اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

بحثي دربارة شناخت صفات حروف

حتي اگر حروف از مخرج خود ادا شوند ولي صفات آنها مراعات نشود، از نظر علم تجويد مورد قبول نمي‌باشد. همين نکته کافي است که به اهميت صفات حروف توجه شود.

بحثي دربارة شناخت صفات حروف

براي بحث در مورد موضوعات مربوط به حروف، لازم است ابتدا بدانيم حرف چيست يا تعريف حرف چيست؟

اگر بخواهيم حرف را در حوزة علم تجويد بسيار ساده و قابل فهم براي همه تعريف کنيم، ميتوان گفت که منظور از حرف در دانش تجويد، حروف مباني هستند.

منظور از حروف مباني چيست؟ حروف مباني در واقع همان حروف الفبا ميباشد.

در مقابل حروف مباني، حروف معاني قرار دارد که يکي از اقسام کلمه است. مانند في، الي، ثمّ و... که خود حروف معاني تشکيل يافته از حروف مباني ميباشد. 1

از حروف معاني در دانش نحو بحث ميشود و از حروف مباني در دانش تجويد.

براي روشنتر شدن موضوع، بهتر است تعريف علّامه علي اکبر دهخدا را نيز از حروف معانب و مباني در اينجا بياوريم. وي نوشته است:

«حروف معاني، حروفي است که معني دارد چون مَن و علي [ ع َ لا ].

حروف مباني، حروفي است که معني ندارد چون «را»، «جيم»، «لام» در کلمة «رجل» که هر يک به تنهايي معني ندهد.»2

بعد از شناخت کلي حرف در دانش تجويد، گفتني است که يکي از بحثهاي زيبا در اين دانش، بحث از صفات حروف است. صفات حروف به دو گروه؛ صفات ذاتي و صفات غيرذاتي تقسيم ميشود.

اکنون بايستي بدانيم منظور از «صفات در حروف يا صفات حروف» چيست تا موضوع به طور کامل درک شود.

صفات حروف عبارت است از حالت واقعي ايجاد حرف، و از مخارج حروف نشأت ميگيرد، يعني صفات حروف مستلزم اين است که اولاً مخارج حروف شناخته شوند و سپس آنقدر روي آنها کار شود تا به خوبي از جاي خود ادا شوند و در اين حالت صفات دروني حروف واضح شوند، در غير اين صورت هر چند که مخرج حرف دقيق تلفظ شود ولي صفات آنها مراعات نشود از نظر علم تجويد مورد قبول نميباشد. پس همان طور که بيان شده، دانستن صفات حروف بسيار مهم است، چرا که بعضي از حروف هستند که داراي يک جايگاه مخرجي ميباشند و اگر چنانچه به وسيله صفات دروني از يکديگر تميز داده نشوند همگي با يک تلفظ بيان خواهند شد، مثلاً: (س - ص- ز) که از حروف اَسَلي هستند و داراي يک جايگاه مخرجي ميباشند، اگر چنانچه صفات دروني هر کدام مراعات نشود همه به يک صورت تلفظ خواهند شد و اين نا صحيح است. پس نتيجتاً بايد گفت: صفات حروف سبب تشخيص حروف متّحد المخرج يا قريب المخرج از يکديگر ميباشند و فرا گرفتن و به کار بستن آنها ضروري است. قبل از ورود به بحث صفات، لازم به ذکر است که در بين دانشمندان علم تجويد، در تعداد صفات اختلاف است لکن در اينجا آنچه را که بين همه دانشمندان مشترک و مورد قبول ميباشد و نيز قول مشهور است ذکر ميشود و در عين حال يادآوري ميکنيم که اصولاً بعضي از اين صفات با اين که مشهور هستند، داراي کارآئي عملي چنداني نيستند و فقط براي مزيد اطلاع دانشجويان عزيز بيان ميشود، مانند: اِذلاق، اِصمات، نَفخ، نَفثْ و غيره.

 

اقسام صفات

 پس از تعريف صفات، اکنون بايد دانست که صفات حروف به دو دسته تقسيم ميشوند:

1- صفات اصلي (ذاتي يا باطني) 2- صفات فرعي (ظاهري يا عارضي)

 الف) صفات اصلي يا ذاتي

صفاتي هستند که لازمه حرف بوده و از آن جدا شدني نيستند و داراي ضد ميباشند که مجموعاً ده صفت به شرح ذيل است:

 

