اظهار نظر 0

روزنامه به دیدگاه شما نیازمند است،از نظراتتون روی موضوعات پیشوازی خواهیم کرد.

  • برگزیده خوانندگان
  • همه
مرتب کردن بر اساس : قدیمی تر

بررسي علل قانون‌گريزي‌ تماشاگرنماها در ورزشگاه‌ها از نگاه کارشناسان؛

فرهنگ‌سازي روي سکو حلقه مفقوده ورزش

- بخش دوم

ليدرها موتور محرک آشوب در ورزشگاه‌ها

فرهنگ‌سازي روي سکو حلقه مفقوده ورزش

دکتر مصطفي آبروشن عضو انجمن جامعه شناسي ايران

وضعيت فرهنگي برخي ورزشگاههاي ايران به مرز يک بحران جدي رسيده است؛ جايي که فضايي آکنده از توهين، پرتاب اشيا، شعارهاي قوميتي، جنسيتي جاي شور هيجاني سالم و حمايت سازنده از تيم را گرفته است. اين محيط اغلب به محلي براي تخليه خشمهاي انباشته اجتماعي تبديل شده که هيچ ارتباطي با روح واقعي ورزش ندارد.

اين شلختگي فرهنگي تنها محدود به تماشاگران عادي نيست، بلکه با عاديسازي رفتارهاي پرخاشگرانه، مرزهاي اخلاقي را به طور کلي مخدوش کرده که يکي از اساسيترين دلايل اين وضعيت، ضعف ساختاري در نظارت ورزش است. بدين ترتيب اين ناکارآمدي در سطوح مختلف، از فدراسيون گرفته تا باشگاهها، فرصت را براي رشد رفتارهاي ضداجتماعي فراهم آورده است.

يکي از پيچيدهترين و محوريترين معضلات در اين حوزه، نقش سازمانيافته ليدرها يا سرگروههاي هواداري است که به عنوان پلي ارتباطي ميان باشگاه و سکوها عمل ميکنند. اين افراد، که بايد سفيران فرهنگ باشند، غالباً به موتور محرک آشوب تبديل شدهاند. متأسفانه، بخش قابل توجهي از ليدرها به طور مستقيم يا غيرمستقيم از سوي باشگاهها (يا نهادهاي وابسته) حقوق، مزايا يا حمايتهاي مالي و غيرمالي دريافت ميکنند تا وظيفه اصلي يعني سازماندهي و هدايت شور هواداري به سمت حمايت مثبت را انجام دهند.

اين ليدرهاي حقوقبگير، غالباً به جاي کنترل جو، خود به بانيان اصلي شعارهاي تند، پرخاشگري کلامي و درگيريهاي فيزيکي تبديل ميشوند. دليل اين رفتار دوگانه در سازوکار انتصاب آنها نهفته است. ليدرها نه

بر اساس شايستگي اخلاقي، دانش مديريت هيجان و توانايي هدايت هواداري سالم، بلکه بر اساس عواملي چون نزديکي به ساختارهاي مديريتي باشگاه، قدرت نفوذ در گروههاي خاص يا توانايي ايجاد جو هيجاني (ولو مخرب) انتخاب ميشوند.

براي برونرفت از اين وضعيت تأسفبار، نياز به يک رويکرد جامع، چندوجهي و ساختاري است که فراتر از مجازاتهاي مالي و برخوردهاي نمايشي باشد. اين راهکارها بايد بر تغيير رفتار، مسئوليتپذيري فردي و اصلاح ساختارهاي مديريت هواداري متمرکز شوند. بايد مکانيزمي شفاف و مورد تأييد نهادهاي نظارتي نه صرفاً مديران باشگاه براي انتخاب ليدرهاي مورد تأييد هواداران ايجاد شود.

حمايت از گروه هواداري بايد از طريق سازوکارهاي شفاف سازماني و با نظارت دقيق انجام شود، نه پرداخت مستقيم پول نقد به اشخاص. مجازاتهاي مالي ناکارآمد هستند؛ مجازات بايد مستقيماً خود فرد خاطي را هدف قرار دهد و محدوديت اجتماعي ايجاد کند. استفاده از فناوريهاي نوين مانند دوربينهاي مداربسته هوشمند با قابليت تشخيص چهره براي شناسايي افراد خاطي ضروري است. براي اين افراد، بايد ممنوعيت ورود مادامالعمر به تمامي اماکن ورزشي اعمال شود.

