمار، ازجمله موارد مثال اينبحث
هستند. 

اما در بحث ساخت انيميشن، مفاهيم و اسطورههاي خطرناک يهودي در حال کاشته و نهادينهشدن در ذهن کودکان ايراني هستند. اينمفاهيم گاهي بهصورت بسيار محسوس و مستقيم و گاهي کاملا زيرپوستي و غيرمستقيم در ذهن مخاطب کاشته ميشوند. شايد انيميشن «پانداي کونگفوکار 2» را ديده باشيد که پس از موفقيت قسمت اول اينپويانمايي و ايجاد محبوبيت براي کاراکتر پانداي دوستداشتني، اکران شد. در قسمت دوم، قهرمان داستان در جستجوي گذشته و هويت واقعي خود است و متوجه ميشود مانند موساي يهود (توجه کنيم که موساي پيامبر نزد ما مسلمانها با موساي خشمگين يهودي تفاوت دارد) بچهاي است که بهاصطلاح سر راه گذاشته شده و لکلک آشپز (باباشلهپز) پدر واقعياش نيست. طاووس بدجنس ماجرا هم شخصيتي مانند فرعون دارد و از بچگي دشمن پاندا بوده است.

عدهاي از هموطنان و خوديها، نسبت به فرهنگ استعماري و يهودي غرب، خوشبين هستند و ميپندارند آنطرفيها اينقدر مرد هستند که مباحث ايدئولوژيک مدنظرشان را از کودکي در روح و روان کودکان فرو نکنند. اما اين، خيالي خام و خوشبينانه است. چون کارگران فرهنگي يهود بهشدت در حال کار هستند و حمله خود را از درون خانههاي ما که فرزندانمان حداقل هر شب يکانيميشن را تماشا ميکنند، شروع ميکنند

لازم نيست طرح داستاني موآناي يک و دو را تشريح کنيم و به قصهپردازي فيلمنامهنويسان و چگونگي شخصيتپردازي يا قلمشان مشغول شويم. ماجرا اين است که در قسمتهاي يک و دو، دختري در مرکز داستان قرار گرفته که مخاطب مطلع و اهل مطالعه را ياد استر يا جودي مياندازد؛ دو زن جوان زيباي يهودي که باعث نجات قومشان شدند. در موانا هم يکدختر از قبايل بدوي و بتپرست حضور دارد که قصهاش با الههها و نيمهايزدها و افسانهها پر شده است. ايندختر در دو موقعيت قسمت اول و دوم، ناجي قوم خود است و در حاليکه مردان قبيله در محل اقامت و زندگي ميمانند، او بايد راهي دريا شود تا نجاتبخش حيات مردمش باشد! چهجالب! اين که شد همان قصه «کتاب استر» يا جودي که ژنرال رومي را کشت و مردمش را نجات داد!

به پوشش و لباسي هم که شخصيتهاي انيميشنهايي مثل موآنا مشغول ترويجاش هستند، نميپردازيم چون اينپوشش زماني مربوط به آدمهاي عقبمانده بدوي بود که سرزمين و فرهنگشان غارت ميشد اما امروز در قامت قهرمانان نيمهبرهنه بچههاي جهان معرفي ميشوند که رفتار و کرداري درست شبيه استعمارگران دارند و بر ر عنصر و عامل شيطاني ديگري پيروز ميشوند.

يکي از نشانههايي که ناخودآگاه در ذهن بچههاي ما کاشته ميشود و در حکم آنمفاهيم زيرپوستي است، رامبودن دريا در مقابل موآنا است. ايبابا! اين هم که شد قصه موسايي که دريا پيش پايش شکافته شد و توانست مردمش را نجات بدهد! پس يکوجه ديگر شخصيت موآنا، تجلي موسا در اوست. اگر به قسمتهاي اول و دوم موآنا توجه کنيم، دريا و اقيانوس تحت فرمان موآنا است و به دلخواه او شکافته هم ميشود. هر وقت هم در آب بيافتد، اقيانوس، صحيح و سالم او را بالا آورده و تحويل قايق يا خشکياش ميدهد.

تهيهکنندگان و دستاندرکاران ساخت انيميشني مثل «موآنا» ميتوانند 10 يا 100 دنباله ديگر هم برايش بسازند. در هر قسمت هم يکماجراي جديد به وجود ميآيد و دختر قبيله بايد راهي يکسفر اوديسهوار شود تا ناجي مردمش باشد. طرح کلي قصه، همينماجراي تکراري است اما شاخ و برگها و شخصيتهاي جذاب و تصاوير چشمنواز است که رويش را ميپوشانند. بچهها هم در مقام مخاطب درجه اول انيميشن که مسحور تصاوير رنگوارنگ و چهرههاي جذاب و زيبا و ساختار موزيکال اثر ميشوند، در پس ذهن، جرعهجرعه جام تحريف و دروغ دستگاه دروغساز يهودي را مينوشند و نسبت به جذابيتهاي فرهنگي خود غافلتر ميشوند. اينميان، کلي عقايد ملحدانه و ضد دين هم به خورد آنها داده ميشود تا اساس اعتقاديشان متزلزل شود. اينکار در آثار بزرگسال سينماي يهود هم انجام ميشود؛ وقتي با ساختن مکرر فيلم استر، قصه دروغين قتلعام جمعي ايرانيان را به خوردمان ميدهند و ما هم لذت ميبريم!

* صادق وفايي

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.