بعد از فروپاشي شوروي، پيدايش جمهوري آذربايجان به عنوان يک کشور نوپا اما با مردمي کهن و ايراني تبار بسيار خوشايند بود. از همجواري با ابرقدرت کمونيسم به همجواري با کشوري شيعه رسيدن البته خوشايند است.
اما با فرو نشستن تب و تاب ناشي از دهها سال حسرت بين قفقاز و ايران و بخصوص پس از به قدرت رسيدن حيدر علي اف (يکي از سران حزب کمونيست شوروي) در باکو، رفته رفته واقعيتها رخ نمود؛ دولت باکو علاقه اي حتي به گسترش روابط با ايران ندارد، چه رسد به تعريف منافع مشترک با ايران! بر همين اساس بود که خط لوله باکو- جيهان با موافقت باکو، به جاي عبور از مسير امن و کوتاه «آذربايجان ايران» از مسير دور و دراز و ناهموار گرجستان عبور کرد.دولت باکو در بهره مندي از منافع خط لوله باکو - جيهان، گرجستان را به ايران (آذربايجان ايران) ترجيح داد!
اين اول ماجرا بود. اتفاقات بعدي مانند تبديل شدن جمهوري آذربايجان به پايگاه پشتيباني امريکا و ناتو در اشغال افغانستان و عراق، برقراري روابط استراتژيک باکو با رژيم صهيونيستي و عدم گسترش روابط با ايران، مشارکت در پروژه هاي ضد مقاومت، اجراي پروژه هاي ضدشيعي در داخل کشور، تبليغات دايمي عليه ايران با جهت گيري تجزيه طلبانه از کتابهاي درسي تا دانشگاهها و رسانه هاي رسمي، ايجاد مانع در روابط مرزنشينيان جمهوري آذربايجان با مردم آذربايجان ايران، تبديل شدن جمهوري آذربايجان به پايگاه اطلاعاتي و جاسوسي اسراييل عليه ايران( از اعزام پهپاد به نطنز تا جذب تروريست براي شهادت دانشمندان هسته اي) و ديگر اتفاقات، به روشني نشان داد که دولت باکو نه تنها تمايلي به تعريف و تامين منافع مشترک با ايران ندارد، بلکه در همکاري با دشمنان ايران، عليه تماميت ارضي و امنيت ايران نيز فعالانه مشارکت دارد. اصولاً يکي از مهم ترين جاذبه هاي دولت باکو براي دولتهايي مانند امريکا، اسرائيل، عربستان و...ظرفيت «ايران ستيزي» اين دولت است که ماهيت ايدئولوژيک دارد.( توجه به ايران ستيزي ايدئولوژيک باکو مهم است)
با اين توضيح و با توجه به سياست ثابت و دايمي دولت باکو درباره ايران از سال 1993/1372، مناقشه قراباغ و موضوع «کريدور ادعايي زنگزور»(کريدور ادعايي باکو براي اتصال ميان جمهوري آذربايجان و نخجوان) از زواياي مختلف به ويژه از منظر عدم رعايت منافع ملي و امنيت ملي ايران توسط دولت باکو و حاميان فرامنطقه اي اين دولت قابل بررسي است.
درباره مناقشه قراباغ، دولت باکو در تبليغات غيررسمي و حتي رسمي در سطح رئيس جمهور، ايران را به حمايت از ارمنستان متهم کرده است. اين در حالي است که ايران از ابتداي مناقشه قراباغ بخصوص پس از فروپاشي شوروي، کمکهاي نظامي، اقتصادي و سياسي به جمهوري آذربايجان براي مقابله با اشغالگري انجام داد. اين کمکها تا مرز حضور نيروهاي رسمي نظامي ايران در جبهه هاي قراباغ گسترده بود. خاتمي، رئيس جمهور وقت ايران در سفر به باکو، آشکارا اعلام کرد که« قراباغ متعلق به جمهوري آذربايجان است» اما چرا دولت باکو همچنان کوشيد و ميکوشد ايران را به عنوان حامي ارمنستان به مردم جمهوري آذربايجان معرفي کند؟ اين ناشي از همان دشمني ايدئولوژيک دولت باکو با تشيع و ايران شيعي است و ربطي به قراباغ ندارد! در واقع دولت باکو از سوژه هاي متعددي در تبليغات عليه ايران استفاده مي کند که يکي از آنها قراباغ است.