اين محدوديت اجتماعي، بار رواني بسيار شديدتري نسبت به جريمه مالي باشگاه دارد. در صورت پرتاب اشيا ، علاوه بر مجازات باشگاه، فرد خاطي بايد از طريق مراجع قانوني ملزم به پرداخت خسارت مستقيم به باشگاه يا سازمان مربوطه شود. به جاي اتکاي صرف بر ترس از تنبيه، بايد براي رفتارهاي مثبت پاداش تعريف شود تا انگيزه دروني براي بهبود فرهنگ شکل گيرد. بايد سيستمي امتيازدهي براي هواداران ايجاد شود.

به طور کلي اين تغييرات نيازمند عزم جدي مديريتي در سطح کلان ورزش کشور است و نميتواند صرفاً در قالب اقدامات نمايشي کوتاهمدت يا اعمال جريمههاي مالي که هزينهاش بر دوش باشگاه ميافتد، محقق شود.

 

ليدرها؛ فقدان بازدارندگي واقعي

 

علياکبر محمدزاده حقوقدان و مدرس دانشگاه

در سطح اجتماعي، رفتارهاي پرخاشگرانه هواداران، بازتاب مستقيم شرايط رواني و فرهنگي جامعه است. استاديوم در واقع، آيينه جامعه است. زماني که شهروندان با فشار اقتصادي، ناکامي اجتماعي و کمبود فضاهاي تفريحي روبهرو هستند، استاديوم به محلي براي تخليه هيجان تبديل ميشود، اما وقتي اين هيجان مديريت و هدايت نشود، به خشونت و بينظمي ميانجامد.

اما در سطح حقوقي، مسأله به فقدان نظام مسئوليت و آموزش هواداري بازميگردد. در آييننامه انضباطي فدراسيون فوتبال (اصلاحيه 1401)، مواد 55 تا 57 به صراحت مسئوليت باشگاهها نسبت به رفتار تماشاگران بيان شده است. طبق بند 3 ماده 56، باشگاه ميزبان موظف است «از بروز هر گونه رفتار غيرورزشي توسط تماشاگران خود پيشگيري کند.»

ولي در عمل، نه باشگاهها در انجام اين وظيفه فعالاند و نه سازوکار مؤثري براي کنترل رفتار هواداران در ورزشگاهها وجود دارد. به بيان سادهتر، مشکل ما نه در نبود قانون، بلکه در نبود اراده براي اجراي آن است.

در مقايسه با نظامهاي حقوقي حرفهاي در فوتبال دنيا، مجازاتهاي ما اغلب جنبه شکلي و نمادين دارند. مثلاً در اروپا بر اساس FIFA Disciplinary Code (2023) و آييننامه يوفا، اگر هواداران باشگاهي شعار نژادپرستانه بدهند يا درگيري فيزيکي ايجاد کنند، باشگاه در اولين تخلف با محروميت از ميزباني و در تکرار، با کسر امتياز يا حتي سقوط اجباري مواجه ميشود. اين يعني قانون، هزينه سنگيني براي بينظمي تعيين کرده است.

اما در ايران معمولاً جريمهها به چندصد ميليون تومان محدود ميشود که براي باشگاههاي بزرگ هزينهاي ناچيز است. بدتر اينکه در اغلب موارد، نه باشگاه مقصر شناخته شده و نه هوادار خاطي شناسايي ميشود. در نتيجه هيچ بازدارندگي واقعي شکل نميگيرد.

در ايران، متأسفانه گاهي مرز ميان اين دو نهاد مخدوش است. بسياري از تخلفات اخلاقي (مثل تحريک هواداران، فحاشي ليدرها يا رفتارهاي خلاف شأن مديران) نه در کميته اخلاق، بلکه در کميته انضباطي رسيدگي ميشود و در نتيجه جنبه فرهنگي و بازدارنده خود را از دست ميدهد.

پديده ليدر در ايران يکي از معضلات ساختاري است. در هيچيک از نظامهاي حقوقي ورزشي دنيا، فردي به نام «ليدر» چنين جايگاه غيررسمي اما مؤثري ندارد. در ايران، ليدرها عملاً در جايگاهي بين هوادار، واسطه و گاه کارگزار باشگاه قرار ميگيرند و هيچ مادهاي در آييننامه فدراسيون، رابطه آنها را با باشگاه تعريف نکرده، اما در عمل بسياري از تصميمات مربوط به فضاي هواداري، بليتفروشي و حتي شعارهاي سکوها، از طريق ليدرها مديريت ميشود.