تشريح صفات و معناي هر کدام

 1 و 2- اِسْتِعْلاء و اِسْتِفال: استعلاء در اصطلاح تجويد، بلندي صوت و صلابتِ آن را گويند و حروف آن هفت عدد است که عبارتند از: (خ - ص- غ- ض- ظ- ق- ط) (خَصُّ غَضٍّ ظَقَطٌ) و چون در هنگام اداي آنها دهان حالت پر شدن به خود گرفته و زبان ميل به کام بالا ميکند آنها را مستعليه گويند، مانند: مُقْتَسمينَ- اَخَّرْتَني- اَغْلالاً- مَطْلَعِ- اَظْلَمُ- فَاصْفَحِ- وَاخْفِضْ، و مابقي حروف داراي صفت استفال ميباشند که در اصطلاح تجويد، عدم صلابتِ صوت را گويند و حروف آن 21 حرف است و چون هنگام تلفظ اين حروف، صوت و زبان به طرف پايين ميل ميکند از اين جهت آنها را حروف مُسْتَفِلَه نامند.

 

3 و 4- اطباق و انفتاح: اطباق در اصطلاح تجويدي، گود شدن زبان و چسباندن آن به کام بالا را گويند و حروف آن چهار عدد است (ص- ض- ط - ظ) و چون هنگام اداي آنها زبان مانند قاشق با کام بالا تماس ميگيرد و با غلظت و تفخيم تلفظ ميشوند آنها را حروف مطبقه نامند، و در بقيه حروف که 24 عدد هستند چون در هنگام تلفظ، زبان از کام بالا جدا ميشود آنها را منفتحه گويند، مانند: اَکْبَرُ- اُسَّسَ- اَهْلَ- اَزْواجٌ- اَفْواجاً.

5 و 6- جَهْر و هَمْسْ: جهر به معني بلندي آواز و صوت قوي و آشکار است و حروف آن 18 حرف ميباشد(همزه- ب-ج- د- ذ- ر- ز- ض- ط- ظ- ع - غ - ق- ل- م - ن- و - ي) و آنها را مهجوره گويند، و هَمْسْ که به معناي صداي غير ظاهر و خفيف ميباشد بقيه حروف را شامل ميشود که عبارتند از: (ت- ث- ح - خ- س- ش- ص- ف- ک - ه).

توجه: براي تميز حروف مجهوره از مهموسه، گفته شده که اگر دو انگشت سبابه را داخل در گوشهايمان نماييم و يکي از حروف مهجوره را تلفظ کنيم متوجه خواهيم شد که صوتي قوي گوشها را پر خواهد کرد ولي در تلفظ حروف مهموسه اين طور نيست و حروف مزبور هيچگونه زنگي نداشته و از صوتي قوي برخوردار نيستند، و نيز گفتهاند که در هنگام اداي حروف مجهوره، تارهاي صوتي مرتعش ميشوند ولي هنگام تلفظ حروف مهموسه تارهاي صوتي مرتعش نميشوند.

 

7 و 8- شدّت و رخوَه: شدت يعني قوت آواز و سخت گفتن و هشت حرف(همزه- ب- ت- ج- د- ط- ق- ک) را شديده گويند چرا که به شدت تلفظ ميشوند خصوصاً اگر ساکن باشند و بقيه از حروف را حروف رِخْوَه يا رِخاوَه (به معني سهولت و سستي) ميگويند چرا که به سستي و آساني تلفظ ميشوند و سيزده حرف هستند: (ث- ح- خ- ذ- ز - س- ش - ظ - ص- ض- غ- ف - ه) و بقيه حروف را بين الشّدَّه و الرِّخْوه نامند.

 

9 و 10- اِذْلاقْ و اِصْماتْ: اِذْلاقْ به معناي تندي و تيزي و رواني است و شش حرف (ل- ن- ر- ف- ب- م) را مُذْلِقَهْ خوانند، و اِصْماتْ به معناي سکوت و خاموش شدن و به سنگيني ادا کردن ميباشد و 22 حرف بقيه را مُصْمِتَه گويند.3

 

ب) صفات فرعي

اما صفات غيرذاتي حروفف پديدههاي ثانوي حروف و ويژگيهايي هستند که در پيدايش و تکوين حرف دخالت نداشته و تنها هنگام ترکيب حروف، در کلمات در کلمات قرآن، يا از ترکيب آنها با حرکات پديد ميآيند.4

صفاتي هستند که داراي ضدّي نيستند و بعضاً بر حروف عارض ميشوند که معروفترين آنها عبارتند از:

1- قلقله: به معناي جنبيدن و جستن صدا از جاي خود است و فقط هنگامي که حرف ساکن باشد بر آن عارض ميشود و پنج حرف (ق- ط- ب- ج- د) (قطب - جد) داراي اين صفت ميباشند، با توجه به اين که جستن صدا و تمايل حرکت آن به سوي کسره ميباشد، مانند: لَقَدْ- اِبْراهيم- خَلَقْنا- اِطْعامٌ- مَجْمَعَ.