دولت باکو به اضافه دولتهاي ضدايراني مانند امريکا، اسرايبل و انگليس، همواره راه حل براي مناقشه قراباغ را با رويکرد و جهت گيري ضدايراني ترسيم کردند. راه حل موسوم به «طرح (امريکايي) گوبل»(کارشناسان اطلاعاتي امريکا) که در سال 1993/1372 براي حل مناقشه ارائه شد، به عنوان نخستين راه حل، آشکارا در پي حذف مرز ايران با ارمنستان به وسيله تبادل ارضي ميان باکو- ايروان ( واگذاري بخش زيادي از قراباغ به ارمنستان و واگذاري بخشي از منطقه مرزي ارمنستان با ايران به جمهوري آذربايجان) بود. اين طرح که در آن زمان با مخالفت ايران و عدموجود شرايط لازم محقق نشد، دوباره بعد از پيروزي ائتلاف باکو- اسراييل- آنکارا در مناقشه قراباغ، در قالب «کريدور ادعايي زنگزور» بازتعريف شده و از سوي باکو در دستور اجرا قرار گرفته است! اين به خوبي نشان مي دهد که؛
1- ايران ضلع سوم مناقشه قراباغ است و بايد رويکردي جدي تر به اين مناقشه داشته باشد! به نظر مي رسد نه تنها جايگاه ايران و پيوند مناقشه قراباغ با منافع و امنيت ملي ايران در ابن کشور به صورت درست و عميق به ادراک نرسيد، بلکه عناصري بدون داشتن درک صحيح از پايان ضدايراني ماجرا، از جنگ 2020 با صدور بيانيه حمايت کردند. اين در حالي است که رهبر انقلاب بارها بر حل موضوع قراباغ از طريق مذاکره ايروان- باکو و حمايت ايران از حل مسالمت آميز موضوع تاکيد کرده بودند.
2- با عهدنامه ننگين گلستان(1813) 14 ولايت قفقازي ايران(باکو، گنجه، شکي، شروان، دربند و...) جدا شد.
عهدنامه ننگين ترکمانچاي(1828) در واقع مکمل عهدنامه گلستان بود و با اين عهدنامه ولايات ايروان، نخجوان و تالش نيز واگذار شد و ارس به عنوان مرز ايران- روسيه تعيين شد
تلاش براي تحقق «کريدور ادعايي زنگزور»، مسدود يا غيرمطمئن ساختن مسير ايران از ارمنستان به قفقاز (روسيه و اروپا)، گشودن مسيري تازه براي ترکيه به عنوان عضو ناتو به قفقاز و جوار ايران و سواحل خزر و... در واقع براي ايران، تحقق مرحله اي ديگر و سوم از ننگين نامه هاي فاجعه بار گلستان، ترکمانچاي خواهدبود. در نتيجه مناقشه قراباغ به ضرر کشور ثالث، ضلع سوم مناقشه يعني ايران به سرانجام خواهد رسيد. در حالي که همه جا مناقشه قراباغ، مناقشه اي ميان باکو- ايروان معرفي مي شود!
3- دولت باکو در صورت امکان، در تعرض به منافع و امنيت ملي ايران تعلل ندارد. تاکيد مداوم بر کريدور ادعايي زنگزور - که حتي ارمنستان حق نظارت بر آن نداشته باشد( روزآمد شده طرح امريکايي گوبل)توسط دولت باکو و تبليغات مداوم عليه ايران توسط شخص الهام علي اف و حتي متهم کردن به ترانزيت مواد مخدر از قراباغ توسط وي و قطع مسير ترانزيت ايران در جاده گوريس- گاپان( سيونيک) و دستگيري رانندگان ايراني توسط دولت باکو و ...نشان داد که اين دولت به هيچ وجه احترامي به منافع مشروع ايران و حسن همجواري قايل نيست.به ويژه از تشويقات ترکيه و اسراييل نيز برخوردار است!
دولت غربگراي ارمنستان نيز در شرايط پايداري قرار ندارد.در اين وضعيت، بدون اقدامات جدي و تاثيرگذار درباره باکو و آنکارا، نمي توان انتظار داشت که منافع ملي و شاهراه ارتباطي ايران با بي اعتنايي رو به رو نشود.اگر رفتار ايران، مشابه روزهاي جنگ 2020 باشد که خمپاره ها و موشکهاي دو طرف درگير در خاک ايران فرود مي آمدند و پس از روزها، مسئولي از وزارت خارجه ايران براي «ميانجيگري!» به ايروان و باکو و مسکو مي رفت، کاري پيش نخواهد رفت.
ايران، اکنون چه بخواهد و چه نخواهد، ضلعي از مناقشه قراباغ است. اين مناقشه جنگ را نيز در کارنامه خود دارد. بعد از هشدارهاي صريح رهبر معظم انقلاب اسلامي در مورد مخالفت و مقابله ايران با هرگونه تغيير مرزي و ژئوپلتيک در قفقاز يا انسداد مرز ايران- ارمنستان بخصوص در ديدار آقايان پوتين و اردوغان، به نظر ميرسد، سياست ايران بدون هر ابهامي به طرفهاي دخيل ابلاغ شده است؛ ايران اجازه نخواهدداد، مرز با ارمنستان و شاهراه ارتباطي اش به قفقاز بسته شود.