اين وضعيت، مصداق بارز خلأ حقوقي و فقدان شفافيت است. بر اساس اصل شفافيت در مقررات فيفا، هر فردي که به نحوي در فوتبال نقش رسمي يا تأثيرگذار دارد، بايد داراي وضعيت حقوقي مشخص، قرارداد مکتوب و تعهد اخلاقي باشد؛ در غير اين صورت مسئوليت او قابل پيگيري نيست. در نتيجه وقتي ليدرها به ابزار تبليغاتي يا حمايتي مديران باشگاه تبديل ميشوند، نقش خود را از «نماينده هوادار» به «ابزار فشار و کنترل» تغيير ميدهند که مغاير با روح ورزش و اصول اخلاق حرفهاي است.

 

اميري: بايد فرهنگسازي و آموزش را جدي بگيريم

حسنعلي اخلاقي اميري ميگويد: «ورزش يکي از ابزارهاي توسعه فرهنگ در کشور است.»

وي توضيح داد: «خوشبختانه امروز نسبت به سالهاي قبل فضاي حاکم بر ورزشگاهها به کلي تغيير يافته است، حضور خانوادهها کمک بسيار بزرگي به اصلاح فضاي حاکم بر ورزشگاهها کرد اما اين به معناي پايان کار نيست بلکه ما بايد با وضع قوانين بازدارنده به خانوادهها کمک کنيم که در فضايي امن و ايمن در کنار فرزندان خود به تماشاي رويدادهاي ورزشي بنشينند.»

عضو فراکسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي با اشاره به ضرورت برخورد با هرگونه هنجارشکني در ورزشگاههاي کشور گفت: «ما بايد به سمتي برويم که شاهد کاهش نرخ بداخلاقي و قانون گريزي در فضاي ورزشگاهها باشيم. قطعاً وزارت ورزش و فدراسيونهاي ورزشي ابزار لازم براي کنترل ورزشگاهها را در اختيار دارند. بر اين اساس بايد هزينه اخلاق گريزي و تخلف را براي هنجارشکنان افزايش بدهيم تا ديگر کسي به خود جرأت ندهد اين فضا را مسموم کند.»

وي در ادامه توضيح داد: «امروز هواداران ورزشي را به واسطه کانونهاي هواداري در رشتههاي مختلف ميتوان شناسايي کرد و آنها را به درستي آموزش داد تا خودشان ترويج دهنده اخلاق در ورزشگاهها باشند، از طرفي با توسعه ابزارها و امکانات نظارتي نرخ بداخلاقي را کاهش دهيم، بيشک اگر هر تماشاگري روي صندلي خود بنشيند و بازي را تماشا کند شناسايي افراد قانون گريز کار سختي نيست، با يک برنامهريزي اصولي ميتوانيم ميزان بد اخلاقيها در ورزش را پايين بياوريم.»

اخلاقي اميري در پايان توضيح داد: «مجلس آمادگي دارد در راستاي ايجاد فضاي ايده آل براي خانوادهها در ورزشگاهها هرگونه همکاري با دولت داشته باشد تا فضا به سمتي برود که ميزان بداخلاقيها و قانون گريزيها در اين حوزه به کلي از بين برود تا خانوادهها به راحتي و بدون دغدغه در استاديومها حضور پيدا کنند.»

 

غفلت مديران باشگاه در حوزه فرهنگ

 

مريم يوسفي جامعهشناس

مسئولان ورزش همواره به جاي مواجهه با اصل موضوع بداخلاقي در ورزشگاههاي ايران، به پاک کردن صورتمسأله پرداختهاند. در نتيجه، تلاشي جدي براي شناسايي معضلات فرهنگي و اجراي اقدامات اصلاحي مؤثر در اين حوزه صورت نگرفته است. هواداران يکي از ارکان اصلي رقابتهاي ورزشي به شمار ميآيند، اما برخي اوقات شاهد بروز رفتارهاي ناپسند از سوي بعضي از تماشاگران در ورزشگاهها هستيم. اگر مديران و مسئولان ورزشي کشور براي اصلاح ريشهاي و تخصصي اين ناهنجاريها چارهاي نينديشند، بدون ترديد تبعات ناخوشايندي به دنبال خواهد داشت.