اقسام قلقله: قلقله بر دو نوع است:

    قلقله صُغري: و آن اين است که هرگاه يکي از حروف (ق- ط- ب- ج- د) در ميان کلمه باشد آن را قلقله صغري مينامند: سُبْحانَ - مَطْلَعِ

    قلقله کُبري: هرگاه يکي از حروف (قطب، جد) در آخر کلمه قرار گيرد قلقله کبري ناميده ميشود، مانند: اَحَدْ- صَمَدْ- يُولَدْ.

    پس در قلقله صغري حروف مذکور (حروف قلقله) داراي اندک جنبشي خواهند بود ولکن در قلقله کبري اين حرکت و جنبش قويتر و محکمتر است.

2- صفير: در اصطلاح تجويدي صدائي است که نزديک به سوت زدن باشد و منظور از آن صوتي است که از ميان دندانهاي ثنايا خارج ميشود و حروف آن همان حروف اسلي (ز- س- ص) ميباشند، مانند: يَزْداد- اَزْواجاً- اُسِّسَ- وَالصُّبْحِ.

3- تَفَشّي: افشا کردن و منتشر گردانيدن است و منظور از تَفَشّي که مخصوص حرف (ش) است آن است که در محل خود منتشر و پخش ميشود، مخصوصاً وقتي که مشدّد باشد اين معنا بهتر آشکار ميگردد، مانند: مُنَشَّرَهً.

4- بُحَّهْ: به معني خشونت و غلظت صدا ميباشد و مخصوص حرف (ح) است که در موقع اداي آن گرفتگي و خفگي در حلق پيدا ميشود، مانند: فَاصْفَحْ - تَحْزَنْ.

5- نبره: در اصطلاح تجويدي به معناي سنگين و تيز ادا کردن است و فقط مخصوص حرف همزه ميباشد که در هنگام تلفظ محکم و قاطع بيان ميگردد و لذا گفته شده که از نظر ادا شدن اَثْقَلُ الحرُوف است، مانند: أَأَنْتُمْ - بَأْسٍ- تُؤْمَرُ- لَنَسْئَلَنَّهُمْ.

6- اِسْتِطالَه: به معناي طلب کشيدن است و حرف ضاد داراي اين صفت است و آن را حرف مُسْتَطالَه نامند زيرا در حال سکون تا مخرج لام کشيده شده و در اثر اين کشش صوت هم کشيده ميشود، مانند: اَرْضٌ- قاضٍ- وَاخْفِضْ- اَعْرِضْ.

 

7- خَرُورَه: در لغت خُرْخُرْ کردن گربه را خَرُورَه گويند و در اصطلاح تجويدي گرفتگي صوت را خَرُورَه مينامند و (خاء) را مَخْرورَه گويند زيرا هنگام تلفظ آن، آوازي شبيه به صداي کسي که حلقش گرفته باشد شنيده ميشود، مانند: اَخْ و مانند: يَتَأَخَّر- اَخَّرْتَني- سَخَّرَها.

8- نَفْخْ و نَفْثُ: هر دو به معناي دميدن از دهان است و دو حرف (ف- ث) را به ترتيب مَنْفُوخَه و مَنْفُوثَه گويند زيرا هنگام تلفظ حروف مزبور هوا از مخارج آنها دميده شده و بيرون آيد مانند: اُفٍّ- يَلْهَثْ.

9- تَکريرْ: به معناي دوباره گفتن و مخصوص حرف (راء) است چرا که در هنگام تلفظ مرتعش ادا ميگردد و اين تکرير ذاتي است و بايستي دقت کرد که تکرار آن خفي و ريز باشد نه درشت و آشکار، و اين حالت در تفخيم و ترقيق «راء» بايد مراعات شود، مانند: مَرَّه- مِرْيَه.

10- سُکُون: در لغت ضد حرکت است و به غير از حروفي که داراي صفت قلقله هستند بقيه داراي اين صفت ميباشند چرا که در هنگام تلفظ محتاج به حرکت و جنبش در مخرج نبوده بلکه با سکون و آرامش تلفظ ميشوند، مانند: اَسْماءٍ- اَنْعامٍ- اَلْبابَ. 5

پي نوشت:

1- ويکي فقه

2- لغت نامة دهخدا، نسخة اينترنتي

3- تجويد، سطح 2، مرتضي مخملباف

4- آموزش قرائت قرآن (تجويد قرآن کريم)، محمدرضا شهيديپور و علي قاسمي

5- تجويد، سطح 2، مرتضي مخملباف

* ابوالفضل محمدي

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.