اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

تنها راه ايران

اين روزها، روزهاي سرنوشت‌ساز ايران است. وقتي در تاريخ مملکتي کهن و تمدن‌ساز از «روزهاي سرنوشت‌ساز» سخن مي‌رود، روشن است که اين روزها ممکن است ماهها و يا چند سالي را دربرگيرد. ماهها و سال‌هايي که هر روز آن در سرنوشت مملکت به راستي تاثير دارد.

تنها راه ايران

در جنبش مشروطيت، جرياني غربگرا ( آن زمان انگليسي) در سياست کشور ما شکل گرفت که تداوم آن،امروز در شمايل جريان اصلاحطلب است. اين جريان غربگرا يا شيفتة غرب است و زندگي و حکومت و اجتماع را به سبک غرب ميپسندد، و يا غرب را قدرت قاهري ميداند که چارهاي جز کنار آمدن با آن و دادن امتيازهاي ناصرالدين شاهي به آن
نيست.

تفکر ملي ايرانيان، تفکر تسليم و زيستن در ساية بيگانگان نيست. اينکه متفکرين جهان در تحليل مسائل کلان ايران يا درگيري غرب با ايران به سابقة تمدني و کهن و امپراتوري ايران اشاره ميکنند، ناشي از اهميت عظيم اين سابقة تاريخي در تفکر ملي ايرانيان و محاسبات واقعنگرانة غربيهاست که چنين ملت باعظمتي جايگاه مستقل و والايي در جهان براي خود قائل است و نميتواند سلطة سياسي يا نظامي دولتهاي بيگانه را اگر چه ابرقدرت باشند، بپذيرد.

آنچه امروز غرب (آمريکا و اروپا) به ايران پيشنهاد ميکند؛

1- برچيدن کامل بساط فناوري هستهاي در ايران با بهانة امکان نزديک شدن ايران به ساخت بمب است. (حدود ربع قرن با اين بهانه، غرب با ايران درگير است، در حالي اصلا بمبي در ايران وجود ندارد!)

2- خلع سلاح موشکي (دفاعي) ايران

تحقق اين دو، يعني تسليم ايران، و از اين نقطه سراشيب سقوط ايران و نه تنها نظام جمهوري اسلامي آغاز ميشود. اين سقوط ممکن است در قالب طرحهاي گوناگون انجام پذيرد و «طرح جنگ» از ديگر طرحها به اجرا نزديکتر است.

در مذاکرات منتهي به جنگ 12 روزه، طرف ايراني تا حد غنيسازي سه و نيمدرصد عقبنشيني کرده بود! با اين حال ايران آماج تهاجم قرار گرفت و جنگ تنها بر اثر انفجار موشکهاي ايران در اسراييل به آتشبس رسيد!

همانگونه که حذف علم و فناوري هستهاي و خلع سلاح موشکي، نقطة آغاز سقوط ايران در سراشيبي فلاکت و بحران و تجزيه و نابودي طي سالهاي متمادي است، مقاومت سرسختانه و مردانه در مقابل غرب و عبور از اين روزهاي سرنوشتساز، سرآغاز فصلي نو در شکوفايي عظمت ايران در منطقه و جهان است.

وقتي مجري ديپلماسي جريان غربگرا باشد، نميتواند اراده، قدرت و توانايي پايداري سرسختانة ملي ايرانيان را به ادراک طرف مقابل منتقل کند تا ديپلماسي بر اساس آن از منافع ملي حفاظت کند. با تمام تاکيدات رهبري بر رعايت خطوط قرمز منافع ملت ايران، ديپلماتهاي اصلاحطلب بهنمايندگي از ايران در مذاکره با غرب برجام را آوردند که نه تنها خطوط قرمز را نتوانستند حفظ کنند، پيشرفتها و محصولات مهم هستهاي را بر باد دادند، 150 جاسوس حرفهاي را در لباس بازرس آژانس به صورت رسمي در ايران جاگير کردند ( 150 جاسوس حرفهاي يعني يک تشکيلات حرفهاي مجهز به پيشرفتهترين دستگاهها و ابزار. براي پايش اين 150 نفر حداقل هزار نفر با امکانات لازم است!) و درنهايت ديپلماتهاي اصلاحطلب قبول کردند که مکانيسم ماشه هم در برجام وجود داشته است!

تداوم اين ديپلماسي براي «ايران» جز خسارت چه خواهدآورد؟

ايران براي زندگي شرافتمندانه، چاره و راهي جز «قوي شدن» ندارد. هيچ کشور و گروهي در طول تاريخ با تسليم و قبول نابودي علم و فنآوري راهبردي و خلع سلاح خويش قوي نشده و شرافتمندانه نزيسته است. قوي شدن با مقاومت و تلاش سرسختانه ممکن است.

طي مسير قوي شدن، مثل بالا رفتن از کوه، سخت نيست بلکه اراده و استقامت ميطلبد. تسليم شدن يعني نداشتن اراده براي حفظ استقلال ملي و تن دادن به بيگاري و اعمال شاقه و از پاي افتادن زير ضربات شلاق بيگانگان.

اين جنگ، جنگ ارادههاست..

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.