امروزه در کشورهاي اروپايي، پرتاب عروسک به داخل زمين نشانهاي از مهر و محبت است؛ در حالي که در ورزشگاههاي ايران، گاه شاهد پرتاب سنگ و بطري هستيم که نماد خشونت و پرخاشگري است. اين تفاوت، بازتابي از شکاف فرهنگي و اجتماعي ماست که حتي روي سکوهاي ورزشگاهها نيز آشکار ميشود.

برخي از تماشاگران ايراني امروز، درک درستي از فضاي ورزشگاه و توانايي انتخاب رفتار مناسب در موقعيتهاي گوناگون ندارند، از همين رو نميتوانند احساسات و هيجانات خود را در مسير مثبت کنترل و هدايت کنند. اين خشم انفجاري که در فضاي ورزشگاهها مشاهده ميشود، نتيجه سالها غفلت مسئولان ورزش از وظايف فرهنگي خود است.

در خصوص آنچه بر سکوها و در ورزشگاهها رخ ميدهد، بايد گفت مسئوليت اصلي مديريت اين فضا برعهده خود باشگاههاست. آموزش، توجيه و هدايت هواداران و ليدرها از اهميت بالايي برخوردار است و بايد از سوي فدراسيونها و باشگاهها با جديت دنبال شود. در کنار آن، فرهنگسازي همزمان با کار فني پيش برود و در برابر ناهنجاريها نيز برخوردهاي قانوني و انضباطي صورت گيرد تا فضاي ورزشگاهها از بداخلاقي و رفتارهاي غيرورزشي پاک بماند و محيطي سالم و شايسته براي رقابت و شور ورزشي فراهم شود.

 

مردودي در سواد رسانهاي

 

جواد رستمزاده روزنامهنگار

اتفاق اخير پس از ديدار پرسپوليس و استقلال اهواز، بار ديگر ضعف عميق سواد رسانهاي در باشگاههاي بزرگ کشور را آشکار کرد. انتشار ويديويي از سوي رسانه رسمي باشگاه پرسپوليس که در آن عدهاي از هواداران با لحني توهينآميز به رقيب سنتي خود فحاشي ميکنند، نمونهاي روشن از نبود سياست رسانهاي هوشمند و اخلاقمدار در ساختار اين باشگاههاست. در حالي که انتشار چنين ويديوهايي بايد با دقت و آگاهي نسبت به پيامدهاي فرهنگي، اجتماعي و رسانهاي صورت گيرد، اين تصميم نسنجيده فضاي فرهنگي فوتبال را پر تنش کرده و زمينهساز درگيريهاي مجازي و واکنش تند هواداران استقلال شد.

 

اين اولينبار نيست که ضعف سواد رسانهاي در سطح مديران روابط عمومي و رسانهاي در فوتبال بروز ميکند. چند سال پيش نيز در جريان ليگ قهرمانان آسيا، انتشار يک پوستر نامناسب عليه تيم هندي از سوي روابط عمومي پرسپوليس، منجر به جريمه سنگين از سوي AFC شد. اکنون همان خطا در قالبي تازه تکرار شده است. در نقطه مقابل، رسانه رسمي استقلال نيز به جاي دعوت به آرامش و ترويج فرهنگ هواداري، با انتشار واکنشهايي تند و احساسي، به تشديد فضاي تنش دامن زده است. اين وضعيت نشان ميدهد که باشگاههاي بزرگ ايران هنوز به درک علمي از مفهوم سواد رسانهاي نرسيدهاند و به رغم گذشت بيش از دو دهه از گسترش رسانههاي ديجيتال، هنوز سازوکار آموزشي و راهبردي براي مديريت ارتباطات هواداري ايجاد نکردهاند.

سواد رسانهاي در ورزش تنها به مهارت توليد محتوا محدود نيست، بلکه شامل تشخيص زمان، لحن، پيام و اثر اجتماعي انتشار هر محتواست. غفلت از اين اصول، چهره فرهنگي باشگاهها را مخدوش ميکند و صد البته که پيش از رقابتهايي مانند دربي، هيجانات و حواشي را در سطحي خطرناک بالا ميبرد. امروز بيش از هر زمان ديگر، باشگاههاي ايراني نيازمند بازنگري در سياستهاي ارتباطي، آموزش سواد رسانهاي به مديران و تدوين دستورالعملهاي روشن براي رفتار رسانهاي هستند تا نام «فرهنگي ـ ورزشي» تنها در عنوانشان باقي نماند.

منبع: روزنامه ايران

 

اطلاعاتی برای نمایش وجود ندارد.