دولت باکو طي روزهاي اخير با انتشار مطالبي در رسانه هاي وابسته، کوشيده است، موضع مستدل و ريشه دار ايران مبني مقابله ايران با هر گونه تغيير مرزي و جغرافيايي و خط قرمز قلمداد کردن آن را زير سوال ببرد و باز هم مانند سي سال گذشته ايران را به حمايت از ارمنستان متهم سازد. اين سوال را مطرح کرده اند که؛ چرا طي سي سال گذشته که مناطقي از خاک جمهوري آذربايجان در اشغال ارمنستان بود، ايران با تغيير مرزها مخالفت نکرد؟
پاسخ اين است که؛
الف- اين سؤال، تحريف و انکار حقايق است. ايران نه تنها توسط شخص مقام معظم رهبري از همان اوان جنگ قراباغ و در سفر به تبريز و از تريبون عمومي اشغالگري را محکوم کرد، بلکه براي مقابله با اشغالگري نيز به کمک دولت باکو شتافت و علاوه بر مستشاران نظامي حتي مجاهدان افغانستاني را به قراباغ اعزام کرد که دهها تن از اينمجاهدان به شهادت رسيدند، ايران صدها هزار آواره جنگي آذري را تامين کرد و ارتباط نخجوان با جمهوري آذربايجان را برقرار ساخت و...
ب- جمهوري اسلامي ايران بارها در سازمان ملل به تماميت ارضي جمهوري آذربايجان راي مثبت داد.
ج- سد خداآفرين به عنوان سد مشترک و مرزي ايران و جمهوري آذربايجان با موافقت دولت باکو و شخص حيدر علي اف ساخته شد. در حالي که منطقه احداث سد در طرف مقابل ايران، در تصرف ارمنستان بود.
د- ايران بارها تعلق قراباغ به جمهوري آذربايجان را مورد تاکيد قرار داد از جمله توسط خاتمي، رئيس جمهور وقت در سفر به باکو ( 2004/ مرداد 1383). کافي است سران باکو به روزنامه ها و رسانه هاي رسمي خودشان مراجعه و مواضع ايران را به ياد آورند!
در مقابل همه اينها، دولت باکو، علاوه بر رسانه هاي رسمي و غيررسمي حتي کتابهاي درسي را که توسط وزارت تحصيل چاپ مي شود، از مطالب ضد تماميت ارضي ايران انباشت!
باکو به اجاق تجزيه طلبان ضد ايراني تبديل شد.
همکاري دولت باکو با سازمان تروريستي منافقين خلق شروع شد و جمعي از اعضاي اين سازمان نفرت انگيز از عراق به جمهوري آذربايجان منتقل شدند.
اقدامات ضدايراني دولت باکو به جايي انجاميد که پهپادهاي صهيونيستي از قلمرو باکو به سوي مراکز حساس و هسته اي ايران براي انجام عمليات تروريستي به پرواز درآمدند. باکو به محل جذب تروريست براي کشتن دانشمندان ايران تبديل شد و...
در هر حال،اگر چه افکار عمومي انتظار داشت که مناقشه قراباغ پس از جنگ 2020 و بازگشت سرزمينهاي جمهوري آذربايجان به نقطه پاياني نزديک شود، اما تمايل باکو براي «اتصال نخجوان با جمهوري آذربايجان» يا ايجاد «بزرگراه ناتو ( ترکيه)» در جوار ايران، در قالب کريدور ادعايي و بدون نظارت ارمنستان و حتي تهديد آشکار به اشغال سيونيک (قطع مرز ايران با ارمنستان)، به روشني گوياي آن است که آتش اين مناقشه در حال خاموشي نيست. بلکه در بخشي ديگر از جوار ايران برافروخته شده است. اين ماجرا ادامه خواهد يافت.
ايران، ضلع سوم و مهم مناقشه قراباغ است که جز ضرر و زيان اقتصادي و امنيتي و حتي انساني چيزي از آن نديده است. اين مناقشه در حال مديريت عليه منافع و امنيت ملي امروز و آينده ايران است. اينکه چرا مناقشه قراباغ به اين نقطه منتهي شده است، پاسخهاي متعددي دارد، اما مهم از آن پاسخ، اين سوال است که ايران، چه راهبردي براي روابط خود با قفقاز جنوبي، به ويژه در پيوند با ارمنستان و جمهوري آذربايجان و مسايل مختلف اين منطقه (مناطق آزاد شده قراباغ، سيونيک، خزر،
رويکرد به دولتهاي آينده باکو و ايروان، تجزيه طلبي، نفوذ اسراييل، تروريسم و...) دارد؟
اظهار نظر 0
روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.